کتاب تمامی حقوق محفوظ است
معرفی کتاب تمامی حقوق محفوظ است
کتاب تمامی حقوق محفوظ است اثری از گرگوری اسکات کاتسولیس است که با ترجمه میلاد بابانژاد و الهه مرادی میخوانیم. این داستان درباره شهری عجیب حرف میزند که قانون وحشتناکی دارد: آدمها باید برای هر کلمهای که میگویند، پول بپردازند. اما اسپت تصمیم متفاوتی میگیرد...
درباره کتاب تمامی حقوق محفوظ است
تمامی حقوق محفوظ است در شهری اتفاق میکند که با قوانین عجیبی اداره میشود. این قانون از این قرار است: آدمها درست زمانی که به سن پانزده سالگی میرسند، باید برای هر صدایی که از دهانشان خارج میشود، هر حرکتی که میکنند یا حتی هر زمانی که احساساتشان را بروز میدهند، پول بپردازند.
اسپت که به سن پانزده سالگی رسیده است، در جشن ورود به بزرگسالی باید سخنرانی کند. اما مدام در فکر هزینهای است که باید برای آن بپردازد. از طرف دیگر، اتفاقی برای دوست نزدیکش رخ میدهد. او به دلیل بدهیهایی که خانوادهاش دارد و نمیتواند بپردازد خودکشی میکند. اسپت تصمیم میگیرد برای همیشه ساکت باشد و هیچ حرفی زند. کمکم توجه رسانهها به این موضوع جلب میشود....
کتاب تمامی حقوق محفوظ است، جلد اول از مجموعه دوگانه کلمات است. جلد دوم نیز، دسترسی شما محدود شده است، نام دارد که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است.
کتاب تمامی حقوق محفوظ است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستانهای علمی تخیلی لذت میبرید، کتاب تمامی حقوق محفوظ است را به شما پیشنهاد میکنیم. این داستان برای تمام نوجوانان نیز جذاب است.
درباره گرگوری اسکات کاتسولیس
گرگوری اسکات کاتسولیس نویسنده کانادایی مجموعه دوگانه کلمات است. او علاوه بر داستان نوشتن به عکاسی، آهنگسازی و کاریکاتور کشیدن نیز مشغول است.
بخشی از کتاب تمامی حقوق محفوظ است
نُه سالم بود که از مؤسسه حقوقی بوچرز و راگ پاکتی زردرنگ آوردند دم در ورودی آپارتمانمان. پدرم گوشه پاکت را کند و تکهای از پاکت زردرنگ را روی زمین انداخت. سم میخواست نگهش دارد. آنوقتها کوچکتر از آن بود که بفهمد برای نگهداری کاغذ نیاز به مجوز دارد. کارمند حقوقی که نامه را آورده بود تکهکاغذ را از دست سم کشید و بعد دستبندش را سمت بابا گرفت تا موافقتش را اعلام کند. پدر و مادرم هرگز شرایط و قوانین را نخواندند. راه دیگری هم جز قبول کردن نداشتند. هیچکس نمیتوانست دانلود غیر قانونی اجدادش را انکار کند. دعاوی حقوقی نیاز به پول بیشتری داشت و سیلاس راگ هرگز شکست نمیخورد. پدرم با نوک انگشتش و مادرم با شستی لرزان گزینه قبول را فشار دادند. از آن زمان ما هفت روز وقت داشتیم که با پدر و مادرمان باشیم و آنها هم در همین مدت وسایلی را که میتوانستند جمع کنند و کارهایشان را سر و سامان دهند. بابا سعی کرد تا جایی که میتوانست و پولش به کلمات میرسید ما را نصیحت کند. اما مامان هیچی نگفت، دلش نمیخواست دیگر به خاطر حرفهایش حتی یک سنت هم به جیب مالکان حقوقی برود.
دلم میخواست بدانم چه آهنگی اینقدر مهم بوده که باعث شده پدر و مادرمان را از ما جدا کنند، اما سارِتا گفت این فکر بچگانه است و ما باید مسئولیت کارهایی را که خانوادهمان کردهاند به عهده بگیریم.
چند ماهی بیشتر نگذشته بود که همین بلا سر نانسی آمد. والدینش به خاطر اتفاق مشابهی زیر قرض رفتند، ظاهراً مادر مادربزرگش مالک دیسک نقرهای و رنگارنگی بوده که داخلش دوازده قطعه موسیقی داشته که توسط حشرات خوانده شده. درست است که خیلی قبل از به دنیا آمدن نانسی، پدر و مادر آن را شکستند و امیدوار بودند کسی نفهمد اما بالاخره دردسر راهش را به خانه آنها پیدا کرد.
اکثر بچههایی که در جشن من بودند اسیر قانون دیون اجدادی ملی و سازمان بازپرداخت دیون تاریخی شده بودند. مالکان حقوق شب و روز با الگوریتمهای پیچیده دنبال راهی میگشتند که بتوانند کسی را محکوم و کسب درآمد کنند. خانم هریس، قیم حداقل شش هفت تا از نزدیکترین دوستان من از جمله نانسی، بود. معمولاً سعی میکردیم از او دوری کنیم، البته تا جایی که میتوانستیم.
روز جشن پانزده سالگی من خانم هریس کل روز کنارم بود و بقیه از شرش خلاص بودند.
خانم هریس با دستان کوچک و قویاش شانههایم را گرفت و مطمئن شد رو به ماشین میباک™ مدل تریامف براق و مشکی بوچرز و راگ باشم.
وکیل به محض اینکه راننده در ماشین را باز کرد شروع به صحبت کرد. خوب میدانست توجه همه به اوست. سم جوری نگاه میکرد که انگار خود شیطان را دیده. وکیل آنقدر صحبت کرد تا رسید به من.
«به نمایندگی از بوچرز و راگ و شریک اصلی جناب آقای سیلاس راگ، حقوقدان، بنده، وکیل دریک فینستر، حقوقدان، به فرد حاضر به صورت موقت، که از این پس تحت مشاوره موقت لقب میگیرد، مشاوره میدهم که شما، اسپت جیمه، تحت مشاوره موقت، میتوانید با کمک مؤسسه حقوقی بوچرز و راگ و وکلا، از طریق تعقیب قضایی عامل این حادثه، بیچر بارتولمیو استوکس، خواهان خسارتهای وارده به خود باشید.»
فینستر با شستش به قسمتی از خیابان که باز شده بود اشاره کرد و لبخند زد. دلم آشوب شد. آنقدری از حقوق سر در میآوردم که بفهمم میخواهد قانعم کند از بیچر استوکس و خانوادهاش شکایت کنم، اما بیرحمی و قساوتی که در صدا و کلماتش بود حالم را بد میکرد.
نمیدانستم برای عملی کردن این موضوع چه نقشهای داشتند. اصلاً مگر کسی بود که بتوان از او شکایت کرد؟ مادربزرگ بیچر؟ چه بلایی میخواستند سرش بیاورند؟ خیلی پیر بود و سازمان مطالبات هم حتی حاضر نبود او را ببرد.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
نظرات کاربران
نمونه کتاب رو خوندم و برام جالب شد که بدونم در ادامه چه اتفاقی می افته ، نمیتونم نظر دقیقی درباره کتاب بدم. ولی برام سوال شده که چرا قیمت نسخه الکترونیک اینقدر بالاست ، کاغذ هم که توش به کار
من قبلا نظر ناقصی در مورد کتاب داده بودم و الان سعی میکنم با توضیحات بهتر و کامل تر اصلاحش کنم: داستان در مورد کشوری هست که قوانین سفت و سخت اما ضد انسانی بر اون حاکمه. همه چیز از
ایده داستانی، بکر و عالیه. فکر کنید نظام سرمایه داری تا جایی پیش بره، که مردم رو مجبور کنه بابت هر کلمه و هر حرکتی که میخوان انجام بدن، پول بپردازن! دردناک و ترسناک میشه. اونوقت کسایی که پول ندارن، چطور میتونن به
من می دونم که نوشتن و تهیه کتاب زمان بر است و هزینه های زیادی برای تهیه یک کتاب می شود ولی به نظرم چون کتاب الکترونیکی است و پول کاغذ کسر می شود این قیمت زیاد است اما از
داستان خوبیه موضوعشم جذابه وقتی که شروع به خوندن کنی خود به خود وسوسه میشی ببینی تهش چی میشه ولی یه مشکلی داره از نظر من وسطای داستان رو بیخودی کش دادن وگرنه کتاب خوبیه
به نظرم کتاب خیلی قشنگ و زیبایی هست، ولی چون قیمتش بالاست مایل به خواندنش نیستم، لطفا در بی نهایت قرار بگیرد.
ایده داستان فوق العاده بود. داستان پردازی، متن روان، ترجمه خوب به همراه کشش و جذابیت کافی داشت و از خوندنش لذت بردم... کاش جلد دوم هم داشت.
خیلییییی عالییی بود مخصوصا اگربا یه موزیک شاد که دوسش دارین اخرش رو بخونین چون واقعا اخرش خیلی میتونه با ابن راهکار جذاب تررررر بشه
بد نبود