دانلود و خرید کتاب رابعه، رباعی، باران طیبه بقایی اردکانی
تصویر جلد کتاب رابعه، رباعی، باران

کتاب رابعه، رباعی، باران

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رابعه، رباعی، باران

طیبه بقایی اردکانی( -۱۳۶۳)، شاعر است. در این کتاب مجموعه‌ای از ۱۳۰ رباعی با موضوعات مختلف اجتماعی آمده است. در این مجموعه نگاه خاصی به دغدغه‌های زنان وجود دارد و اغلب رباعی‌ها نیز حول این محور و نیز موضوع عشق و مشکلات و دغدغه‌های انسان امروز سروده‌ شده است. در رباعی‌هایی از این مجموعه می‌خوانیم: «مرد آمد و دردی به دل عالم شد از روز ازل قسمت زن‌ها غم شد در دفتر خاطرات حوا خواندم جانم به لبم رسید تا آدم شد ... روح تو شکنجه‌گاه احساس من است تنهایی تو فراتر از حجم تن است عاشق شده‌ام قبول کن می‌مانم از عشق اگر مرد بسازند زن است»
sadeghi
۱۳۹۷/۰۶/۲۳

در چرخه ی خانه خشکسالی باشد بازیش همیشه خوش خیالی باشد زنجیر نبافید عموها! نکند بابا برسد ودست خالی باشد... اشعاری با موضوع،عشق،تنهایی،زن ،وخیلی کوتاه مشکلات در جامعه. درمجموع خوب بود،اما اشعاری که درباره زن ( به چشم مخلوقی ضعیف یا مظلوم وگاهی نیز مخلوق

- بیشتر
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۶/۲۳

کتاب صد و هشتادم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی ، اکثر اشعار و مفاهیم آنها جالب نبودند ...

کاربر ۵۸۳۸۷۵۸
۱۴۰۲/۰۳/۰۶

محشره !!!

مسلم عباسپور
۱۳۹۹/۰۷/۱۲

سلام. رباعی های جذاب و نابی بودند. آفرین. دست مریزاد. خیلی خوب بود. تبریک به این شاعر. خیلی وقت بود رباعی جذاب نچشیده بودم

امیری حسین
۱۳۹۹/۰۹/۰۳

حدود صد تا رباعی بود. فقط دو سه تاش خوب بود. 😔😔😔

ای کاش فقط کمی مسلمان باشیم شکل متفاوتی از انسان باشیم امروز برایمان همین حد کافی است در دست گرسنه تکه‌ای نان باشیم
sadeghi
تقصیر دلم نیست اگر غمگین است چندی است که حتی به خودش بدبین است هرجا که نگاه می‌کند دیوار است تنهایی من عجیب دل‌چرکین است
sadeghi
آینده، گذشته، بی توام بی‌معناست انگار همیشه با تو دنیا دنیاست درجا زده‌اند عقربک‌ها رویت هر لحظه هزار نیش طاقت‌فرساست
sadeghi
پاییز شدم که فصل دلتنگی‌هاست اما تو بهاری که سراسر زیباست یک سال قشنگیم تو و من با هم هرچند خدا، جدا جدا ما را خواست
|قافیه باران|
لب بسته‌ام و نمی‌گذارم حرفی... با حرص اگر لب بفشارم حرفی... دلگیر نشو اضافه ساکت هستم تو حرف نداری که ندارم حرفی
raziyeh
هر چند خدای مرد بودن هستی و عاشق بی‌بدیل این زن هستی تو یک من نصفه‌نیمه هستی بی من اما تو، تو هر دو نیمۀ من هستی
مسلم عباسپور
سیبم که زمین جاذبه‌بارانم کرد آن جنگل سبزم که بیابانم کرد زیر سر اوست ـ عشق را می‌گویم ـ می‌گفت بهار است و زمستانم کرد
مسلم عباسپور
غمگین وسط سکوت و بی‌رؤیایی می‌خواند برای کودکش لالایی خواباند مرا ولی خودش بیدار است دلسوز تر از مادر من، تنهایی
|قافیه باران|
قربانی تاریخ غرورت هستم در فاصله‌ها خط عبورت هستم این عصر هنوز در جهالت باقی است من دخترک زنده‌به‌گورت هستم
Saboora
وقتی که قلم به دست دشمن باشد گویند به زن ضعیفه... اصلاً، باشد خوش باش که مرد ابتدا هستی یافت تا چرک‌نویس خلقت زن باشد
Saboora
عشق تو شبیه کرم شب‌تابی بود از دور فقط درخششی زیبا داشت
سپهر

حجم

۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان