کتاب انجمن نجات تکشاخ؛ جلد دوم
معرفی کتاب انجمن نجات تکشاخ؛ جلد دوم
مجموعه انجمن نجات تک شاخ داستانی برای کودکان و نوجوانان نوشته آدام گیدویتز است که با ترجمه شبنم حاتمی در انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
درباره مجموعه انجمن نجات تکشاخ
الیوت نسبت به روز اول مدرسه تازهاش هیچ حس خوبی ندارد، بهخصوص که قرار است همان روز اول به اردو هم بروند. آنها برای یک گردش علمی به کاجستانهای اطراف نیوجرسی میروند. معلم آنها پرفسور فانا عجیبترین معلمی است که الیوت در عمرش دیده است. الیوت تنها است تا این که با دختری به اسم اوچنا آشنا میشود. اوچنا دختری شجاع است که هیچ ترسی از خطر ندارد. تازه از کارهای پرخطر خوشش هم میآید. فضا خیلی عجیب و غریب است و حتی پروفسو فانا هم خیلی عجیب به نظر میرسد.
آیا پروفسور فانا فقط عجیب و غریب است، یا دارد چیزی را پنهان میکند؟ و انجمن نجات تک شاخ چه جور انجمنی است؟ جواب تمام این سؤالات توی دلِ کاجستان تاریک نهفته است. اگر میخواهید با ماجراجوییهای الیوت و دوستش همراه شوید داستانهای انجمن نجات تکشاخ را دنیال کنید.
خواندن مجموعه انجمن نجات تک شاخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
بچههای عاشق داستانهای ماجراجویانه از خواندن این داستان لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب انجمن نجات تک شاخ، جلد دوم
دیروز الیوت روز عجیبی را پشت سر گذاشته بود؛ اولین روزش توی مدرسهٔ جدید. دوست جدیدی پیدا کرده بود، به نام اوچِنا دِوِرو، که از قضا او هم عجیبوغریب بود. یکجورهایی شبیهِ راکبازها لباس پوشیده بود، تقریباً برای هر چیزی ترانهای سر هم میکرد و علاقهٔ شدیدی داشت که خودش و الیوت را به کشتن بدهد. با تمام این حرفها، آن دختر هم بامزه بود و هم شجاع و الیوت از او خوشش میآمد. آن دو با هم یک شیطان جرسی کوچک را نجات داده بودند؛ موجودی که قرار بود خیالی باشد، اما قطعاً خیالی نبود و به نظر میرسید الیوت و اوچنا را به عنوان دوستهایش پذیرفته و بالاخره، یک معلم ترسناک توی مدرسهشان، به نام پروفسور فانا، از آنها دعوت کرده بود عضو یک انجمن سِری بشوند: انجمن نجات تکشاخ که مأموریتش نجاتِ موجودات افسانهای از خطر بود.
پس بله، با این تفاسیر روزِ خیلی عجیبی را پشت سر گذاشته بود.
و حالا الیوت خیره مانده بود به بستهای مرموز که آن را روی پلههای ورودی خانهشان گذاشته بودند.
برای او.
کاغذ دوربسته را پاره کرد. کتابی از زیرش نمایان شد: سرزمینِ باسک ۲.
بلند گفت: «چی؟» البته هیچکس آن دور و برها نبود.
چرا کسی برایش یک کتاب گذاشته بود؟ آن هم روی پلههای خانهشان؟ اصلاً کار چه کسی بود؟ یعنی واقعاً نمیشد دومین روز توی مدرسهٔ ابتدایی ساوث پاینز عادی و بدون دردسر بگذرد؟ محض رضای خدا؟
الیوت آهی کشید، کتاب را زیرِ بغلش زد، کولهپشتیاش را روی شانهاش انداخت و به سمت مدرسه راه افتاد.
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
تنها چیزی که الیوت می خواهد، گذراندن یک روز خوب و معمولی در مدرسه است. تنها چیزی که اوچنا می خواهد یک ماجراجویی دیگر است. حدس بزنید کی به خواسته اش می رسد؟ پروفسور فانا بچه ها. به قلمرو و