کتاب موج فرشته
معرفی کتاب موج فرشته
کتاب موج فرشته نوشته علی اصغر عزتی پاک مجموعه شش داستان کوتاه برای نوجوانان با درونمایه مذهبی است.
درباره کتاب موج فرشته
موج فرشته مجموعه شش داستان کوتاه «موج فرشتهها»، «سایهبان»، «چراغ شب»، «کبوترهای آزادی»، «این نامه به مقصد نرسید» و «نفس بلند» با موضوعيت پنج تن آل عبا و حضرت ولی عصر (عج) است که علیاصغر عزتیپاک براي نوجوانان نوشتهاست. زبان کتاب روان و صمیمی است و میتواند بهراحتی نوجوان را با خود همراه کند.
نویسنده در تمام داستانها تلاش کرده تا از دل روایتهایی که برای ما نقل میشود، شخصیتهایی را در داستانهایش وارد کند که خیلی هم بروز ندارند، اما شاهد ماجرا بودهاند. به طور مثال در داستان کبوترهای آزاد ما بسیار شنیدهایم که امام غلامی را آزاد کرده است، اما این نگاه هنرمندانۀ نویسنده است که از زبان غلام لب به سخن گشوده و رازهای پنهانیاش را بیان میکند تا ما بدانیم که آزادی یک غلام چه طعمی دارد.
نوشتن راجع به وقایعی که در دل تاریخ گذشته رخ دادهاند و درک و توصیف مردمان آن زمان کار نویسنده را سخت میکند، اما عزتیپاک توانسته است بهخوبی از پس این کار هم بربیاید و توصیفات مکان و شرح حالها دور از ذهن نیستند.
کتاب موج فرشته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان دوستدار داستانهای کوتاه و مذهبی را به مطالعه کتاب موج فرشته دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب موج فرشته
وارد کوچه که شدیم، پیامبر از مردم خواست که به مسجد بروند و منتظر او بمانند. مردم بیهیچ حرفی رفتند؛ سر فرو افکندند و رفتند. و من به همراه پیامبر، سوار بر اسب او، به سمت خانه راه افتادیم. چشم بچّهها هنوز به چشم من بود، و شگفتآور اینکه در نگاهِ هیچکدامشان کینه و دشمنیای نمیدیدم. همه راضی بودند از اینکه من سوار اسب پیامبر شده بودم. من این را از شکل نگاهها میفهمیدم. اگر نه، معمولاً آنها در این لحظات با خشم و حسادت نگاهم میکنند، و راضی نیستند حتّی سر به تنم باشد! همیشه همینکه توجّهی از طرف بزرگترها و یا پیامبر به من میشود، حال این بچّهها همین است. بیچارهها میافتند به خودخوری. امّا به نظر من، بزرگترها هیچگاه به آدم بیخودی توجّه نشان نمیدهند. حتماً باید یک چیزی داشته باشی تا شگفتزدهشان کند و یا برایشان تازگی داشته باشد. من از این چیزها زیاد دارم؛ خوب میدَوَم؛ خوب شعر میخوانم و نام پدرانم را تا بیست پُشت یکنفس از حفظ میگویم. بزرگترها از این کارها خیلی خوششان میآید. هر وقت من را میبینند که به جمعشان نزدیک میشوم، یک نفر زودتر از همه میگوید: «عبدالله، فتحنامهٔ جنگ بدر را بخوان!» «عبدالله قصیدهٔ نَبَرد خندق را بخوان!» «آها، نگاه کنید؛ عبدالله پسر جعفر آمد. به نظر شما این پسر جوان میتواند سرودهای پیامبر را در روز فتح مکه به یاد بیاورد؟» «بیا ببینم عبدالله، جعفر تازگیها چه سرودی یادت داده؟» و من با صدای بلند میخوانم. امروز امّا ماجرا جور دیگری است. تو بگو که همهٔ این خاطرات از آنِ کسی دیگر است و من فقط آنها را شنیدهام. بچههای مدینه در همین مسیر کوتاه که همراهم بودند، به اندازهٔ تمام سالهایی که با چشم دشمنی نگاهم کرده بودند، مهربانی کردند و دوستی ورزیدند. پس باید خبری شده باشد؛ خبری که پیامبر را همراه من کرده و تا جلوی دربِ خانهمان کشانده است. باید صبر کنم و در انتظار بمانم. قلبم گواهی میدهد که بیراه نیست این غمْ در نگاهِ همیشه درخشانِ پیامبر.
دستهای پیامبر همچنان روی شانههایم بودند. پشتِ سرم، تکرار نامهای خدا بود که به دنبال هم از میان لبان رسول خدا بیرون میآمد و به آسمان میرفت. تک و توک رهگذران کوچه، بعد از سلام و احترام به پیامبر، زود میگذشتند. احساس میکردم همهشان سعی دارند چشمشان به چشم من نیفتد. کمکم داشتم میترسیدم؛ اما حضور پیامبر این حس ناخوشایند را پس میراند و آرامم میکرد.
جلوی در، اول پیامبر و سپس من از اسب پایین آمدیم. پیامبر حلقهٔ در را کوبید و مادرم را صدا زد. مادر، همینکه صدای پیامبر را شنید، بلند خوشآمد گفت و آمد به سوی در. یک لحظه به کاری که کرده بودم فکر کردم و به تنبیهی که مادر برایم تدارک دیده بود. بیشک او به راحتی از نافرمانیام گذشت نمیکرد. حتماً گوشم را میگرفت و میکشید بالا، و تا فریادم را درنمیآورد و قول محکمی ازم نمیگرفت که دیگر کارم را تکرار نکنم، رهایم نمیکرد. تا به خودم بیایم و فکری برای لحظهٔ رویارویی با مادرم بکنم، درِ خانه باز شده بود و همراه پیامبر وارد خانه شده بودیم. در که پشت سرمان بسته شد، تازه چهرهٔ مادرم را دیدم. میخندید
حجم
۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
نظرات کاربران
برای بچه ها خیلی خوب و قشنگه
کتاب مجموعه ای از چند داستان با محوریت امامان و پیامبران است. البته کتاب مناسب نوجوانان است بیشتر، مثلا ۱۴ سال به بالا. من خودم از داستان چراغ شب خیلی خوشم آمد، زیبا بود.