دانلود و خرید کتاب دانش آتش ماریا وی اسنایدر ترجمه زهرا لاری
تصویر جلد کتاب دانش آتش

کتاب دانش آتش

معرفی کتاب دانش آتش

کتاب دانش آتش (کتاب سوم) نوشته ماریا وی اسنایدر جلد سوم از مجموعه تخیلی حماسه ایژیا است که در آن بعد از آنکه شخصیت اصلی داستان محکوم به اعدام می شود فرصت فوق‌العاده‌ و هیجان‌انگیزی نصیب او می‌شود. این کتاب برای گروه سنی ج ارائه شده است.

درباره کتاب دانش آتش 

ماریا وی اسنایدر در کتاب دانش جادو روایت‌گر داستانی هیجان‌انگیز است که در آن یلنا بعد از آنکه به جرم قتل عمد محکوم به اعدام شد از طرف فرمانده ایژیا فرصت فوق‌العاده‌ای به او پیشنهاد شد. او بهترین غذاها را خواهد خورد، در اتاق‌های قصر زندگی خواهد کرد ولی باید ریسک کشته شدن به دست هر کسی که سعی دارد فرمانده ایژیا را بکشد، بپذیرد. در پایان کتاب اول فرمانده ایژیا می‌فهمد یلنا جادوگر است و حکم اعدام او را می‌دهد. اما او فرار می‌کند تا کم‌کم یاد بگیرد قدرت‌هایش را کنترل کند.

خواندن کتاب دانش آتش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های پرهیجان و فانتزی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب دانش آتش 

«یِلِنا، چی شده؟» آیریس دست خنکش را روی پیشانی من گذاشت. «خوبی؟»

مربی و دوستم به من نگاه می‌کرد. نگرانی صورتش را چروک انداخته بود و در چشمان زمردی‌اش برق می‌زد.

«خوبم.»

صدایم گرفته بود و می‌خواستم سرفه کنم. آیریس به من کمک کرد تا بنشینم.

«لباساتو ببین. خودتو آتش زدی؟»

دوده‌های سیاهی روی لباسم نشسته بود و آتش، آستین و دامن‌وشلوارم را سوراخ کرده بود. دیگر قابل تعمیر نبودند و باید از دخترعمه‌ام ناتی می‌خواستم تا یک‌دست لباس دیگر برای من می‌دوخت. آهی کشیدم. باید برای صرفه‌جویی در وقت، سفارش دهم صددست تونیک و دامن‌وشلوار نخی برایم بدوزد. اتفاق‌هایی مثل امروز حمله‌های جادویی، دست‌به‌دست هم می‌دادند تا زندگی من همیشه جذاب باشد. توضیح دادم: «یه جادوگر از درون آتش برام پیام فرستاد.» با آنکه می‌دانستم رزدارای قوی‌ترین قدرت جادویی در سیتیا است و می‌تواند از دفاع ذهنی من عبور کند، نمی‌خواستم بدون مدرک او را متهم کنم. قبل از آنکه آیریس بتواند سوال‌های دیگری از من بپرسد، پرسیدم. «جلسه شورا چطور بود؟» من اجازه حضور در جلسه را نداشتم. با آنکه هوای بارانی برای رفتن به سالن شورا مساعد نبود، هنوز از این موضوع ناراحت بودم. به‌عنوان بخشی از آموزشم در سمَت میانجی سیتیا و کشور ایژیا، شورا از من می‌خواست تا از تمام مسائلی که روزانه با آن سروکار دارند آگاه باشم. گرچه، آموزشم به‌عنوان روح‌یاب موضوعی بود که شورا هنوز با آن موافقت نکرده بود.

پرنیا
۱۴۰۰/۰۳/۱۲

لطفا این کتاب رو در طاقچه بی‌نهایت قرار بدید

raha
۱۳۹۹/۰۸/۱۴

با سلام کتابی که پیش رو دارید سه جلد دارد جلد اول با نام مطالعه زهر جلد دوم دانش جادو واین جلد هم داش آتش همه جلد کتاب ها روایت داستان دختری به نام یلنا است که اتفاق های زیادی برایش

- بیشتر
Engineer alireza
۱۳۹۹/۰۷/۱۸

کد تخفیف 50 درصدی برای همه دوستان RAH

godfather
۱۴۰۰/۰۳/۲۳

کاش تو بی نهایت بزارینش هم اینو هم جلد آخر رو

انتشارات طلوع ققنوس
۱۳۹۹/۰۹/۱۹

کتاب چهارم گویهای بلورین طوفان بزودی

ننه پسر
۱۳۹۹/۰۷/۱۸

از بهترین کتاب های فانتزی تخیلی که خوندم داستان پردازی عالی داره جلد اول مطالعه زهر و جلد دوم دانش جادو هم تو طاقچه هست میتونید بخونید امیدوارم خانم لاری جلد های بعدی رو هم زودتر ترجمه کنن و طاقچه هم جلدهای

- بیشتر
کاربر ۳۴۴۸۸۴۷
۱۴۰۰/۰۵/۱۳

من دیوانه این کتاب خیلی فوق العاده است کسایی که تخیلی و فانتزی دوست دارن بخونن ۳ جلد داره که موضوع درباره یلنا است مطالعه زهر _ دانش جادو _ دانش اتش و ادامه با ۳ گانه روح یاب دنبال

- بیشتر
دونیا جون
۱۳۹۹/۱۲/۱۶

کتاب عالی در این قسمت یلنا با خطر های چدیدی روبه رو میشه و..... و از کتاب راضی بودم و پیشنهادش میدم فقط چند انتقاد کوچک:غلط املایی در اوایل کتاب زیاد بود و اسم ها رو فقط یه حا به جای

- بیشتر
Sama
۱۳۹۹/۱۰/۰۶

من عاشق این سه جلدم هر کی میخواد بخونه بهش پیشنهاد میکنم اول جلد یک و دو (مطالعه زهر و دانش جادو) رو بخونه تا متوجه متن داستان بشه لطفاً اگه میشه بگید که این کتاب چند جلد داره و اسمشون از

- بیشتر
رضا
۱۳۹۹/۰۹/۱۹

عالی‌ .خواهشا جلد چهارم هم هر چه زودتر بزارید. ممنون از طاقچه 🌺🌷🌷🏅🏅

«چطور اون‌قدر خوب آرایشگری مو رو یاد گرفتی؟» «یه فصل پنهانی به‌عنوان آرایشگر شخصی ملکه جِوِل کار می‌کردم. موهای پرپشت و قشنگی داشت.» «صبر کن، من فکر می‌کردم همه خدمتکارای ملکه باید زن باشن.» والک گفت: «خوبه که هیچ‌کس فکر نکرد زیر دامن منو نگاه کنه.»
niki
و این بود ورود باشکوه من...
دونیا جون
به‌راستی آسمان چیست؟ وقتی روح‌ها را به آنجا فرستادم، با آنکه از انرژی‌ام استفاده کرده بوم که همیشه مرا خسته می‌کرد، سرحال و پرانرژی بودم. من روح‌هایی را به آسمان اضافه کردم و پتوی قدرت که جهان را در بر گرفته است، تقویت کردم. منبع جادو! روح جهان!
دونیا جون
لیف گفت: «چند تا غار توی جنگل هست. بیشترشون لونهٔ پلنگای درختی‌ان و کسی طرفشون نمیره، اما من چند تاشونو گشتم.» با لبخند غمگینی به من نگاه کرد. می‌دانستم که در آن غارها به‌دنبال من گشته است.
دونیا جون
ادامه دارد در... شیشه طوفان ۱۳۹۹/۶/۳۰
niki
روی پشت کیکی کِز کردم، و از عصبانیت و ناامیدی تکان می‌خوردم. کیکی پرسید، «دخترا آسیب دیدن؟» «آره.» «بریم. وایسیم.» «چی؟» اما کیکی صبر نکرد. چهارنعل به‌طرف اردوگاه رفت. «کیکی!» «کمک کن. محکم بشین.» کیکی در اردوگاه تاخت. رو دو پا بلند می‌شد و می‌پرید، گویی از ترس دیوانه شده است
ننه پسر
من درک کردم که چه حسی دارد که وحشت‌زده آنجا بایستم و منتظر باز شدن کف زمین باشم تا زندگیم با یک ضربه ناگهانی به گردنم تمام شود.
دونیا جون
قبل از آنکه مرِدِماه را به آسمان بفرستم، به او زل زم و سعی کردم چهره‌اش، از جمله پوزخند کنایه‌آمیز او را در ذهنم نگه دارم. بعد از رفتن مرِدِماه، نبودش را مانند یک پوشش یخی روی پوستم
دونیا جون
«داستان‌سراها قراداد امضا می‌کنند یا قسم خونی می‌خورن که سرسخت و لجباز و اعصاب خرد کن باشن؟»
niki
«هرکسی قدرت جادویی داشته باشه می‌تونه وارد جهان سایه‌ها بشه؟» «تا حالا که فقط داستان‌سراها این توانایی رو داشتن. اما منتظرم ببینم کس دیگه‌ای اون‌قدر شجاع هست که بگه این موهبت رو داره.» مردماه به چشمان من نگاه کرد، و من یک لحظه سایه‌ها را دیدم. رویم را برگرداندم.
ننه پسر
مشتم را روی زمین کوبیدم. «داستان‌سراها قراداد امضا می‌کنند یا قسم خونی می‌خورن که سرسخت و لجباز و اعصاب خرد کن باشن؟» لبخند آرامی روی صورتش نشست. «نه. هر داستان‌سرا انتخاب می‌کنه که چه‌جوری کسایی رو که مسئولشونه راهنمایی کنه. دربارش فکر کن یِلِنا. تو خوب از دستورا اطاعت نمی‌کنی. حالا گوشت رو بخور تا سرد نشده.»
ننه پسر
برای لحظاتی کِل را محکم در آغوش گرفتند. لب‌هایم را گاز گرفتم و رویم را برگرداندم. آغوش خالی‌ام درد گرفت.
کاربر ۱۸۸۰۵۲۹جواد

حجم

۳۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۷۸ صفحه

حجم

۳۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۷۸ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
۲۹,۰۰۰
۵۰%
تومان