دانلود و خرید کتاب آدمکش حرفه‌ای (جلد دوم) یوو وو ترجمه آرمان دیانت مهر
تصویر جلد کتاب آدمکش حرفه‌ای (جلد دوم)

کتاب آدمکش حرفه‌ای (جلد دوم)

معرفی کتاب آدمکش حرفه‌ای (جلد دوم)

«آدمکش حرفه‌ای» رمانی از یو وو، نویسنده چینی برای نوجوانان است.

«یوریتی که همیشه لنزهای جادویی می‌پوشید، ترسیده بود که نتواند در سفر ماجراجویانه آنها را به خوبی بشورد، پس مجبور شده بود تا عینک بزرگش را به چشم بزند. اما یک دختر جذاب همیشه جذاب است. برای این‌که لباس‌ها را هماهنگ کند، بیش از ده عینک با خودش آورده بود که بیش از یک سوم اثاثیک‌اش را شامل می‌شدند.

«گنج!» مینان دستی به پیشانی خود کشید. از دیدن آن همه ظرف چینی و نقره‌های حکاکی شده و چلچراغ‌های منحصر به فرد تزئین شده با جواهرات شوکه شده بود. داشتند ضیافت مهمانی در چنین فضای هنرمندانه‌ای چقدر باشکوه می‌شد.»

ارمین عبدلی
۱۳۹۹/۰۶/۲۹

عالی من خیلی فانتزی خوندم ولی این حرف ندار یک مجموعه ۱۳ جلدی عالی

اوتاناوآرمیتا
۱۳۹۹/۰۲/۰۶

عالیییییییییی محشره عاشقشم کتابای طلوع ققنوس عاااااااالللللللیییییییی هستن❤💜🧡💛💚💙💗💕💔💓💓💓💓💓💓💓💓

کاربر 1024747
۱۳۹۸/۰۳/۰۴

عالیه

liljohnishere
۱۳۹۹/۰۵/۲۸

به بچه‌های ۱۲ تا ۱۶ سال معرفی می‌کنم

علیرضا
۱۴۰۲/۱۰/۱۲

عالی، سرگرم کننده، جذاب، و اینکه براحتی میتونی با کتاب ارتباط بگیری، ترجمه خوب و روان، بگونه ای که وقتی داری کتاب رو می‌خونی و عمیقأ محو خواندن کتاب میشی، انگار خودت یکی از شخصیتهای داستان هستی. حتما بخونید تا

- بیشتر
Zeynab Babaei
۱۴۰۲/۰۲/۱۱

عالی واقعآ عالی بود به راحتی میشه گفت یک اثر چندگانه فوق العاده بود بعضی جاها خنده دار بعضی جاها ناراحت کننده بعضی جاها غیر قابل پیش بینی به شدت پیشنهادش میکنم این کتاب رو به هیچ وجه از دست

- بیشتر
«اینجا خیلی ترسناکه.» پیوریتی مکث کرد. برای او مکان‌های تاریک و سرد خیلی ترسناک بودندد. کایسر با عصبانیت گفت: «تا حالا دیدی جایی که گنج توش باشد ترسناک و عجیب نباشد؟ اگر اون‌قدر ترسناک نبود، گنج‌ها را تا حالا برده بودند یا فکر کردی گنج‌ها منتظر تو می‌موندن؟ پس هر چی اینجا ترسناک‌تر باشد بهتره چون اینجوری دیگران قبل از تو به اینجا نمیان. متوجه شدی؟!» پیوریتی و مینان سرهایشان را تکان دادند، انگار که درس باارزشی گرفته باشند.
کاربر ۱۷۳۷۷۷۹
آنیسه با همان بی‌خیالی همیشگی‌اش پرسید. «لیولا، تو به سرنوشت اعتقاد داری؟» «نه.» آنیسه خندید. «واقعاً؟ فکر نمی‌کنی که دیدارمون کار سرنوشته؟ اگر کسی دستور کشتن منو نداده بود، دستگیر نمی‌شدم و به اینجا آورده نمی‌شدم و اگر نمی‌دونستم چطور درمان کنم، تشکیلات من رو نگه نمی‌داشت. اون روز اگر برای اولین در طول زندگی حرفه‌ایت زخمی نشده بودی، برای درمان پیش من نمی‌اومدی.» ناگهان آنیسه دست‌های لیولا را گرفت و با احساس گفت: «من به سرنوشت اعتقاد دارم، لیولا. من باور دارم که رویارویی مون خیلی تاثیرگذار بود. امیدوارم از این مساله فرار نکنی، باشه؟»
کاربر ۱۷۳۷۷۷۹

حجم

۱۰۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۳ صفحه

حجم

۱۰۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۳ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان