کتاب گوی های بلورین طوفان (کتاب چهارم)
معرفی کتاب گوی های بلورین طوفان (کتاب چهارم)
کتاب گوی های بلورین طوفان (کتاب چهارم) از مجموعه حماسه ایژیا نوشته ماریا وی اسنایدر است که با ترجمه زهرا لاری میخوانید. این کتاب ماجرای اوپال کوآن است. شیشهگر ماهری که در حال آموزش دیدن برای جادوگری است و حالا باید ماموریت مهمی را به پایان برساند.
درباره کتاب گوی های بلورین طوفان (کتاب چهارم)
در این سرزمین طوفانها درون گویهای بلورین اسیر میشوند. اما کسی پیدا شده است و با یک خرابکاری، گویهای بلورین طوفان را نابود کرده و افسونگران قدرتمند آنها را به قتل رسانده است. حالا اعضای قبیله باید از این رخداد جلوگیری کنند و برای این کار به اوپال کوآن و نیروهای حیرتانگیز او در شیشهگری احتیاج دارند...
اوپال در تلاش است تا کاری انجام دهد اما در این میان رازهای بسیاری را متوجه میشود. او همچنین باید یاد بگیرد تا نیروهای جادویی درونش را کنترل کند، چراکه هر آن ممکن است فاجعه دیگری رخ دهد..
کتاب گوی های بلورین طوفان (کتاب چهارم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب گوی های بلورین طوفان (کتاب چهارم) را به تمام دوستداران کتابهای فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گوی های بلورین طوفان (کتاب چهارم)
گوی روی ماسهها بالا و پایین پرید و بهاندازه چندمتری غلتید. فریادهایی از وحشت در هوا پیچید تا اینکه تماشاچیان متوجه شدند که گوی نشکسته است. رنگ کِید پریده بود! اما مانند تال و وارون دستهایش را برای محافظت روی سرش نگرفته بود. کِید با کنایه پرسید. «نمایش مسخرهای بود! خبر داشتی نمیشکنه؟ یا فقط میخواستی خودکشی کنی؟»
«شیشه ماده عجیب و انعطافپذیرِ، سازگار و خیلی محکمه.»
«اما شکستنی نیست!»
«نه! روی زمین سفت نمیانداختمش، اما لازم هم نیست مثل یک صدف دریایی ظریف باهاش رفتار کنی.»
«منظور تو گرفتم.» کِید گوی را از روی زمین برداشت.
«نودین! میتونی یکی از گویهای جدید تو برایم بیاری؟»
«بله.» صدای نودین نازک شده بود، گویی فراموش کرده است نفس بکشد و بهسرعت رفت.
زیتورا متفکر به نظر میرسید و من فکر کردم که آیا بعداً مرا سرزنش میکند! هیچ مطمئن نبودم که چه بر سرم آمده است. شاید این کارم در پاسخ به واکنش دست انداختن آنها بود. نودین با یک گوی خالی برگشت. آن را روی ماسه سفت کوبیدم. دوباره همه از ترس لرزیدند. این بار گوی به سهتکه بزرگ تقسیم شد. یکی از تکه شیشهها را برداشتم و داخل آن را بررسی کردم. ماسهها را از دستانم پاک کردم. «ماده ذوب شده آماده است؟»
وارون سرش را تکان داد.
«خوبه. پس بریم ببینیم شما چه جوری گوی درست میکنید.»
همه گروه بهطرف غار کوره به راه افتادند تا کار هماهنگ خواهر و برادرها را تماشا کنند. ایندرا که بزرگتر بود روی نیمکت استادکار نشست و نودین شیشههای مذاب را با انتهای یک لوله دمنده جمع کرد و در گیرههایی که روی نیمکت بود قرار داد و وارون هم همانطور که خواهرش کار میکرد، ابزار را به او میداد. در طول این فرایند، ایندرا درون لوله میدمید و توپ منبسط میشد. ایندرا با سرعتی تمرین شده کار میکرد و گوی را شکل میداد. بعد از چندین بار گرم کردن مجدد و دمیدن، اندازه گوی را بزرگتر کرد. وقتی گوی به گردی دلخواهش رسید، به نودین اشاره کرد. نودین یک توده مذاب را در انتهای آهن شیشهگری جمع کرده و یک لوله شیشهگری ساخت. ایندرا حفره را به انتهای کره چسباند و انبرکش را درون سطل آب فرو کرد و به انتهای لوله دمنده آب پاشید. شکافها تشکیل شدند و با ضربه محکم انبرک، گوی بلورین از لوله جدا شد و حالا روی میز شیشهگری قرار داشت. نودین گوی را دوباره به داخل کوره برگرداند تا شیشه نرم شود. ایندرا سوراخ کوچکی را که با ترکیدن لوله تشکیل شده بود، بزرگتر کرد و لبه گوی را شکل داد. خیلی زود گوی درست شد و در کوره بازپخت قرار داده شد. در حال ساخت گوی کار اشتباهی انجام ندادند. هیچ کاری که باعث اشکالی در شیشه شود، انجام ندادند و همین طور هیچ جادویی هم استفاده نشد. گفتم: «یکی دیگه درست کنید، اما این بار من میخوام تو لوله فوت کنم.»
وقتی ایندرا سرش را برای من تکان داد، خم شدم، لبهایم را جمع کردم و در لوله فوت کردم. قدرت از منبع و نه هوای ریههایم، از طریق من در گوی جریان یافت. گوی منبسط نشد و بهاندازه یک توپ یا اندازه مشت باقی ماند. ایندرا قطعه را جدا کرد و در یک جعبه مقاوم در برابر حرارت قرار داد.
آرام گفتم: «جواب نداد.»
کِید گفت: «اما برق میزنه. تو نیرو کشیدی.»
حجم
۳۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۵۶ صفحه
حجم
۳۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۵۶ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب جلد چهارم مجموعه مطالعه و ادامه ماجراهای یلنا نیست، سه گانه دیگری به نام مجموعه بلور است که در همان جهان داستانی و دوره زمانی رخ می دهد و جلدهای آن به ترتیب بلور طوفان، بلور دریا، بلور
عالی بود کتاب معرفی میکنید که مثل این کتاب باشه؟
ب پای جلدهای قبلی نمیرسید چون قهرمان داستان یلنا نبود... ولی بازم قشنگ بود❤️
کتاب پنجم شیشه های دریا بزودی
چرا قهرمان داستان رو عوض کرد از طرفی جلد قبل رو نیمه کاره گذاشت یجوری جلد ۳ رو تموم کرد که انگار ادامه و بعدش الان با این کار زد همه چی نابود کرد
من مقایسه کردم نمونه کتاب در هر سه نرم افزار فیدیبو وکتابراه وطاقچه کاملا مثل همدیگرند.فقط قیمت کتاب در طاقچه بیشتر از کتابراه وفیدیبو میباشد.
جالب بود دوستش داشتم.....
کتاب فوقالعادهای بود. غیرقابل پیشبینی و هیجانی. سه گانه قبلی محشر بود و این هم در همون حد، عالی بود👏
عالی 100 درصد بخونیدش من زودتر داخل کتاب راه خوندم عالی بود 😍😍
جلدهای بعدیش رو بذار طاقچه