بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دانش آتش | طاقچه
تصویر جلد کتاب دانش آتش

بریده‌هایی از کتاب دانش آتش

ویراستار:ناهید علیخانی
امتیاز:
۴.۳از ۴۴ رأی
۴٫۳
(۴۴)
«چطور اون‌قدر خوب آرایشگری مو رو یاد گرفتی؟» «یه فصل پنهانی به‌عنوان آرایشگر شخصی ملکه جِوِل کار می‌کردم. موهای پرپشت و قشنگی داشت.» «صبر کن، من فکر می‌کردم همه خدمتکارای ملکه باید زن باشن.» والک گفت: «خوبه که هیچ‌کس فکر نکرد زیر دامن منو نگاه کنه.»
niki
و این بود ورود باشکوه من...
دونیا جون
روی پشت کیکی کِز کردم، و از عصبانیت و ناامیدی تکان می‌خوردم. کیکی پرسید، «دخترا آسیب دیدن؟» «آره.» «بریم. وایسیم.» «چی؟» اما کیکی صبر نکرد. چهارنعل به‌طرف اردوگاه رفت. «کیکی!» «کمک کن. محکم بشین.» کیکی در اردوگاه تاخت. رو دو پا بلند می‌شد و می‌پرید، گویی از ترس دیوانه شده است
ننه پسر
ادامه دارد در... شیشه طوفان ۱۳۹۹/۶/۳۰
niki
لیف گفت: «چند تا غار توی جنگل هست. بیشترشون لونهٔ پلنگای درختی‌ان و کسی طرفشون نمیره، اما من چند تاشونو گشتم.» با لبخند غمگینی به من نگاه کرد. می‌دانستم که در آن غارها به‌دنبال من گشته است.
دونیا جون
به‌راستی آسمان چیست؟ وقتی روح‌ها را به آنجا فرستادم، با آنکه از انرژی‌ام استفاده کرده بوم که همیشه مرا خسته می‌کرد، سرحال و پرانرژی بودم. من روح‌هایی را به آسمان اضافه کردم و پتوی قدرت که جهان را در بر گرفته است، تقویت کردم. منبع جادو! روح جهان!
دونیا جون
مشتم را روی زمین کوبیدم. «داستان‌سراها قراداد امضا می‌کنند یا قسم خونی می‌خورن که سرسخت و لجباز و اعصاب خرد کن باشن؟» لبخند آرامی روی صورتش نشست. «نه. هر داستان‌سرا انتخاب می‌کنه که چه‌جوری کسایی رو که مسئولشونه راهنمایی کنه. دربارش فکر کن یِلِنا. تو خوب از دستورا اطاعت نمی‌کنی. حالا گوشت رو بخور تا سرد نشده.»
ننه پسر
«هرکسی قدرت جادویی داشته باشه می‌تونه وارد جهان سایه‌ها بشه؟» «تا حالا که فقط داستان‌سراها این توانایی رو داشتن. اما منتظرم ببینم کس دیگه‌ای اون‌قدر شجاع هست که بگه این موهبت رو داره.» مردماه به چشمان من نگاه کرد، و من یک لحظه سایه‌ها را دیدم. رویم را برگرداندم.
ننه پسر
«داستان‌سراها قراداد امضا می‌کنند یا قسم خونی می‌خورن که سرسخت و لجباز و اعصاب خرد کن باشن؟»
niki
قبل از آنکه مرِدِماه را به آسمان بفرستم، به او زل زم و سعی کردم چهره‌اش، از جمله پوزخند کنایه‌آمیز او را در ذهنم نگه دارم. بعد از رفتن مرِدِماه، نبودش را مانند یک پوشش یخی روی پوستم
دونیا جون
من درک کردم که چه حسی دارد که وحشت‌زده آنجا بایستم و منتظر باز شدن کف زمین باشم تا زندگیم با یک ضربه ناگهانی به گردنم تمام شود.
دونیا جون
اما پیروز شدن همه‌چیز نیست.
Diana
برای لحظاتی کِل را محکم در آغوش گرفتند. لب‌هایم را گاز گرفتم و رویم را برگرداندم. آغوش خالی‌ام درد گرفت.
کاربر ۱۸۸۰۵۲۹جواد
به‌دست آوردن اعتماد ازدست‌رفته سخت‌تر از خوب کردن استخوان شکسته بود.
Diana

حجم

۳۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۷۸ صفحه

حجم

۳۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۷۸ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان