دانلود و خرید کتاب سو من سه نرجس شکوریان فرد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب سو من سه اثر نرجس شکوریان فرد

کتاب سو من سه

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۶۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سو من سه

کتاب سو من سه نوشته نرجس شکوریان فرد است که ادامه داستان های از کدام سو و هوای من است. این سه‌گانه درباره رابطه گروهی از نوجوانان مدرسه با معلمشان و چالش‌های اعتقادی و فرهنگی است که برای آنان پیش می‌آید و تلاش می‌کنند پی به حقیقت زندگی ببرند.

انتشارات عهد مانا در تلاش است تا با همکاری نویسندگان حرفه‌ای و توانا کتاب‌هایی در معیار و استاندارد ملی و بین‌المللی تولید کند. این انتشارات قصد دارد برای گروه‌های مختلف سنی و خانواده‌های فرهیخته ایرانی آثاری متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی منتشر کند تا خوانندگان با خیال راحت به سراغ ادبیات داستانی بروند.

کتاب‌های عهد مانا زیرنظر متخصصان باتجربه منتشر می‌شود و علاوه‌بر سرگرمی و لذت مطالعه آموزش و تربیت را هم به همراه دارد. خواننده‌ی ایرانی بعد از مطالعه کتاب می‌تواند با نگاهی بازتر نسبت به مسائل در جامعه زندگی کند.

خواندن کتاب سو من سه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به داستان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب سو من سه

شاخهٔ درخت بالا سرم را پایین می‌کشم و تکه چوبی می‌کنم. می‌گذارم بین دندان‌هایم و می‌جوم. نگاهم را که می‌بیند با اخم می‌گوید:

هوم... چیه مثل گربه زل زدی به من؟

پاهایم را کش می‌دهم. لگدی حوالهٔ پایش می‌کنم و می‌گویم:

می‌گی یا نه؟ بازم مثل همیشه است؟

رو برمی‌گرداند و می‌گوید:

تو که از هفت دولت آبادی. ننه بابا نیستن که من دارم. از دیشب تا حالا دوباره مثل چی به جون هم افتادن. مجبور شدم برم جلو یارو که نزنه، بی‌وجدان کوبید توی گردنم. اصلا نتونستم بخوابم.

نگاه از روی چشمانش برمی‌دارم و می‌اندازم روی گردنش. پس بگو روی موتور صاف نشسته بود. برای خودش غر می‌زند:

من نمی‌دونم برای چی کنار هم موندن توی اون طویله.

طویله در ذهنم جان می‌گیرد. علی‌رضا را نمی‌توانم در فضای بدبوی آن‌جا تصور کنم. حیف می‌شود. گاو و خر و گوسفند وجه تشابهشان با علی‌رضا خیلی کم است. هرچند که خوراک و خواب و شهوتشان مرز مشترک باشد.

پس کدوم گوریند این دوتا.

جواد و آرشام از دور پیدایشان می‌شود.

نظرات کاربران

• Khavari •
۱۳۹۹/۱۲/۲۴

سه جلد رو(از کدام سو_ هوای من_سو من سه) از روی کنجکاوی مطالعه کردم و لذت بردم از قلم و نگاه دغدغه مندانه نویسنده محترم... موضوعات فراخور عصرحاضر و مطابق باروحیات ودرگیریهای نوجوانان و جوانان امروزی وشیوه بیان آرام اما محکم و شیوا

- بیشتر
•|تُرنــــــجْ|•
۱۳۹۹/۰۸/۰۶

در ادامه از کدام سو و هوای من، نویسنده این رمان را قلم میزند و داستان را کامل میکند. این رمان هم در فضایی نوجوانانه به حال و هوای آن دوران می پردازد و حوادثی را رقم میزند که بشدت قابل

- بیشتر
کاربر ۸۷۰۹۳۰
۱۴۰۰/۰۲/۰۱

خیلی عالی بود و خوندنش برای نوجوان ها واقعا ضروریه

alireza darvish amiri
۱۴۰۰/۱۰/۲۷

واقعا حال روز ما جوانان رو به خوبی به کتاب در آورد ایشالله که بیشتر از 3 جلد چاپ بشه

کاربر ۲۳۳۴۳۰۲
۱۳۹۹/۰۸/۲۹

عاالی دوستش داشتم

حُسنیه'
۱۴۰۰/۰۵/۰۴

عالی عالی عالی... امتیازم از ۵: ۴.۷۵ فقط قبلش ۲ جلد قبلش یعنی از کدام سو و هوای من رو مطالعه داشته باشید و با قلم جذاب نویسنده همراه بشین

بینشان
۱۳۹۹/۱۰/۰۸

خیلی عالی واقعا توصیه میکنم حداقل یکبار بخونید البته این جلد سوم کتاب هستش و دو جلد قبلش هوای من و ازکدام سو هستند خیلی عالین من یکبار خوندم دوباره هم میخوام بخونم کاش کتاب من نه ما که اثر

- بیشتر
•|مهدے یار|•
۱۳۹۹/۱۱/۲۳

این کتاب که ادامه ی داستان از کدام سو و هوای منه بیشتر به بحث فرقه ها و گروه های گمراه کننده پرداخته و کتاب جذابیه

فآطمه
۱۴۰۰/۱۱/۲۶

هر سه جلد خوندم عالی بود

Parhizⓖar
۱۴۰۰/۰۶/۱۶

کتاب عالی‌ایه

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۵۷)
برای سلامتی جوان تنبل، کم‌اطلاع و کتاب‌نخونِ جاهل امروزی صلوات!
• Khavari •
مهدوی بارها گفته بود: بچه‌ها زندگی‌تون رو بر مبنای این و اون نبندید. بر مبنای درست ببندید. سیل دنیا شما را با خودش نبره. غرق می‌شید. این آدمه مومنه فلان کار بد رو کرد و من از دین زده شدم. اون فلان کارو کرد من گفتم اگه اسلام اینه من نمی‌خوام. اینا بهانه است. دستتون رو بذارید تو دست صاحب دین، تو دست امام و بروید تا کنار خدا!
•|تُرنــــــجْ|•
آدم هرچه‌قدر آتئیست باشد و کافر، باز هم دارد یکی را می‌پرستد. یکی که شاید شیطان باشد. چون دل همه یک خدا می‌خواهد، یک خالق، یک قدرت برتر، یک خوب بی‌نظیر؛ که مثل همه نباشد و همیشه باشد. من همهٔ این‌ها را نداشتم. دلم می‌خواست، ذهنم را اما این انیمیشن‌ها و فیلم‌ها به گند کشیده بودند. ولی خدا وکیلی دنیای بی‌خدا می‌شود چی؟
منکسر
این وسط دیدی پدر و مادر، بچه رو چه‌جوری به حرف میارن. چند ماهه است می‌گن بگو: آقون، آقون. بچه دست‌وپا می‌زنه می‌خنده چون می‌خوان توانایی کلام بچه‌شون رو بالا ببرن، توانمندی یه اصل مهم تو زندگیه. رشد کردن با کمک وسیله‌ها. اینا دوست دارند صداشو بشنوند. با...با. بگو با...با. خدا دوست داره صدا بشنوه از ما. کسی هست به پدر و مادر بگه چرا می‌گی بچه‌ت برات حرف بزنه. یا بچه‌ای این‌قدر بی‌ادب باشه بگه من دلم نمی‌خواد براتون حرف بزنم. فلسفهٔ نماز و قرآن خوندن همینه. خدا دلش می‌خواد ما باهاش اختصاصی حرف بزنیم. می‌خواد رشد کنیم. کنار خودش رشد کنیم. کوتوله نمونیم. می‌خواد کلاس خصوصی بذاره برای قبولیمون تو کنکورای سخت. کتاب و مدرسه رو قبول داریم، اما معلمی و کتاب و درس و قوانینشو برای قبولی تو آزمون بزرگ خدا و قوت گرفتن و بزرگ شدن رو قبول نداریم!
منکسر
بچه‌ها زندگی‌تون رو بر مبنای این و اون نبندید. بر مبنای درست ببندید. سیل دنیا شما را با خودش نبره. غرق می‌شید. این آدمه مومنه فلان کار بد رو کرد و من از دین زده شدم. اون فلان کارو کرد من گفتم اگه اسلام اینه من نمی‌خوام. اینا بهانه است. دستتون رو بذارید تو دست صاحب دین، تو دست امام و بروید تا کنار خدا!
حُسنیه'
من متوجه نمی‌شوم که چه ضرورتی داره بودن این امام. عقل دارم که خودم. یادته گفتی عقل رو خدا داده. همین خدا می‌گه عقل ظاهری، یعنی امام. من می‌گم چه ضرورتی داره معلم فیزیک و کتاب کمک‌درسی و قلم‌چی. فقط کتاب فیزیک، فقط کتاب شیمی، فقط کتاب ریاضی کافیه دیگه. خودت این حرف رو از من قبول نمی‌کنی. می‌گی کتاب بی‌معلم نمی‌شه که... اون که یه درسه وحید. این یه زندگیه، یه زندگی؛ یه عمر. کودکی و جوونی و پیری. خوش‌بختی و بدبختی. هم جسم و هم روح. می‌شه بی‌همراه؛ بی‌راه بلد. نمی‌شه بی‌امام. لشکر بی‌فرمانده دیدی؟ کشور بی‌رهبر؟ خونهٔ بی‌پدر و مادر؟ مدرسهٔ بی‌مدیر؟ اینا که کوچیکه... انسان، یک عمر زندگی، بی امام!؟
منکسر
غالبا معلم‌ها می‌خواهند بچه‌ها را شبیه خودشان بار بیاورند. انگار که ما شخصیت و استعداد و توانمندی خاص خودمان نداریم، تمام تلاششان را می‌کند که خاک ما را در قالبی که خودشان درست کرده‌اند بریزند و مجسمهٔ ما را تراشیده شده مقابلشان بگذارند و هر بار که نگاهش می‌کنند بادی به غبغب بیندازند. این کار بزرگ‌ترهای ما جوان‌هاست. بشویم مقلد بی‌فکر. همین هم هست که ما را سر لج می‌اندازد. نمی‌خواهم نه شبیه پدرم بشوم نه شبیه آن که مادرم می‌خواهد. مهدوی اما ما را شبیه خودمان می‌پذیرفت و شخصیت ما زیر پایش نبود که هیچ؛ با همین شخصیت ما روبرو می‌شد و تحویل می‌گرفت. من عاشق همینش بودم
منکسر
جواد این روزها ساکت و فکور شده‌است. نه این‌که توی خودش باشد. کلا خودش را قطعه قطعه کرده، مثل یک پازل. هر قطعه را برمی‌دارد، حسابی نگاهش می‌کند، بعد هم پرت می‌کند آن‌طرف. کف پازلش خالی مانده! هیچ تصویری نیست!
زنبورِ پرکار
خودش دنیا را خلق کرده، خودش چیده، خودش تو رو آفریده، خودش هم همهٔ زیر و بم تو رو می‌دونه. آرام و شیرین و پرلذت و با نشاط جلو می‌بردت. نمی‌گم بی‌مشکل... می‌گم آرام: در مشکلات هم سرپا می‌مونی و آرامی. در سختی‌ها نشاط داری و ناامید نمی‌شی. هستی‌ات نیست نمی‌شه با خدا. دور و برت رو نگاه کن. آدم این سبکی کم می‌بینی. همه هم حسرتشون رو می‌خورن و دوستشون دارن. اینا راحت‌ترین راه رو می‌رن. "راه خدا"
•|تُرنــــــجْ|•
خدا رو رقیب نبین، رفیقه. تو هم رفیق ببین
hesam220

حجم

۱۱۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۱۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۳۹,۶۰۰
۲۳,۷۶۰
۴۰%
تومان