دانلود و خرید کتاب ادواردو، مسافری از رم فهیمه نیکومنظر
تصویر جلد کتاب ادواردو، مسافری از رم

کتاب ادواردو، مسافری از رم

معرفی کتاب ادواردو، مسافری از رم

ادواردو، مسافری از رم کتابی از مجموعه تربچه‌ها و جغله‌ها به قلم فهیمه نیکومنظر است که نوجوانان را با زندگی، اسلام آوردن و شهادت ادواردو آنیلی، فرزند یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین سرمایه‌داران ایتالیایی آشنا می‌کند.

شهید ادواردو آنیلی فرزند جیانی آنیلی، یکی از سرمایه داران بزرگ ایتالیایی و مالک سابق مجموعه فیات و مارلا کاراچو بود. او در جوانی به اسلام و سپس به مذهب تشیع گروید و این موضوع بر خاندان بزرگ و قدرت‌طلب او که با صهیونیست‌ها نیز همکاری‌های گسترده داشت، سخت گران آمد. ادواردو چندبار به ایران سفر کرد و با امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای دیدار نمود و به زیارت امام هشتم رفت. گرایش او به اسلام و فعالیت‌های ضد استبدادی‌اش باعث شد که سرانجام در ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰ به دست عوامل ناشناس و طرزی مشکوک به قتل برسد. جسد او را زیر پل «ژنرال فرانکو رومانو» در بزرگراه تورینو به ساوونا یافتند و شواهد حاکی از آن بود که ادواردو از روی پل ۸۰ متری مذکور به پایین پرت شده است.

برخی رسانه‌ها مرگ ادواردو را توطئه‌ای صهیونیستی دانسته‌اند و در سال ۲۰۰۱ نیز در ایران فیلمی ساخته شد که شواهد و مدارکی دال بر ترور ادواردو به دست صهیونیست‌ها ارائه کرد.

 خواندن کتاب ادواردو، مسافری از رم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 این کتاب برای نوجوانان و جوانان نوشته شده است.

 بخشی از کتاب ادواردو، مسافری از رم

آن شب بزمی به افتخار تولد اولین فرزندِ آنیلّیِ بزرگ برپا شده بود. فرزند پسری که در آخرین روزهای آخرین فصل بهار، یعنی نهم ژوئن ۱۹۵۴ قدم به دنیا گذاشته و زندگی پر رفاه و تجملی انتظارش را می‌کشید.

وارثِ جیووانیِ معروف، بعدازاینکه در نیویورک به دنیا آمده بود با هواپیمای شخصی، همراه مادر به ویلای تورینو، در ایتالیا آمده و پدر به مناسبت ورود آنها جشن بزرگی برپا کرده بود. همه خوشحال بودند و او از همه بیشتر.

احساس پادشاهی را داشت که برای تاج و تختش ولی‌عهدی به دنیا آمده باشد. او نام پدرش را برای ولیعهد کوچکش گذاشته بود تا او نیز همچون پدربزرگ یا حتی خیلی بیشتر از او، با تلاش وکوشش، کارخانجات بزرگ و معروف ماشین‌سازی ایتالیا از جمله فیات را همچنان پابرجا و در صدر قرار دهد. خوشحال بود ازاینکه کسی را داشت تا کلید آن‌همه گنج‌های گران‌بهای خانوادگی را به شایستگی به دست او بسپارد. بی‌آنکه غصه و تشویشی به دل راه دهد.

یک‌باره، برای چندمین‌بار، چقدر زود، دلش برای او تنگ شد. و دور از هیاهوی میهمانان، در کنار مارلای جوان، به‌سراغ ادواردو رفت. پرستار کودک، با لبخندی محبت‌آمیز از کنار سبد نوزاد، کنار رفت تا جیووانی، حسابی پسرش را تماشا کند. او برای خنداندن پسرش، کلی مایه گذاشت و یواشکی، دور از چشم آن‌همه میهمان برای ادواردو شکلک درآورد؛ طوری که پرستار به‌سختی توانست جلوی خنده‌اش را بگیرد. صورت نوزاد آرام و مهربان بود و دست‌وپای کشیده‌اش، نشان می‌داد قد بلندی دارد. چشم‌های زیبا و موهای مجعدش به مادرش پرنسس مارلا شبیه بود و پیشانی بلند او، خبر از آیندهٔ درخشانی می‌داد که در انتظارش بود.

m.a
۱۳۹۹/۰۸/۲۶

به نظرم اگه میخواید درباره این شهید بزرگوار اطلاعات بهتری داشته باشید کتاب من ادواردو نیستم مطالعه کنید

عاشق کتاب
۱۴۰۰/۰۵/۲۵

اگه میخواید در مورد شهید ادواردو انیلی بیشتر بدونید کتاب یک دقیقه سکوت رو بخونید داستان از ورزشگاه یوونتوس و یک دقیقه سکوت برای شادی روح اواردو آغاز میشه و این اتفاق برای یک خبرنگار که در انجا حضور دارد

- بیشتر
Mohammad Shirkhani
۱۳۹۹/۱۰/۱۳

زیبا بود...

نجمه نیکوزاد
۱۳۹۹/۰۹/۰۹

ادواردو عالیھ♡

Mousavi....
۱۳۹۹/۱۱/۰۱

به نظر من کتاب خوبیه ..... عالی 👌

𝓝.𝓡𝓮𝔃𝓪𝓮𝓲𝓻𝓪𝓭
۱۴۰۲/۰۴/۲۴

خیلی کوتاه بود و بیشتر از شرح اتفاقات از توصیف و تشبیه استفاده شده. من بین کتابهایی که تا به الآن از این شهید خوندم کتاب _ادواردو_ رو پیشنهاد میدم، جالب تر و جامع تره

کاربر شماره n ام
۱۴۰۳/۰۸/۰۵

به عنوان کتاب مکمل بعد از مثلا کتاب "ادواردو" پیشنهادش میکنم ولی در کل خوب بود

amir_mohammad
۱۴۰۳/۰۲/۰۵

ادواردو مسافری از رم داستان زندگی ادواردو را برای کودکان به صورت کوتا و ساده تعریف می کند. ایم کتاب بخش های زیادی دارد. یکی از این بخش ها به نظر من (امید به رهایی) بود. درکل این کتاب برای پر کردن وقت

- بیشتر
Sara
۱۴۰۰/۱۲/۲۵

زندگینامه شهید خیلی مختصر شده بود

Yas Balal.جواد عطوی
۱۴۰۰/۱۱/۲۸

جذابیت چندانی نداشت

«در شگفتم از آبادکنندهٔ سرای فانی و رهاکنندهٔ سرای باقی.»
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
گاه در ظلمت یا سردرگمی، نسیمی با رایحه‌ای خوش می‌وزد، نوری می‌تابد. راه برای تو روشن می‌شود. و اگر عاقل باشی، اگر سریع باشی، مسیر را شناسایی می‌کنی و راه خود را می‌یابی و من امشب آن‌را یافتم؛ راهی روشن...
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
گاه در ظلمت یا سردرگمی، نسیمی با رایحه‌ای خوش می‌وزد، نوری می‌تابد. راه برای تو روشن می‌شود. و اگر عاقل باشی، اگر سریع باشی، مسیر را شناسایی می‌کنی و راه خود را می‌یابی و من امشب آن‌را یافتم؛ راهی روشن...
Tamim Nazari
جز با چشم دل نمی‌توان خوب دید. آنچه اصل است از دیده‌ها پنهان است. و فقط بچه‌ها می‌دانند که در جست‌وجوی چه هستند.»
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
انسان‌ها، در قطار زندگی، با دست خود ریل آن‌را تغییر داده، مسیر جدیدی را باز می‌کنند. مسیری که همواره وارد راه جدیدی می‌شود و اگر آن‌را به اشتباه انتخاب کنند، هرچه جلوتر می‌رود از انسانیت خویش بیشتر فاصله خواهند گرفت.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
زندگی پیامبر (ص) به من امید می‌داد. زمانی که دعوتش را آغاز کرده بود و اشراف مکه برای باز داشتن او از هدفش، پیشنهاد کردند هر آنچه را بخواهد برایش مهیا خواهند کرد، بهترین املاک و بهترین زنان را و او به خدایی قسم خورد که جانش در دست اوست که اگر ماه را در یک دست و خورشید را در دست دیگرش بگذارند، دست از دعوتش برنخواهد داشت.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
. زمانی که دعوتش را آغاز کرده بود و اشراف مکه برای باز داشتن او از هدفش، پیشنهاد کردند هر آنچه را بخواهد برایش مهیا خواهند کرد، بهترین املاک و بهترین زنان را و او به خدایی قسم خورد که جانش در دست اوست که اگر ماه را در یک دست و خورشید را در دست دیگرش بگذارند، دست از دعوتش برنخواهد داشت.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
باور داشت هر کس درون پیلهٔ زندگی خود، تلاشی درونی دارد و روزی باید پیله را بشکافد و مثل پروانه به پرواز درآید و انسان‌هایی که به آن پیله دل خوش می‌کنند و برای همیشه در آن می‌مانند، خود را از لذت پرواز محروم می‌کنند.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
شاید بچه‌ها خیلی چیزها را بهتر از بزرگ‌ترها بفهمند؛ چون آن را با همهٔ حواسشان دریافت می‌کنند. یا شاید هم این بزرگ‌ترها هستند که وقتی بزرگ می‌شوند، خیلی چیزها را فراموش می‌کنند، ازجمله، کودکی‌شان را.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
«او وقتی از ستاره‌اش دور شد تازه فهمید آنجا چقدر کوچک بوده است و دنیا چقدر می‌تواند بزرگتر باشد.»
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
کسی هرگز از جریان پر پیچ‌وخم رودخانهٔ زندگی خبر ندارد؛ رودی که گاه با شیب ملایم و آرام پیش می‌رود، گاه در برخورد با زمینی سخت، مسیرش را تغییر می‌دهد و گاه با چرخشی تند، از دره‌ای فرو می‌ریزد و کسی نمی‌تواند آن‌را متوقف کند؛
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
زندگی پیامبر (ص) به من امید می‌داد. زمانی که دعوتش را آغاز کرده بود و اشراف مکه برای
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
ما نیز مهاجریم و باید ضمن بهره بردن از دنیا، همواره برای کوچ، سبکبال باشیم و ادواردوی عزیز، جالب است که بدانی مولوی نیز، نزدیک به این تعبیر را از شیفتگان دنیا دارد و حکایت کسی را نقل می‌کند که بر لبهٔ چاهی پر از مار، معلق است و تنها امید او، شاخه‌ای است که موش‌ها به سرعت در حال جویدن آن هستند. زنبورانی نیز به گرد او پرواز می‌کنند، و در این میانه، او دست دیگرش را برای برداشتن عسلی که از کندویی آویزان است می‌گیرد که همین باعث سقوطش میشود.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
شیفتگی به مادیات و ثروت‌اندوزی، حجابی است که ما را از دیدن زیبایی‌های دل‌انگیز زندگی بازمی‌دارد
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
«چون بندگان من، از من بپرسند، بدانند که من نزدیکم و دعای دعاکننده را اجابت می‌کنم...»
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
جز با چشم دل نمی‌توان خوب دید. آنچه اصل است از دیده‌ها پنهان است. و فقط بچه‌ها می‌دانند که در جست‌وجوی چه هستند.
ema

حجم

۲۶۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۶۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۱۴,۴۰۰
تومان