بریدههایی از کتاب ادواردو، مسافری از رم
۳٫۹
(۳۴)
گاه در ظلمت یا سردرگمی، نسیمی با رایحهای خوش میوزد، نوری میتابد. راه برای تو روشن میشود. و اگر عاقل باشی، اگر سریع باشی، مسیر را شناسایی میکنی و راه خود را مییابی و من امشب آنرا یافتم؛ راهی روشن...
Tamim Nazari
جز با چشم دل نمیتوان خوب دید. آنچه اصل است از دیدهها پنهان است. و فقط بچهها میدانند که در جستوجوی چه هستند.»
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
گاه در ظلمت یا سردرگمی، نسیمی با رایحهای خوش میوزد، نوری میتابد. راه برای تو روشن میشود. و اگر عاقل باشی، اگر سریع باشی، مسیر را شناسایی میکنی و راه خود را مییابی و من امشب آنرا یافتم؛ راهی روشن...
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
«در شگفتم از آبادکنندهٔ سرای فانی و رهاکنندهٔ سرای باقی.»
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
کسی هرگز از جریان پر پیچوخم رودخانهٔ زندگی خبر ندارد؛ رودی که گاه با شیب ملایم و آرام پیش میرود، گاه در برخورد با زمینی سخت، مسیرش را تغییر میدهد و گاه با چرخشی تند، از درهای فرو میریزد و کسی نمیتواند آنرا متوقف کند؛
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
«او وقتی از ستارهاش دور شد تازه فهمید آنجا چقدر کوچک بوده است و دنیا چقدر میتواند بزرگتر باشد.»
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
شاید بچهها خیلی چیزها را بهتر از بزرگترها بفهمند؛ چون آن را با همهٔ حواسشان دریافت میکنند. یا شاید هم این بزرگترها هستند که وقتی بزرگ میشوند، خیلی چیزها را فراموش میکنند، ازجمله، کودکیشان را.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
باور داشت هر کس درون پیلهٔ زندگی خود، تلاشی درونی دارد و روزی باید پیله را بشکافد و مثل پروانه به پرواز درآید و انسانهایی که به آن پیله دل خوش میکنند و برای همیشه در آن میمانند، خود را از لذت پرواز محروم میکنند.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
جز با چشم دل نمیتوان خوب دید. آنچه اصل است از دیدهها پنهان است. و فقط بچهها میدانند که در جستوجوی چه هستند.
ema
«چون بندگان من، از من بپرسند، بدانند که من نزدیکم و دعای دعاکننده را اجابت میکنم...»
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
شیفتگی به مادیات و ثروتاندوزی، حجابی است که ما را از دیدن زیباییهای دلانگیز زندگی بازمیدارد
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
ما نیز مهاجریم و باید ضمن بهره بردن از دنیا، همواره برای کوچ، سبکبال باشیم و ادواردوی عزیز، جالب است که بدانی مولوی نیز، نزدیک به این تعبیر را از شیفتگان دنیا دارد و حکایت کسی را نقل میکند که بر لبهٔ چاهی پر از مار، معلق است و تنها امید او، شاخهای است که موشها به سرعت در حال جویدن آن هستند. زنبورانی نیز به گرد او پرواز میکنند، و در این میانه، او دست دیگرش را برای برداشتن عسلی که از کندویی آویزان است میگیرد که همین باعث سقوطش میشود.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
حجم
۲۶۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۶۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
قیمت:
۱۴,۴۰۰
۴,۳۲۰۷۰%
تومان