دانلود و خرید کتاب دانه معنی؛ بازخوانی داستان های مثنوی معنوی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مولوی
تصویر جلد کتاب دانه معنی؛ بازخوانی داستان های مثنوی معنوی

کتاب دانه معنی؛ بازخوانی داستان های مثنوی معنوی

معرفی کتاب دانه معنی؛ بازخوانی داستان های مثنوی معنوی

کتاب دانه‌ی معنی؛ بازخوانی داستان‌های مثنوی معنوی نوشته عباس‌به‌نژاد است. این کتاب آثاری از مولانا جلال‌الدین محمد بلخی را بازخوانی کرده است تا جنبه‌های روان‌شناختی آن برای خواننده مشخص شود.

درباره کتاب دانه‌ی معنی؛ بازخوانی داستان‌های مثنوی معنوی

مثنوی کتابی تالیفی و طراحی شده نیست که نویسنده بَنا بر تصمیم پیشین، به نگارش آن آغازیده باشد. جلسات شبانه وعظ و درس برگزار می شد و مولانا به سخن می پرداخت و آنچه بر زبان می راند، مطابق حال خودش و بنا بر احوال حاضران بوده است. از این‌رو حال مولانا و حال مجلسیان در سراسر مثنوی موج می زند و خوانندگان مثنوی اگر همپا و همراه آن باشند، ناخود آگاه همان حال را در خویش می‌یابند. 

این کتاب سعی دارد آن حال و معنای حقیقی را برای خواننده علاقه‌مند معنا کند.

خواندن کتاب دانه‌ی معنی؛ بازخوانی داستان‌های مثنوی معنوی را به چه کسانی پیشنهاد می‌‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌ها و ادبیات کهن پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از دانه‌ی معنی؛ بازخوانی داستان‌های مثنوی معنوی

ابراهیم ادهم عارف بزرگ قرن دوم هجری، از امیران و توانایان روزگار خویش بود. در پی کشف و شهودی که برایش رخ داد، به دنیاطلبی پشت کرده و شیوهٔ زهد و معرفت در پیش گرفت.

۲: هم ز ابراهیم اَدَهم آمده ست

کاو ز راهی بر لب دریا نشست

به دوختن لباس خویش سرگرم بود که گروهی از نظامیان بدانجا آمدند. سرلشگر آنان از زیردستان پیشین ابراهیم بود.

۲: آن امیر از بندگان شیخ بود

شیخ را بشناخت و سجده کرد زود

گرچه به رسم ادب، از احترام دریغ نکرد، اما در دل از حال شیخ در حیرت شد و با دیدهٔ تحقیر در او نگریست و با خود گفت:

۲: ترک کرده مُلک هفت اقلیم را

می زند بر دَلق (=لباس کهنه) سوزن، چون گدا

ابراهیم دانست که در دل سرلشگر چه می گذرد...

۲: شیخ واقف گشت از اندیشه‌اش

شیخ چون شیر است و دل‌ها بیشه‌اش

نزد ارباب معرفت باید مراقب احوال درونی بود...

۲: دل نگه دارید ای بی حاصلان

در حضور حضرتِ صاحبدلان

۲: نزد اهل تن، ادب بر ظاهر است

که خدا زیشان (=از ایشان) نهان را ساتر (=پوشاننده) است

شیخ در همان حال برای نمایاندن حال خویش، سوزنش را به دریا انداخت...

۲: شیخ سوزن زود در دریا فگند

خواست سوزن را به آواز بلند

بی درنگ ماهیان بی شمار با سوزن های زرین به حضور رسیدند

یاسمن مهری
۱۴۰۲/۱۱/۲۷

بسیار روان و کاملا خوانا دارای جذابیت حکمی و فلسفی است . بسیار پیشنهاد میکنم

هیچ آدابی و ترتیبی مجو    هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو
کاربر ۵۷۵۷۳۹۱
ما زبان را ننگریم و قال را   ما رَوان را بنگریم و حال را
کاربر ۵۷۵۷۳۹۱
آنگاه که روزگار بر تو به راستی نمی چرخد، از فرافکنی بپرهیز و این و آن را میازار، بلکه ریشه هر مشکل و ناراستی را در درون خودت جستجو کن. اگر تو راست باشی، همه هستی راست است.
کاربر ۵۷۵۷۳۹۱
بس فسادی کز ضرورت شد صَلاح
کاربر ۵۷۵۷۳۹۱
آدمی مخفی است در زیرِ زبان   این زبان پرده است بر درگاه جان
کاربر ۵۷۵۷۳۹۱
ما به صد ناز، نماز و روزه ای دست و پا شکسته را به نزد او می بریم و به خاطر آن خود را شایستهٔ رحمت و نعمت پروردگار می دانیم و بر او منّت می گذاریم که بیا و عبادات و کردار ما را ببین! غافل از آنکه نزد آن شاهنشاهِ هفت دریا این سبوی ما ارزشی ندارد و اگر هدیه ناچیز ما را می پذیرد و نگاهی به ما می کند، از کرامت و مهربانی است. گاهی نیز البته جلوه ای از بزرگی خویش و آنچه نزد اوست، به ما نشان می دهد تا به ناچیز بودن خودمان و کردارمان آگاه شویم و از خودشیفتگی رهایی یابیم.
کاربر ۵۷۵۷۳۹۱
در حدیث قدسی فرمود: من در آسمان و زمین نمی گنجم، اما در دل بندهٔ مومن جای می گیرم
کاربر ۵۷۵۷۳۹۱
مر مرا تقلیدشان بر باد داد   که دو صد لعنت بر آن تقلید باد
کاربر ۵۷۵۷۳۹۱
وَر بوَد صورت حقیر و ناپذیر [ُفتَنی]    چون بود خُلقش نکو، در پاش [=پایش ب] میر
کاربر ۵۷۵۷۳۹۱

حجم

۲۲۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

حجم

۲۲۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۵,۰۰۰
۵۰%
تومان