کتاب من؟ من با همه فرق میکنم
معرفی کتاب من؟ من با همه فرق میکنم
کتاب من؟ من با همه فرق میکنم، نوشته فردریک پل که با ترجمه پرویز شهریاری منتشر شده است، جلد سی و چهارم مجموعه تجربههای کوتاه است. بیست سال پیش که مجموعه تجربههای کوتاه زیر نظر حسن ملکی برای اولینبار منتشر شد، هدفش کمک به عاشقان کتاب بود که فرصت کمی برای مطالعه داشتند. این مجموعه را نشر چشمه دوباره منتشر کرده است.
بسیاری از ما در زندگی فرصت خواندن یک رمان طولانی را نداریم، یا امکان حمل کتاب را هر روز تا محل کارمان نداریم و کتابها نیمهکاره میمانند. راه چاره پناه بردن به کتابهای کمحجم و کمورقی است که میشود آنها را بهسادگی خواند. کتاب خواندن در یک نشست. بین دو ایستگاه مترو، بین محل کار تا خانه،در مسیر دانشگاه و ... مجموعهی تجربههای کوتاه بهترین فرصت است برای خواندن در وقتهای اندک، برای خواندن در ساعتهایی که فکر میکنیم هیچکدام از کتابهای کتابخانهمان را نمیتوانیم بخوانیم. با مجموعهی تجربههای کوتاه شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان و تاریخ نمایش جهان در اختیار ما قرار میگیرد.
درباره کتاب من؟ من با همه فرق میکنم
داستان درباره مردی است که به جرم قتل دوستش دستگیر شده. دلایل او برای این قتل و اعترافاتش روند داستان را عجیب میکند تا جایی که حقایقی را راجع به خودش و آنچه فکر میکند که هست، افشا میکند.
خواندن کتابهای مجموعه تجربههای کوتاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر فکر میکنید فرصتتان برای کتاب خواندن کوتاه است اما عطش خواندن و لذت بردن از دنیای کتاب شما را رها نمیکند، این مجموعه برای شما نوشته شده است.
دربارهی فردریک پل
فردریک پل در سال ۱۹۱۹ متولد شد. او نویسندهی مشهور آمریکایی بود که بهعنوان استاد بزرگ داستان های علمی تخیلی شناخته میشود. فردریک پل در سال ۱۹۷۷ موفق به کسب جایزه ادبی ویکتور هوگو شد و در سال ۲۰۱۷ درگذشت.
بخشی از کتاب من؟ من با همه فرق میکنم
من و کونوت سالهای زیادی با هم دوست بودیم.
جنگ، جنگ لعنتی، ما را از هم جدا کرد. چندسال بعد از جنگ، دوباره در واشینگتن یکدیگر را دیدیم. ولی نوعی بیگانگی ما را از هم دور میکرد. او راه خودش را پیدا کرده بود. با شدت و بهسختی روی چیزی کار میکرد. ولی به کسی نمیگفت چه میکند. همه چیز را از من و از دیگران پنهان میکرد. البته، من هم به نحوی مشغول بودم. ولی از زمانی که در «تشریح» با افتضاح شکست خوردم، کارهایم هیچ ربطی به دانش نداشت. باید بگویم، از همان روزی که برای نخستینبار پا به سالن تشریح گذاشتم، از پزشکی بدم آمد. گمان نکنید از جسد مرده میترسیدم. نه! حقیقت این بود که هیچ چیز جالبی در آن نمیدیدم.
به این ترتیب، نتوانستم یک عنوان دانشگاهی به دست آورم. عقیدهئی هم به آن نداشتم. یک عنوان علمی و دانشگاهی برای پلیس مخفی سنا چه اهمیتی دارد؟
درواقع، عنوان چه اهمیتی دارد؟ و من از این بابت که صاحب عنوانی نیستم نه خجالت میکشم و نه پشیمان ام. به طور کلی، در زندگی نباید از چیزی خجالت کشید. در ضمن، من از شغلی که دارم لذت میبرم.
سناتورها در برابر ما پلیسها صریح و بیپرده اند. رابطهٔ آنها با ما خوب است. خیلی پیش میآید که از خبرهای پشت پرده آگاه میشویم.
خیلیها به ما نیاز دارند: گزارشنویسان روزنامهها که در پی شکار خبر تازه هستند؛ سیاستبازان و بوروکراتها که میتوانند، در زمان لازم، از خبری که بابیاحتیاطی ما به دست آوردهاند، یک جنجال سیاسی واقعی بسازند...؛ سخن کوتاه، همهٔ آنها که میخواهند در جریان خبرهای پشت پرده و دیدگاههای نمایندگان سنا قرار گیرند، به ما نیازمند اند.
لاری کونوت هم یکی از آنها بود. یک روز در خیابان به او برخوردم. بعد از اندکی صحبتهای معمولی، پرسید:
«آیا میتوانی برای مذاکراتِ نزدیکِ مربوط به سیاست خارجی، کارت ورودی برای من تهیه کنی؟»
و من روز بعد، تلفنی به او اطلاع دادم همه چیز روبهراه است.
حجم
۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳ صفحه
حجم
۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳ صفحه