دانلود و خرید کتاب روانشناسی و علوم غیبی کارل گوستاو یونگ
تصویر جلد کتاب روانشناسی و علوم غیبی

کتاب روانشناسی و علوم غیبی

معرفی کتاب روانشناسی و علوم غیبی

کتاب روانشناسی و علوم غیبی نوشته کارل گوستاو یونگ است که با ترجمه رویاآزادفر منتشر شده است. کتاب روانشناسی و علوم غیبی شامل سه مقاله است به تحلیل پدیده‌های علوم غیبی و فراروانشناسی و مسائل مربوط به روح و احضار آن می‌پردازد.

درباره کتاب روانشناسی و علوم غیبی

مقاله‌های گردآوری شده در کتاب روانشناسی و علوم غیبی در یک دوره‌ى سى ساله به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند. اولین مقاله‌ى این کتاب در سال ۱۹۰۲ و آخرین مقاله در سال ۱۹۳۲ نوشته شده است. هر سه مقاله‌ی موجود در کتاب حاضر به مسائل خاص بینابینى روان انسان می‌پردازند و مسئله‌ى وجود روح پس از مرگ را مورد بررسی قرار می‌دهند.

مقاله‌ى اول داستان دختر خوابگرد جوانى را روایت مى‌کند که ادعا می‌کند با ارواح مردگان در ارتباط است. مقاله‌ى دوم به مسئله‌ى تفکیک «نیمه روح‌ها» یا خرده شخصیت‌ها مربوط مى‌شود. مقاله‌ى سوم مسائل روان‌شناختى در اعتقاد به نامیرایى و امکان ادامه‌ى وجود روح پس از مرگ را مورد بررسى قرار مى‌دهد.

دیدگاه انتخاب شده در این کتاب، دیدگاه روان‌شناسى تجربى نوین و روش علمى است. اگرچه این مقاله‌ها به موضوعاتى مى‌پردازند که معمولاً در حوزه‌ى فلسفه یا الهیات قرار مى‌گیرند، با این حال، نباید تصور کرد که روان‌شناسى با ماهیت ماوراى طبیعى «مسئله‌ى نامیرایى» مرتبط است. روان‌شناسى نه تنها نمى‌تواند حقایق ماورایى را اثبات نماید، بلکه حتى سعى ندارد چنین کارى را انجام دهد. روان‌شناسى را فقط می‌توان با «پدیده‌شناسى روان» مرتبط دانست.

تصور نامیرا بودن، یک پدیده‌ى روانى به شمار می‌آید که در سرتاسر کره‌ى زمین گسترش یافته است. هر اندیشه و تصورى از دیدگاه روان‌شناسى یک پدیده محسوب می‌شود، درست همان‌طور که فلسفه یا الهیات یک پدیده‌اند. در روان‌شناسى نوین، اندیشه‌ها و تصورات همانند حیوانات و گیاهان، ذات و موجودیت دارند و روش علمى بر توصیف ذات و ماهیت تکیه دارد. همه‌ى تصورات اساطیرى از لحاظ جوهره و ماهیت، واقعى هستند و قدمت آن‌ها از هر فلسفه‌اى بیشتر است.

پدیده‌هاى غیبى از همان آغاز فعالیت حرفه‌اى کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung) و حتى قبل از آن، در صدر علایق وى بود. یونگ به فرمان استاد خود، روان‌پزشک بزرگ، یوگن بلولر، رساله‌ى پزشکى خود را درباره‌ى «روان‌شناسى و آسیب‌شناسى پدیده‌هاى به اصطلاح غیبى» به رشته‌ى تحریر درآورد. سرانجام پس از آن که یونگ در سال 1900 در بیمارستان بورگولزلى به مقام پزشکیارى رسید، رساله‌ى خود را منتشر کرد.

از لحاظ روان‌شناختى مى‌توان گفت که یونگ چندین مورد بالینى را توصیف کرده است که دچار ناراحتى‌هاى زیر بودند: هشیارى مضاعف، حالت‌هاى شبه رویا و خوابگردى. وى سپس مورد یک دختر جوان را به تفصیل شرح داده است. یونگ در اواسط دهه‌ى ۱۸۹۰ در جلسه‌هاى احضار ارواحِ این دختر حضور داشت. یونگ در پى این بود که تصوراتى را که این زن جوان تجربه مى‌کرد، از لحاظ بالینى مورد بررسى قرار دهد. وى از نظریه‌ى «نوانگارى خاطره» در این باره نام مى‌برد، یعنى آمدن تصاویر به بخش هشیار حافظه‌ى ناشناخته. واضح است که این سخن اشاره به حافظه‌ى ناخودآگاه دارد. در نتیجه‌گیرى یونگ درباره‌ى این مورد خاص، به مسئله‌اى اشاره شده است که بسیار مشابه حافظه‌ى ناخودآگاه جمعى به نظر مى‌رسد.

خواندن کتاب روانشناسی و علوم غیبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به روان‌شناسی و علوم غیبی پیشنهاد می‌کنیم

درباره‌ی کارل گوستاو یونگ

کارل گوستاو یونگ در سال ۱۸۷۵ متولد شد. او را به سبب فعالیت‌هایش در روانشناسی و ارائه نظریاتی تحت عنوان روان‌شناسی تحلیلی می‌شناسند. ابداع بسیاری از اصطلاحات روان‌شناسی مانند ناخودآگاه جمعی، سایه‌ها، پرسونا، عقده‌ها، آنیما و آنیموس، درونگرایی و برونگرایی از کارهای یونگ است. برخی معتقدند که هرچه فروید ناگفته گذاشته، یونگ تکمیل کرده‌است. کارل گوستاو یونگ در سال ۱۹۶۱ از دنیا رفت.

بخشی از کتاب روانشناسی و علوم غیبی

صبح روز بعد در ساعت هفت صبح همچنان هذیان می‌گفت. اما اکنون می‌توانست رویدادهای گورستان و حوادث پیش آمده در مسیرش به سوی نوانخانه را کاملا به یاد آورد. گفت که در گورستان می‌خواسته قبر کودکان مرده‌ای را که او را فرا می‌خواندند بشکافد. او فقط بدین منظور گُل‌ها را کنده بود که دور و بر قبرها را تمیز کند و بتواند قبرها را باز کند. در حالی که او در این وضعیت بود، پروفسور بلولر به او توضیح داد که او (دوشیزه ای.) پس از این نیز هنگامی که مجدّدآ به خودش بیاید همه چیز را به خاطر خواهد آورد. بیمار هنگام صبح چند ساعتی خوابید؛ پس از آن کاملا بافهم و شعور بود و احساس نسبتآ خوبی داشت. در واقع او حملات را قطعآ به خاطر می‌آورد، اما نسبت به آنها کاملا بی‌تفاوت بود. شب‌های بعد، به جز شب‌های ۲۲ و ۲۵ سپتامبر، او مجددآ حملات کوتاه هذیان‌گویی داشت. در این حملات، او بایستی با مرده‌ها سر و کار داشته باشد، با این حال، جزئیات این حمله‌ها متفاوت بود. وی دو دفعه مرده‌ها را در رختخوابش دید؛ به نظر نمی‌رسید که او از دیدن آن‌ها وحشت‌زده شده باشد، اما از رختخواب بیرون رفت تا آنها را برآشفته نکند. او چندین بار تلاش کرد که اتاق را ترک کند.

پس از چند شب که فارغ از حملات بود، وی حملهٔ ملایمی را در ۳۰ سپتامبر از سر گذراند. در ضمن این حمله، او از پنجره شخص مرده را صدا زد. در طول روز ذهن او کاملا آزاد و آسوده بود. بعدها نقل کرد که در ۳ اکتبر در حالی که کاملا هشیار و آگاه بوده، انبوهی از اسکلت‌ها را در اتاق پذیرایی دیده است. اگرچه او در مورد واقعی بودن اسکلت‌ها تردید داشت، اما نمی‌توانست خودش را متقاعد کند که این یک توهّم است. شب بعد، بین ساعت دوازده و یک (حملات قبلی معمولا در حوالی این ساعت اتفاق می‌افتاد) تقریبآ به مدت ۱۰ دقیقه گرفتار یک شخص مرده شده بود. او (دوشیزه ای.) در رختخواب بیدار نشسته و به گوشه‌ای از اتاق خیره شده و می‌گفت: «اکنون آنها دارند می‌آیند، اما هنوز همهٔ آنها اینجا نیستند. جلو بیایید، اتاق به اندازهٔ کافی بزرگ است، برای همه جا هست. هنگامی که همهٔ آنها در آنجا باشند من هم به آنجا خواهم آمد.» و سپس به زمین نشست و در این حال، این کلمات را زمزمه می‌کرد: «اکنون همهٔ آنها آنجا هستند.» و سپس به خواب رفت. هنگام صبح دیگر کوچک‌ترین خاطره‌ای از هیچ کدام این حملات را به یاد نمی‌آورد. حملات بسیار کوتاهی مجددآ در شب‌های ۴، ۶، ۹، ۱۳، و ۱۵ اکتبر اتفاق افتاد، همهٔ این حملات بین ساعت دوازده و یک شب بودند. سه حملهٔ آخری با دورهٔ قاعدگی او همزمان بود. شخص همراه او چندین بار سعی کرد که با او گفتگو کند، درختان و لامپ‌های روشن خیابان را به او نشان داد، اما وی به این مقدمه‌چینی‌ها واکنشی نشان نداد. 

معرفی نویسنده
عکس کارل گوستاو  یونگ
کارل گوستاو یونگ

کارل یونگ، با نام کامل کارل گوستاو یونگ (زاده‌ی ۲۶ جولای ۱۸۷۵، کسویل، سوئیس – درگذشته در ۶ ژوئن ۱۹۶۱، کوسناخت، سوئیس)، روان‌شناس و روان‌پزشک سوئیسی بود که روان‌شناسی تحلیلی را پایه‌گذاری کرد. یونگ مفاهیم شخصیت برونگرا و درونگرا، کهن‌الگوها و ناخودآگاه جمعی را نیز مطرح کرد و توسعه داد. آثار یونگ در عرصه‌های روان‌پزشکی، مطالعات دینی، ادبیات و زمینه‌های مرتبط با آن‌ها، در سراسر جهان تأثیرگذار بوده است.

کاربر ۲۹۳۶۵۸۳خوب
۱۴۰۰/۰۷/۲۷

باشه

هر چیزی در روان ما باید با ویژگی‌های یک شخص شروع شود، و انسان باید پیش از آنکه با عوامل دیگری مواجه شود که شخصی نیستند، بررسی‌های لازم خود را به سمت و سوی بسیار دور هدایت نماید. «من» یا «ما» ی این ارتباطات صرفآ اهمیت دستور زبانی دارد و هرگز سندی دال بر وجود روح نیست، اما فقط حاکی از حضور فیزیکی واسطه (ها) است. در برخورد با اسناد و شواهد هویتی مشابه (نظیر آنهایی که در این کتاب ارائه شده است)، باید به خاطر داشت که با در نظر گرفتن تعداد فراوان منابع خطای احتمالی، ظاهرآ اسناد و شواهدی از این نوع از لحاظ نظری غیرممکن است. ما یقینآ می‌دانیم که حوزهٔ ناخودآگاه قادر به ادراکات زیر آستانه‌ای است. به علاوه، این حوزه حاملِ گنجینهٔ خاطرات گم شده است. علاوه بر این، آزمایش ثابت کرده است که زمان و مکان در مورد حوزهٔ ناخودآگاه نسبی است، به طوری که ادراک ناخودآگاه که به واسطهٔ مانع مکان ـ زمان جلوی آن گرفته نشده می‌تواند به تجربیاتی دست یابد که ذهن خودآگاه هیچ دسترسی به آن تجارب ندارد
Javad Azar
من داستان‌های بسیار زیادی در مورد اشباح و ارواح شنیده و خوانده‌ام. از میان آنها فقط معدودی از این داستان‌ها را می‌توان بدین طریق به خوبی توضیح داد. مثلا در تمام داستان‌های ارواحی که به اتاق‌ها رفت و آمد می‌کنند قتلی اتفاق افتاده است. در یک مورد لکه‌های خون در زیر فرش قابل مشاهده بود. مطمئنآ یک سگ خون را بو کرده و شاید آن را به عنوان یک انسان شناسایی کرده است. اگر آن سگ دارای تخیل و تصوّر انسانی بود، می‌توانست مشخصات اصلی جنایت را نیز بازسازی کند. حوزهٔ ناخودآگاه ما که در مقایسه با اذهان خودآگاه ما به میزان بیشتری از قدرت‌های ظریف اِدراک و بازسازی صحنه برخوردار است می‌تواند همین کار را انجام دهد و تصویری خیالی از موقعیت روانی که آن را برانگیخته است ترسیم نماید.
Javad Azar
به طور کلی به نظر می‌رسد که قلب در مقایسه با مغز، حافظهٔ قابل اعتمادتری برای تصوّراتی که برای روان مفیداند، دارد.
shayan
ممکن است که وجود شمّ قوی در انسان جایگزین جهان بوها شده باشد، و با ضعف و انحطاط اندام بویایی، این بوها برای انسان از دست می‌رود. تأثیر شم و شهود بر انسان در واقع بسیار مشابه جذابیت فوری است که بوها برای حیوانات دارند. من خودم چند تجربه داشته‌ام که در آنها، معلوم شده که «بوهای روانی» یا توهّمات بویایی، شم‌های زیر آستانه‌ای هستند که پس از این حادثه توانستم آنها را اثبات کنم.
Javad Azar
روان‌شناسی نوین می‌تواند تأیید کند که در مورد بسیاری از افراد، این مسأله در نیمهٔ دوم زندگی رخ می‌نماید. در این هنگام حوزهٔ ناخودآگاه به شیوه‌ای بسیار مؤکد غالبآ باعث می‌شود که وجود خودش احساس شود. حوزهٔ ناخودآگاه سرزمین رؤیاها است، و بنابر دیدگاه انسان‌های اولیه، سرزمین رؤیاها، سرزمین مردگان و سرزمین نیاکان نیز هست. از تمام آنچه که ما دربارهٔ این حوزه می‌دانیم می‌توان گفت که ظاهرآ حوزهٔ ناخودآگاه در حقیقت مستقل از زمان و مکان است. به علاوه، هیچ ایراد و اعتراضی در مورد این اندیشه وجود ندارد که حوزهٔ خودآگاه به وسیلهٔ دریای ناخودآگاه احاطه شده است، درست همان‌طور که این جهان مشمول «جهان راستین» است. حوزهٔ ناخودآگاه حد و اندازهٔ ناشناخته‌ای دارد و احتمالا اهمیت بیشتری نسبت به حوزهٔ خودآگاه دارد. به هر حال نقشی که حوزهٔ خودآگاه در زندگی انسان‌های اولیه و پستانداران نخستین ایفا می‌کند در مقایسه با نقش حوزهٔ ناخودآگاه ناچیز است
Javad Azar
با این حال، شباهت هدف نباید ما را به سمتی هدایت کند که از یک تفاوت عمیق در مورد زاویهٔ دید غافل شویم. روان‌شناسی «کتاب‌های بتی» در هیچ یک از زمینه‌های اساسی تفاوتی با جهان‌بینی نخستین ندارد. در جهان‌بینی‌های نخستین تمام محتویات حوزهٔ ناخودآگاه به موضوعات و اشیاء بیرونی نسبت داده شده است. آنچه که برای انسان ابتدایی یک روح به نظر می‌رسد، ممکن است در سطحی آگاهانه‌تر اندیشه‌ای انتزاعی باشد، درست همان طور که خدایان عصر باستان در آغاز دورهٔ ما به اندیشه‌های فلسفی مبدّل شدند. طرح اولیهٔ عوامل روان‌شناختی، در عالم ارواح و عرفان، مشترک است. مزیت این طرح واضح است: محتوای تجسّم شده آشکارا در چارچوب موضوع مورد نظر است و هیچ گونه انعکاس بیشتری را در پی ندارد. اما از آنجایی که این تجسّم قطعآ حوزهٔ ناخودآگاه را اندکی به حوزهٔ خودآگاه نزدیک‌تر می‌کند، دست کم بهتر از هیچ چیز است
Javad Azar
به آسانی می‌توان تصوّر کرد که مدت‌ها قبل از وجود هرگونه فلسفه‌ای، انسان‌ها به طور غریزی دریافته بودند که چه تصوّرات و اندیشه‌هایی جهت کارکرد طبیعی روان ضروری‌اند. فقط یک انسان احمق ممکن است فراتر از این برود و این سؤال را مطرح کند که آیا نامیرایی وجود دارد یا خیر.
Hrezapour.ir
به آسانی می‌توان تصوّر کرد که مدت‌ها قبل از وجود هرگونه فلسفه‌ای، انسان‌ها به طور غریزی دریافته بودند که چه تصوّرات و اندیشه‌هایی جهت کارکرد طبیعی روان ضروری‌اند.
هـ.ن
به طور کلی به نظر می‌رسد که قلب در مقایسه با مغز، حافظهٔ قابل اعتمادتری برای تصوّراتی که برای روان مفیداند، دارد. در مغز این تمایل نسبتآ ناسالم وجود دارد که مغز، یک وجود انتزاعی را هدایت می‌نماید. مغز به آسانی فراموش می‌کند که در لحظه‌ای که قلب از انجام وظیفهٔ خود باز می‌ماند، هشیاری مغز به خاموشی می‌گراید.
shayan
من می‌دانستم که مسائلی که مردم از آنها آگاه نیستند می‌توانند موجب شوند که برخی پدیده‌ها وجود خارجی پیدا کنند، زیرا محتویات ناخودآگاه دسته‌بندی شده اغلب تمایل دارند که خودشان را به نحوی به صورت وجود خارجی یا به نحو دیگری بروز دهند. اما من مسائل مربوط به ساکنان فعلی خانه را خیلی خوب می‌شناختم و نمی‌توانستم هیچ چیزی پیدا کنم که توجیه تجسّم این مشکلات باشد. روز بعد من از بقیه سؤال کردم که آنها چطور خوابیده‌اند. آنها همگی گفتند که خیلی خوب و راحت خوابیده‌اند.
Javad Azar
دف بتی این است که با متحّد کردن حوزهٔ خودآگاه با «جهان راستین» این حوزه را تاحدّ امکان گسترش دهد. برای رسیدن به این هدف، جهان راستین باید به نحوی تعلیم داده شود تا به روان ناخودآگاه گوش فرا دهد تا بدین وسیله بتوانند در امور مخفی و غیبی با هم همکاری کنند. اهداف روان درمانی نوین نیز با هم مشابه‌اند: روان درمانی نوین هم تلاش می‌کند که یک جانبه و محدود بودن ذهن خودآگاه را جبران نماید. برای این کار سعی می‌کند که از طریق حوزهٔ ناخودآگاه به معلومات حوزهٔ خودآگاه عمق ببخشد.
Javad Azar
ما در جهان نوین خود به طور کورکورانه به انسانیت می‌نگریم و مشاهده می‌کنیم که انسانیت از یک فاجعه به فاجعه‌ای دیگر تلو تلو می‌خورد. رویدادها در جهان نوین ما به گونه‌ای برآورد نشده‌اند که اعتقاد افراد را به ارزش حوزهٔ خودآگاه و آزادی اراده، تقویت نمایند. حوزهٔ خودآگاه البته باید از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار باشد، زیرا این حوزه تنها ضمانت برای آزادی است و به تنهایی به ما امکان می‌دهد که از مصیبت دوری نماییم. اما به نظر می‌رسد که این موضوع در حال حاضر بایستی به صورت یک امید واهی باقی بماند.
Javad Azar
من به یاد معمای فلسفی افتادم که مترجم عرب من هنگامی که از قبور خلفا در قاهره دیدن می‌کردم از من پرسید: «کدام انسان باهوش‌تر است: کسی که خانه‌اش را در جایی می‌سازد که بیشترین زمان خود را در آنجا به سر خواهد برد یا کسی که خانه خود را در جایی می‌سازد که فقط برای چند صباحی در آنجا خواهد بود؟» بی‌تردید بتی کسی است که در این حیات محدود تا جایی که امکان دارد به طور کامل زندگی کرده است، زیرا دست یافتن به حداکثر خودآگاهی و در عین حال به سر بردن در این دنیا، یک شرط ضروری برای حیات آینده در «جهان راستین» است. بنابراین، بتی نه تنها با گرایش کلّی فلسفهٔ عالم ارواح سازگار است، بلکه با افلاطون هم موافق و هماهنگ است. افلاطون فلسفه را به عنوان آمادگی برای پذیرش مرگ به شمار می‌آورد.
Javad Azar
بر طبق نظریهٔ امور مخفی و غیبی، «ماوراء» همین عالَم است، اما بدون محدودیت‌هایی که به واسطهٔ زمان و مکان بر انسان میرا تحمیل شده است. از این رو ماوراء «جهان بدون مانع» خوانده شده است. جهان ما مشمول این نظم و نظام عالی و برتر است و وجود خود را اصولا مدیون این واقعیت است که انسان مادّی، فراوانی و تناوب کمتری دارد که در نتیجهٔ آن، عوامل محدودکنندهٔ مکان و زمان مؤثر واقع می‌شوند. جهانِ بدون محدودیت‌ها «دنیای مستقیم» خوانده شده است که به معنای جهان «راستین» یا «صادق» است. این مطلب به طور کاملا آشکار به ما می‌گوید که چه نوع معنی و اهمیتی به ماوراء نسبت داده شده است، گرچه باید تأکید شود که این سخن بر بی‌ارزش بودن جهان ما اشاره ندارد.
Javad Azar
امور مخفی و غیبی، بیشتر ادّعا می‌کنند که جهان خودآگاه ما و «ماورا» با هم از یک عالم واحداند. نتیجه اینکه مردگان در مکانی متفاوت از زندگان قرار ندارند. فقط یک تفاوت در میزان فراوانی و تناوب آنها وجود دارد که می‌توان آن را به دَوَران‌های پروانهٔ هواپیما تشبیه کرد: در سرعت‌های پایین، تیغه‌ها قابل مشاهده‌اند، اما در سرعت‌های بالا تیغه‌ها ناپدید می‌شوند. برطبق اصطلاحات روان‌شناختی، این بدین معناست که روان خودآگاه و ناخودآگاه یکی هستند، اما به واسطهٔ مقادیر متفاوت انرژی از هم جدا شده‌اند. علم می‌تواند با این اظهارنظر موافقت کند، هر چند که علم نمی‌تواند این ادّعا را بپذیرد که حوزهٔ ناخودآگاه دارای انرژی بیشتری است، زیرا این ادّعا به واسطهٔ تجربه و آزمایش تأیید نشده است.
Javad Azar
آنچه که به نظر من مخصوصآ شایان ذکر است (به ویژه از زاویهٔ این واقعیت که نویسنده هیچ معلوماتی از روان‌شناسی نوین ندارد)، این است که امور مخفی و غیبی، یک ادراک قوی از روان را میسّر می‌سازند که اشتراکات بسیاری با یافته‌های روان‌شناختی اخیر دارد. این قیاس در ایدهٔ «فراوانی» به چشم می‌خورد. اما در اینجا ما با تفاوتی مواجه شده‌ایم که نباید نادیده گرفته شود. زیرا در حالی که روان‌شناس تصوّر می‌کند که حوزهٔ خودآگاه انرژی بیشتری از حوزهٔ ناخودآگاه دارد، امور مخفی و غیبی را بیشتر به روح درگذشته نسبت می‌دهند تا روان شخص زنده. یعنی به یک محتوای ناخودآگاه، شخصیت بخشیده و امور مخفی را با فراوانی بیشتری به آن نسبت می‌دهند. با این حال، انسان نباید اهمیت خیلی زیادی به این واقعیت اختصاص دهد (منظور از واقعیت این است که مفهوم انرژی در هر دو مورد ـ روح مرده و روان زنده ـ استفاده شده است). زیرا این، یک مقولهٔ فکری بنیادی در تمام علوم نوین است.
Javad Azar
ارواح می‌کوشند تا حوزهٔ خودآگاه انسان را توسعه داده و آن را با حوزهٔ ناخودآگاه متحّد سازند. بتی نیز به اعتراف خودش همین هدف را دنبال می‌کند. جالب است توجه کنیم که آغاز جریانات احضار ارواح در آمریکا همزمان با رشد مادی‌گرایی علمی در اواسط قرن نوزدهم بود. بنابراین، اعتقاد به احضار ارواح در تمام اَشکال آن اهمیت جبرانی دارد. نباید فراموش کرد که شماری از دانشمندان، پزشکان، و فیلسوفان بسیار شایسته، درستی پدیده‌های معینی را تأیید کرده‌اند. این پدیده‌ها نشان می‌دهد که روان تأثیر بسیار خاصّی بر مادّه دارد. از میان این افراد می‌توان اشخاص زیر را نام برد: فردریک زولنر، ویلیام کروکز، آلفرد ریچه، کامیله فلاماریون، جووانی شیاپارلی، سِر اُلیور لوج، و روانپزشک ما در زوریخ یوگن بلولر.
Javad Azar
آنهایی که به واقعی بودن ارواح متقاعد هستند باید بدانند که این عقیده یک نظر ذهنی درونی است که می‌تواند در زمینه‌های بسیاری مورد هجوم قرار گیرد. آنهایی که متقاعد به حضور ارواح نشده‌اند باید مواظب باشند که از روی سادگی تصوّر نکنند که کلّ مسألهٔ ارواح و اشباح حل شده است و تمام این نوع نمایش‌ها اعمالی شیادانه و بی‌معنا هستند. اصلا و ابدآ این گونه نیست. این پدیده‌ها صرف نظر از اینکه به چه شیوه‌ای تعبیر و تفسیر شوند، به ذات خود وجود دارند. این مسأله فراتر از تمام شک و تردیدها است و این قبیل پدیده‌ها قطعآ نمودهای حقیقی و اصیل حوزهٔ ناخودآگاه هستند. ارتباطات و مکالمات میان ارواح، اظهاراتی دربارهٔ روان ناخودآگاه است، مشروط بر اینکه ارواح واقعآ طبیعی و خودانگیخته بوده و ساخته و پرداختهٔ ذهن خودآگاه نباشند. آنها در این ویژگی با رؤیاها اشتراک دارند؛ در مورد رؤیاها نیز اظهاراتی دربارهٔ حوزهٔ ناخودآگاه وجود دارد. به همین خاطر است که روان درمانگر از رؤیاها به عنوان منبع درجهٔ یک اطلاعات استفاده می‌کند.
Javad Azar
انحراف از حقایق مزاجی و ذاتی موجب بی‌قراری عصبی می‌شود، و ما این روزها در پیرامونمان موارد فراوانی از این گونه بی‌قراری‌های عصبی را شاهد بوده‌ایم. بی‌قراری موجب بی‌معنایی می‌شود، و فقدان معنا در زندگی که خود یک بیماری روحی است و گستره و اهمیت کامل آن را عصر ما هنوز درک کردن نکرده، و حتی درک آن را هنوز شروع هم نکرده است.
Javad Azar
ماهیت روان به ابهاماتی می‌رسد که بسیار فراتر از حیطهٔ درک ما است. ماهیت روان بسیار پر رمز و راز و پر از معمّا است و همچون کلّ کیهان و نظام‌های کهکشانی آن (در زمان قبل از شکل‌گیری‌های باشکوه آنها) پیچیده و پر رمز و راز است. فقط یک انسان فاقد تخیل نمی‌تواند عجز و ناتوانی خودش را در این زمینه بپذیرد. بلاتکلیفی و تردید فراوانی که در درک انسان وجود دارد نه تنها هیاهوی فکری و عقلانی را مضحک و مسخره می‌سازد، بلکه این هیاهو و جنجال را به طور اسفناکی راکد می‌نماید. بنابراین، اگر هر کسی به واسطهٔ نیازهای قلبی‌اش، یا در تطابق با درس‌های قدیمی خرد بشر، یا از روی ادب و احترام برای این واقعیت روان‌شناختی (که ادراکات خوانش افکار روی می‌دهد)، این نتیجه را بگیرد که روان در عمیق‌ترین حوزه‌های آن به شکل وجودی فرای زمان و مکان مشارکت می‌کند (و بنابراین، در آنچه که به طور ناقص و نمادین با عنوان «ابدیت» توصیف شده است شریک می‌شود)، آن وقت استدلال انتقادی با هیچ استدلالی به جز عدم وضوح علم نمی‌تواند بدان جواب دهد.
Javad Azar

حجم

۲۸۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

حجم

۲۸۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
۳۹,۹۰۰
۳۰%
تومان