دانلود و خرید کتاب سه روز به آخر دریا
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب سه روز به آخر دریا

کتاب سه روز به آخر دریا

گردآورنده:نازیلا ناظمی
انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۴.۰از ۲۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سه روز به آخر دریا

کتاب سه روز به آخر دریا نوشته نازیلا ناظمی است. این کتاب سفرنامه‌ی شاهزاده خانم قاجاری است.

جسارت زنان دوره قاجار اعم از عامی و درباری وقتی خودش را نشان می‌دهد که می‌فهمیم بعضی از این زنان خلاف عرف جامعه، مستقل و بدون همسر راهی سفرهای دور و دراز شده‌اند. این‌که زنی بدون محارم سفری یک‌ساله را آغاز کند و رهبریِ خدمه و همراهانش را به دست گیرد، موضوعی نبوده که مردان دوره قاجار با آن به آسانی کنار بیایند. این زنان جسور نه تنها به سفر رفته‌اند، بلکه به کاری مهم‌تر دست زده‌اند: روزنامهٔ سفر یا سفرنامه نوشته‌اند.

کتابی که در دست دارید، تنها ماجرای یک سفر زیارتی نیست، بلکه داستان یک زندگی است. زندگی یک زن درباری که لایه‌ای ناپیدا را آشکار می‌کند. نام او را نمی‌دانیم، چون در تمام کتاب هیچ‌وقت او را به نام خطاب نمی‌کنند، اما بر اساس نوشته‌ی خودش از اصل و نسبش به‌خوبی آگاهیم. او دختر شاهزاده مبارک‌میرزا، نوهٔ شاهزاده محمودمیرزا و نوه‌ی فتحعلی‌شاه قاجار است.

خواندن کتاب سه روز به آخر دریا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کسانی که به سفر علاقه‌دارند پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب سه روز به آخر دریا

چهارشنبه بیست و هشتم شعبان آمدیم به دار. و داری هم گله و احشام داشت. شرط خدمت به جا آوردند. همه قسم اسباب گوسفند و بزغاله و غیره آوردند. یک چشمهٔ آب شور، یکی شیرین. جای خوش‌هوایی بود، آبادی کمی داشت.

شب را آمدیم تا صبح پنجشنبه بیست و نهم شعبان به منزل موسومه به زیرآب. آبش شور بود، هوا هم گرم. آبادی‌اش منحصر به چند چادر احشام گله‌دار بود. آن‌جا گوسفندش سالی دو بار می‌زاید. یکی اول بهار، یکی اول پاییز. شب لنگ شد.

امروز صبح جمعه اول ماه مبارک رمضان ۱۳۰۳ ما بیچاره‌ها که باید روزه را بخوریم، رفتیم شکاف کوه با حاجیه آقا و بی‌بی فاطی، غسل از آب جاری و سی کف آب بر سر ریختن، به عمل آمد. اول ظهر هوا به شدت گرم بود.

این پسرهٔ قاینی محمدحسین نام برای ما یک چشمهٔ آب شیرین پیدا کرد، خیک‌ها را آدم‌ها آب‌گیری کردند. در همین گرما سوار شدیم. این طفل سه سالهٔ حاجیه آقا که بسیار پسر خوش‌صورت خوش‌حالتی است، من و او نهایت دلبستگی را داریم. از شدت گرما مثل ماهی بی‌آب می‌طپید.

خودم و تمام مردم نزدیک است هلاک شویم. هم ریگ است، هم کویر. ماه جوزا در گرمسیر بی‌آب میان کویر نمک. شنیدن کی بود مانند دیدن.

ماری کوری
۱۳۹۹/۰۵/۳۰

این کتاب سفر یک شاهزاده خانم قاجاری به مکه و مدینه و عراق هست زمان سفر دوران ناصرالدین شاه است. کلماتی دارد که برای ما ناآشنا است در انتهای کتاب شرح داده شده توصیه میکنم اول این کلمات را نگاهی

- بیشتر
Mahi
۱۴۰۱/۰۴/۱۷

قصهٔ سفر شاهزاده خانم قاجاری به مکه! تمام ماجرا روایت واقعی از مکان‌ها، افراد و اتفاق‌هایی است که تقریباً صد سال پیش رخ داده! از لابه‌لای خاطرات این خانم که ما ختی اسمش رو هم نمی‌دونیم، می‌شه درباره فرهنگ و

- بیشتر
fatemeh.p
۱۴۰۲/۰۴/۰۶

من نسخه چاپی کتاب رو خوندم و هر سه جلدش رو تهیه کردم.سه تا کتابچه در قطع جیبی هستن.«سه روز به آخر دریا»کتاب جالب و مفیدی بود و نکته ای که نظرمو جلب کرد این بود که خاطرات کتاب از

- بیشتر
مائده عابدیان
۱۴۰۰/۰۷/۱۷

چه خانم شیرین و دوست‌داشتنی و باهوشی و عجب قلم روانی داشته. تصویر روشنی از زندگی مردم سال ها پیش میاد جلوی چشم

کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
۱۴۰۱/۰۱/۲۷

سفر نامه شاهزاده خانمی با سواد مدیر و مدبر هست چه خوب میشد نویسنده لغات بکار رفته را. با جملاتی سلیس میاورد تا خیلی بهتر از اوضاع اون زمان مطلع میشدیم شاید در کتابی دیگر البته ایشان حفظ امانت کرده اند به قول

- بیشتر
بهار صلواتی
۱۴۰۲/۱۲/۲۸

کتاب بسیار جذاب و خوش خوان

Zeina🌸💕
۱۴۰۰/۰۵/۱۱

کلا کتاب سخت خوانی هست هم اسامی زیادی وجود دارد هم اصطلاحات اکثرا ناملموس هستند متاسفانه پا نوشت هم نداره ولی خواندنش خالی از لطف نیست

روز دو مرتبه به حرم ائمهٔ بقیع مشرف شده، نفری یک قران دفعه می‌دادیم. نمی‌دانم این همه پول را عرب چه می‌کنند، نه خوراک دارد، نه پوشاک. اگر دولت‌شان می‌گیرد، پس چرا آن‌قدر ولایت‌شان بی‌نظم است؟
ماری کوری
روز شنبه آخر رمضان آمدیم سیاوشان (۸). این ده از محال آشتیان است. سیاوشان از دهات مرحوم میرزا یوسف مستوفی‌الممالک است. چون آب و هوای این حدود، کمال تربیت می‌کند، تمام این مردم لفظ قلم تکلم می‌کنند. خیلی غریب است.
ماری کوری
یار ز در می‌رسد خلوتیان دوست دوست دیده غلط می‌کند نیست غلط اوست اوست
ماری کوری
روز دیگر مطوف آمد، گفت بیایید برویم به اماکن مشرفهٔ دیگر. ما را برد به خانهٔ عبدالله جای تولد حضرت رسول (ص) را زیارت کرده، آمدیم خانهٔ ابوطالب جای تولد امیرالمؤمنین (ع) و جای گاهوارهٔ حضرت را زیارت کردیم و آخر آمدیم خانهٔ خود
ماری کوری
حاجی علی حمله‌دار آمده که آنچه برای راه مکه آذوقه بخواهید باید این‌جا بخرید. قریب سی الاغ کرایه کردیم. نان خشک و آرد و روغن و حبوبات بار کردیم. آن‌جا قند و نبات، نان و غیره ارزان است.
ماری کوری
عصر رفتم جایی، یک مار بزرگی از سقف آویزان شده، مثل چوب بر سرم خورد. خدا رحم کرد از دم آویزان شده بود.
ماری کوری
فردا دوشنبه هجدهم شهر رمضان ۱۳۰۳ رفتیم کاشان (۶). از دم دروازه، خیابان طولانی دارد. آخر خیابان زمین مسطحی دورش درخت‌های سایه‌دار. آب هم از دور این زمین می‌گذرد، داخل خیابان می‌شود. اول شفق وارد شدیم، چادر زدیم، منزل کردیم. چای صبح صرف شد. سوار شدیم من و آقا و والده‌ام رفتیم تماشای شهر. شهر خوبی است. به قدری مسگری دارد که الاغ‌ها رم کرده از صدای مس، داخل شهر نمی‌شوند. گرمک تازه پیدا شده، یخ هم با خیار و مرغ و غیره بسیار است. قدری بردند سر منزل. ما رفتیم بازار، قدری مس و غیره خریدیم. این‌جا شعربافی خوب است. تا شام شهر بودیم. منزل پسرهای حکیم هارون هم رفتیم. بسیار دختر و زن‌های خوشگل دیدم. بسیار خوب حکمایی هستند. ناخوشی‌ها را معالجه می‌کردند.
ماری کوری
حالت غریبی در مردم مشاهده می‌شود. تمام این خلق با لباس سفید، زن و مرد همه چشم از همهٔ نعمت‌های دنیا پوشیده، به راه حق گشوده که تصور کنید گمانم اگر دختری مثل خورشید لخت برود میان این مردهای جوان، یک نفر نگاه به طرف او نمی‌کند
مجید
این سنی‌ها و اهل حجاز زیاد با عجم بدند. تعصب دین می‌کشند.
مجید
جمیع جان و مال مردم تلف شد. راست گفتند که کشتی کج و کول، ملک‌الموت است. مردم مثل برگ درخت می‌میرند، می‌ریزند میان دریا. لعنت خدا بر کسی که مسلمانان را ترغیب بر سفر دریا بکند.
مجید
جمیع جان و مال مردم تلف شد. راست گفتند که کشتی کج و کول، ملک‌الموت است. مردم مثل برگ درخت می‌میرند، می‌ریزند میان دریا. لعنت خدا بر کسی که مسلمانان را ترغیب بر سفر دریا بکند.
مجید
جمیع جان و مال مردم تلف شد. راست گفتند که کشتی کج و کول، ملک‌الموت است. مردم مثل برگ درخت می‌میرند، می‌ریزند میان دریا. لعنت خدا بر کسی که مسلمانان را ترغیب بر سفر دریا بکند.
مجید
کشتی بد چیزی است. جای تنگ، هوای بد. تحریر ندارد. من بیچاره از آن‌ها که خلاص شدم ناخوش بستری شدم. بیست و یک روز افتاده بودم. زبانم مثل مرکب سیاه شده بود. تب داشتم، ورم داشتم. یقین بر مرگ کرده بودم، اما «اجل گشته می‌میرد نه بیمار سال». شب و روز ناله‌ام به آسمان می‌رفت. آقا آنی از من غفلت نمی‌کرد، آدم‌ها هم مشغول خدمت ولی ثمری نداشت. باز محض دلِ شکستهٔ مادرم که مرا همه چیز خودشان در دنیا می‌دانند احوالم بهتر شد.
طلا در مس
در این آفتاب گرم آیا «شنیدن کی بود مانند دیدن». قطعه‌ای از جهنم است از گرما. امیدوارم ارحم الراحمین رحم کند این حاجی‌ها دیگر آفتاب محشر نبینند که در راه خدا این قسم سربازی می‌کنند.
طلا در مس
«الان نمازهامان قضا می‌شود، گرفتار تماشا شده‌ایم. ما چه جور حاجی هستیم.»
طلا در مس
مردم خوشوقت‌اند. عید است، ما که روزه‌ها را خورده‌ایم. در میان چادر، دَم آب تماشای مردم بد نبود. شب آمدیم سارو. بسیار جای خوبی است، همه جا آب، سبزه، درخت‌های قوی سایه‌دار. خیلی هم خسته بودم. دیشب راه دور بود، بد خواب
طلا در مس
به راه بادیه مردن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
zahra javidi
سفرنامه‌های زنان قاجار را می‌توان منابعی معتبر و کامل برای بررسی شرایط زندگی اجتماعی زنان ایرانی در یکی از تلخ‌ترین دوران تاریخ ایران دانست.
zahra javidi
تصویر ما از زنان دورهٔ قاجار چیست؟ زنانی که از کمترین میزان آزادی‌های اجتماعی برخوردار بودند، در شمارش فرزندان خانواده هم به حساب نمی‌آمدند، سوادآموزی برایشان حرام بود و نمی‌توانستند بدون محارم سفر کنند. اما پژوهش‌های انجام شده دربارهٔ زندگی زنان و چگونگی حضور آن‌ها در آن دوره، نشان می‌دهد، زنان آن‌قدر جامعه‌گریز نبوده‌اند و برای کسب هویت مستقل با حفظ حرمت و شرافت خود تلاش‌های بسیار کرده‌اند. حتی در جریان‌های سیاسی همگام و گاه جلوتر از مردان به پا خاسته‌اند. شورش زنان در بلوای نان در دورهٔ ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه نمونهٔ روشنی از آگاهی و حضور زنان در جامعه است.
zahra javidi
ساموئل گرین بنجامین، اولین سفیر آمریکا در ایران در زمان ناصرالدین شاه، در کتابش دربارهٔ زنان ایرانی می‌نویسد «اگر عجولانه قضاوت و نتیجه‌گیری شود که زنان ایران عقب‌افتاده، بی‌اطلاع و نادان هستند، اشتباه محض است، آن‌ها گرچه تحصیل‌کرده و آشنا به تمدن غربی نیستند ولی به هیچ وجه کودن و احمق هم نیستند و در امور اجتماعی و سیاسی کشور نفوذ دارند و در پشت پرده خیلی کارها با مشارکت و مساعی آن‌ها می‌گذرد. فقط نفوذ زنان ایران آشکار و ظاهر نیست و خارجی‌ها در نظر اول به آسانی از آن مطلع نمی‌شوند. مَثلی است معروف که می‌گویند «از صاحب قدرت نباید ترسید، بلکه از عواملی که این صاحب قدرت را تحریک می‌کنند و پشت سر او هستند باید وحشت داشت.»
zahra javidi

حجم

۳۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

حجم

۳۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان