کتاب بهمن ۶۵
معرفی کتاب بهمن ۶۵
بهمن ۶۵ داستانی برای نوجوانان با موضوع دفاع مقدس، نوشته سندی مومنی و از مجموعه روزهای جنگ بهنشر است.
درباره کتاب بهمن ۶۵
ماجرای کتاب درباره بمبباران سال ۱۳۶۵ در شیراز است. در این داستان در کنار مرور وقایع تاریخی معاصر، رابطه دو خواهر نشان داده شده است که در نهایت به تحول و رشد شخصیت میرسند. روای اثر هم نوجوانی است که با خواهرش مشکل دارد و برادرش هم درگیر جنگ است. یک روز که راوی راهی خانه مادربزرگش است شهر بمبباران میشود و او میفهمد که بمب روی خانه انها افتاده است...
نویسنده در این کتاب به بیان سختیها و مشکلات روزهای جنگ در قالب داستان برای نوجوانان پرداخته است.
خواندن کتاب بهمن ۶۵ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان علاقهمند به ادبیات پایداری و داستانهای جنگ و دفاع مقدس.
بخشی از کتاب بهمن ۶۵
امروز آبجی معصوم با من دعوا کرد. مدام میگوید: «عباس این رو پُررُو کرده.» مامان به آبجی معصوم چیزی نمیگوید. داداش عباس هم که معلوم نیست کی برمیگردد. دوست ندارم توی نامههایی که برایش مینویسم، از رفتار بدِ آبجی معصوم بگویم. دوست ندارم داداش عباس را ناراحت کنم؛ اما ایکاش مامان از من طرفداری میکرد، ایکاش من آبجیِ بزرگتر بودم تا به معصوم نشان میدادم که بزرگتری در امرونهی کردن و خود را عقلِ کُل دانستن خلاصه نمیشود.
چقدر دلم برای داداش عباس تنگ شده است. نوارهای ضربدرِ شیشۀ هال و پذیرایی، حیاط و اتاقها را که میبینم، گریهام میگیرد. من و داداش عباس باهم چسبها را چسباندیم. حالا داداش عباس کجاست؟ توی سنگرش نشسته است؟ پوتینهایش را برق میاندازد؟ یا شاید با دوستش، حسین، بیرون سنگر حرف میزنند؟ کاش میتوانستم هر روز با داداش عباس حرف بزنم. کاش جنگ زودتر تمام بشود و داداش عباس بیاید خانه، با لباسهای خاکیرنگ و پوتینهای واکسزده، با ساک کوچکش. بیاید و دیگر به جبهه برنگردد. دیگر جبههای نباشد که برگردد. بیاید و برایم کتاب بخواند. برایم حرف بزند. کاش...
شاید فردا بروم خانۀ خانجون. کمی از آبجی معصوم دور بشوم. کاش هرچه زودتر ازدواج کند و برود. کاش مامان اینقدر پزِ درسخوان بودنش را به همسایهها و اقوام نمیداد! حالا مگر من تنبلم؟ مگر من درس نمیخوانم؟
حجم
۴٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۴٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه