کتاب سیرک شبانه
معرفی کتاب سیرک شبانه
کتاب سیرک شبانه، رمانی جادویی، بینظیر و خواندنی نوشتهی ارین مورگنشترن و ترجمه محمدرضا شفاهی است. سیرک شبانه، داستان رقابت دو شعبدهباز جوان است که برای یک مسابقهی خیلی بزرگ آماده میشوند اما اتفاقاتی عجیب، مسیرشان را تغییر میدهد.
سیرک شبانه در سال ۲۰۱۲ موفق به کسب جایزه لوکس و جایزهٔ Alex Award از انجمن کتابخانه آمریکا شد و به مدت هفت هفته در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت.
دربارهی کتاب سیرک شبانه
کتاب سیرک شبانه، رمانی نفسگیر، جذاب و خواندنی نوشته ی ارین مورگنشترن است که اولین بار در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. سیرک شبانه یک کتاب عاشقانه، تخیلی و پر از جذابیتهای افسانهای است که در لندن قرن ۱۹ اتفاق افتاده است. داستان سیرک شبانه دربارهی سیرکی است که بدون هیچ نشانه و اعلامی از راه می رسد؛ سیرکی که فقط شبها باز است. بلیطها قیمت سرسامآوری دارند اما به سرعت فروخته میشوند. در پشت صحنه، رقابتی شدید جریان دارد؛ دوئلی میان دو شعبده باز جوان، سیلیا و مارکو، که از بچگی به همین خاطر تعلیم دیدهاند. اما آنها نمیدانند که این رقابت، یک بازی است که فقط میتواند یک برنده داشته باشد و سیرک، چیزی جز میدانی برای نبردی بزرگ از تخیل و قدرت اراده نیست. با این حال، اتفاقات طور دیگری رقم میخورد. سیلیا و مارکو، به تدریج عاشق هم میشوند؛ عشقی عمیق و جادویی که هم زندگی خودشان و هم شرایط حاکم بر سیرک شبانه را به کلی دگرگون می کند.
کتاب سیرک شبانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستانهای فانتزی و تخیلی لذت میبرید، کتاب سیرک شبانه یک انتخاب عالی برای شما است. نوجوانان نیز از خواندن کتاب سیرک شبانه لذت میبرند.
دربارهی ارین مورگنشترن
ارین مورگنشترن، ۸ ژوئیه ۱۹۷۸، هنرمند و نویسندهی آمریکایی است. مورگنشترن در ماساچوست بزرگ شد. او در کالج اسمیت، تحصیلاتش را در رشتهی تئاتر و هنر استودیو کامل کرد و در سال ۲۰۰۰ فارغ التحصیل شد. مورگنشترن علاوه بر نویسندگی، به هنر نقاشی نیز می پردازد. دو کتاب ارین مورگنشترن، سیرک شبانه و دریای بیستاره جز کتابهای پرفروش هستند. نوشتههای مورگنشترن را با نوشتههای نیل گیمن، جی. کی. رولینگ، ری بردبری، سوسانا کلارک و استیون میلهاوزر مقایسه میکنند.
بخشی از کتاب سیرک شبانه
مردی که کت خاکستری به تن دارد و در جایگاه سمت چپ صحنه نشسته تشویق نمیکند؛ نه برای این، نه برای هیچ شعبدهٔ دیگری درطولِ شب. مردِ روی سکو را با نگاه خیرهٔ مداوم و موشکافانهای تماشا میکند که هیچوقت در تمام طول اجرا تغییری نمیکند. او یک بار هم دستان دستکشپوشش را برای کفزدن بلند نمیکند. با دیدن کارهایی که باعث میشود تماشاچیهای مسحور دست بزنند یا نفس در سینه حبس کنند یا گاهی جیغی از سر غافلگیری بکشند ابرویش را هم بالا نمیدهد.
بعداز اینکه اجرا خاتمه مییابد، مرد کتخاکستری بهراحتی راهش را ازمیانِ ازدحام جمعیت در لابیِ سالن باز میکند. از دری پردهدار عبور میکند و بدون آنکه ببینندش به اتاق گریم میرود. دستیاران صحنه و لباس حتی به او نگاه هم نمیکنند.
با سرِ نقرهایِ عصایش، دری را که آنطرفِ راهروست میکوبد. در خودبهخود باز میشود و اتاق گریم بههمریختهای را نمایان میکند که با آینههایی پوشانده شده که هرکدام نمای متفاوتی از پِراُسْپِرو را منعکس میکنند.
کتِ دُمچلچلهایاش با تنبلی روی صندلیِ دستهدار و مخملی رها شده و جلیقهاش با دکمههای باز روی پیراهن لبهتوریاش آویزان است. کلاهِ سیلندری که در اجرایش سهم زیادی داشت روی جالباسیِ کناری است.
مردِ روی صحنه جوانتر به نظر میآمد؛ سنش زیر درخشش چراغهای پای صحنه و لایههایی از گریم مدفون شده بود. چهرهٔ درون آینهها چینوچروک دارد و موها بهشدت به سفیدی میزنند. اما چیز شادابی در پوزخندی است که با دیدن مردی که در چارچوب در ایستاده ظاهر میشود.
بدون اینکه رویش را از آینه برگرداند، به انعکاس خاکستریِ ترسناکِ شبحمانند میگوید: «ازش متنفر بودی، مگه نه؟» تهماندهٔ ضخیمی از پودر را با دستمالی که شاید زمانی سفید بوده از صورتش پاک میکند.
مرد کتخاکستری، درحالیکه در را بهآرامی پشتسرش میبندد، میگوید: «من هم از دیدنت خوشحالم، هکتور.»
هکتور بووِن خندهکنان میگوید: «معلوم بود که از دقیقهبهدقیقهش بیزار بودی. سعی نکن انکار کنی، چون داشتم نگاهت میکردم.»
حجم
۳۹۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۳۲ صفحه
حجم
۳۹۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۳۲ صفحه
نظرات کاربران
بهترین کتابی که تا به حال خوندم. کسایی که عاشق "سایه باد" هستن برای خوندنش معطل نکنن. واقعا نمیدونم چرا بهش امتیاز پایین دادین. نظر قبلی گفته: گیج کننده.... و من یه سوال دارم...کتابی که نتونه تو رو به فکر
🐉_سیرک رویاها.... سیرکی که بدون اطلاع قبلی و هر بار هر گوشه ی دنیا ظاهر میشه.... سیرکی که خیل عظیمی درونش مشغول به کارن و جمعیت بسیار زیادتری به عنوان رویاپردازان و به واسطه ی« تیسنِ ساعت ساز» یه مجموعه
سیرک شبانه... کتابی که با مشقت تمام به پایان رسوندمش و حس نجات از یک باتلاق رو داشتم بعداز اتمامش. بطرز عجیب و هنرمندانه ای من رو ملزم به ادامه کرد بدون اینکه جذابیت خارق العاده ای داشته باشه. نمیدونم چی
از این کتاب تعریف های زیادی شنیده بودم که حتی اکثرا به عنوان بهترین کتابی که باید به دیگران توصیه بشه یاد می کردن و به همین دلیل گفتم بخونم ببینم چیه که انقدر برخی چنل های کتابخوانی ازش تعریف
به نظر من این رمان خیلی بیشتر از یه رمان تخیلی و عاشقانه بود انگار نوسنده به کل زندگی مثل یه رمان تخیلی نگاه کرده باشه. این داستان به جز دو شخصیت اصلی که تو خلاصه اومده شخصیت های فرعی
یک داستان عاشقانه وفانتزی و جادویی که واقعا دلچسب و متفاوت بود شاید کمی پرحجم باشه و اواسط کتاب شما را خسته کنه ولی در آخر بسیار شما را غافلگیر میکنه نویسنده قلم خوبی داشت و داستان پردازی قوی که من
کتاب رو به تازگی تمام کردم . داستان خیال پردازانه زیبایی بود از تصویرپردازی های شگفت انگیزش و از خلاقیت مسحورکننده نویسنده در آفرینش صحنه های جادویی و سحرآمیز لذت بردم . هر چقدر صحنه ها و مناظر لذت بخش
خیلی قشنگ کاش طاقچه کتابای دیگه این نویسنده رو بیاره
اگه بخواهم فقط یک کلمه برای توصیف این کتاب به کار ببرم؛ “جادویی” کلمه ایست که انتخاب میکنم. موضوع اصلی کتاب سیرکه! سیرک جادویی که بی خبر از راه می رسد. و فقط از غروب تا طلوع خورشید باز است. سیرکی
فضای کتاب بشدت خیالی و اثیریه، داستان در عین غیرخطی بودن خیلی آروم میره جلو و سعی میکنه تو ذهن شما کم کم رخنه کنه... من دوست داشتم ولی میدونم که مناسب هر سلیقهای نیست. اگر تخیل قوی دارین و آدم