کتاب سیرک شبانه
معرفی کتاب سیرک شبانه
کتاب الکترونیکی سیرک شبانه نوشتۀ ارین مورگنشترن و ترجمۀ طیبه شیخی است و انتشارات آوای منجی آن را منتشر کرده است. در کتاب سیرک شبانه، اثر ارین مورگنشترن، داستان دو شعبدهباز جوان به تصویر کشیده شده است؛ مرد و زنی که ابتدا از در رقابت با یکدیگر وارد میشوند، اما بهمرور در دام عشق هم گرفتار میآیند. گفتنی است که این کتاب پرفروش در سال ۲۰۱۲ برندۀ جایزهٔ ادبی الکس شده است.
درباره کتاب سیرک شبانه
کتاب سیرک شبانه رمانی فانتزی است که نخستینبار در سال ۲۰۱۱ به انتشار رسید. این اثر تأثیر نیرومندی بر عموم خوانندگان و منتقدان گذاشت؛ بهنحویکه نام نویسندهٔ آن، ارین مورگنشترن، ظرف مدتزمان کوتاهی بر سر زبانها افتاد و آوازهٔ قلم قدرتمندش همهجا در گوشها پیچید. ارین مورگنشترن در کتاب سیرک شبانه داستانی عاشقانه را در بستر روایتی جادویی نقل کرده است؛ داستان عاشقانهای که ابتدا با نفرت و خصومت و رقابت آغاز میشود، اما بهمرور رنگ و بویی رمانتیک به خود میگیرد. حوادث رمان پیش رو در لندنِ قرن نوزدهم به وقوع میپیوندد. در این رمان که از اپیزودهای سینماییِ کوتاه تشکیل شده، با دو شخصیت اصلی همراه میشویم: سیلیا و مارکو. این دو، شعبدهبازانی جواناند که از ایام طفولیت برای هنرنمایی بر روی صحنه تعلیم دیدهاند. استادان سیلیا و مارکو میان خود رقابتی دیوانهوار دارند: رقابت بر سر آموزش بهترین شعبدهباز شهر. این رقابت بر صحنهٔ سیرکی در میگیرد که فقط شبها باز است. سیلیا و مارکو باید در این سیرک شبانه تمام آنچه را که از هنر جادو و شعبده آموختهاند به معرض نمایش بگذارند، و در انتظار اعلام پیروز مسابقه بنشینند. وقایع اما به نحو دیگری پیش میرود، به نحوی که هیچکس نمیتواند آن را پیشبینی کند. سیلیا و مارکو هنگام تمرینات با یکدیگر آشنا میشوند و به مرور به هم دل میبازند! حالا بیا و تماشا کن! دو شعبدهبازی که باید برای پیروزی بیرحمانهترین حربهها را به کار گیرند، اینک در دام عشقِ رقیب خود افتادهاند. آیا این بدین معنا نیست که پیروزی هر یک از آنان بر صحنهٔ سیرک، در واقع شکستی تمامعیار در عرصهٔ عشق است؟ سیلیا و مارکو چگونه از این مخمصه به در خواهند آمد؟
خواندن کتاب سیرک شبانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای فانتزی و دوستداران رمانهای عاشقانه مناسب است.
بخشی از کتاب سیرک شبانه
«امشب آخرین اجرای یک برنامهی خیلی محدود است. پِراُسْپِروی افسونگر مدتی است لندن را مستفیض نکرده و رزروها فقط برای یک هفته از اجراهاست، بدون اجرا درطولِ روز. بلیتها، بااینکه قیمت سرسامآوری برایشان تعیین شده، بهسرعت فروش رفتند و تئاتر پُرِ پر شده؛ خیلی از زنان بادبزنهایشان را در دست نگه داشتهاند تا دکلتهشان را باد بزنند و گرمای سنگینی را که بهرغم خنکای پاییزیِ بیرون فضا را پر کرده پس برانند.
در زمان خاصی درطولِ شب، هرکدام از آن بادبزنها ناگهان پرندهای کوچک میشود، تا جایی که دستههایی از آن بادبزنها در سالن تئاتر، درمیانِ تشویقی پرغوغا، حلقه میزنند. وقتی هریک از پرندهها برمیگردد و دوباره بهشکل بادبزنی جمعشده روی پای صاحبش میافتد، تشویق فقط بیشتر میشود، بااینکه بعضیها آنقدر متحیرند که نمیتوانند دست بزنند. اینها بادبزنهای توری و پَردار را شگفتزده در دستانشان جابهجا میکنند و دیگر اصلاً متوجه گرما نیستند.
مردی که کت خاکستری به تن دارد و در جایگاه سمت چپ صحنه نشسته تشویق نمیکند؛ نه برای این، نه برای هیچ شعبدهی دیگری درطولِ شب. مردِ روی سکو را با نگاه خیرهی مداوم و موشکافانهای تماشا میکند که هیچوقت در تمام طول اجرا تغییری نمیکند. او حتی یک بار هم دستان دستکشپوشش را برای کفزدن بلند نمیکند. با دیدن کارهایی که باعث میشود تماشاچیهای مسحور دست بزنند یا نفس در سینه حبس کنند یا گاهی جیغی از سر غافلگیری بکشند حتی ابرویش را هم بالا نمیدهد. بعد از این که اجرا خاتمه مییابد، مرد کتخاکستری بهراحتی راهش را ازمیانِ ازدحام جمعیت در لابیِ سالن باز میکند. از دری پردهدار عبور میکند و بدون آنکه ببینندش به اتاق گریم میرود...»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
نظرات کاربران
روایتی عاشقانه و ترجمه خوب در بستر جادو برای دوستداران ژانر فانتزی با پایان بندی مناسب که ذهن رو در نقاطی از داستان درگیر ماجرا میکرد.