کتاب امپراتوری خورشید

کتاب امپراتوری خورشید، نوشته‌ی جی.جی. بالارد، و ترجمه علی‌اصغر بهرامی روایت زندگی پسری اشراف‌زاده است که در زمان جنگ جهانی دوم از خانواده‌اش جدا می‌شود و در اردوگاه‌های اسرای ژاپن اسیر می‌شود.

استیون اسپیلبرگ با اقتباس از این کتاب، فیلم بی‌نظیر امپراتوری خورشید را ساخت که در سال  ۱۹۸۸ کاندیدای شش اسکار موسیقی، تدوین، صدا، فیلمبرداری، طراحی هنری و طراحی لباس شد.

درباره‌ی کتاب امپراتوری خورشید

امپراتوری خورشید، اثر بی‌نظیر جی.جی بالارد، یکی از بهترین نوشته‌ها برای شناخت جنگ است. همان چهره‌ی سیاهی که به نابودی کشورها، فرهنگ و تمدن، جدایی اعضای خانواده از یکدیگر و رقم زدن وقایعی وحشتناک منجر می‌شود. جی.جی. بالارد در امپراتوری خورشید، سرگذشت خودش، پسر ثروتمند و اشراف‌زاده‌ی انگلیسی را روایت می‌کند که همراه خانواده‌اش در چین، در ناز و نعمت زندگی می‌کند. زمانی که جنگ شروع می‌شود، او یازده‌ساله است. از خانواده‌اش دور می‌افتد و کمی بعدتر در اردوگاه‌های اسرای ژاپن، اسیر می‌شود. او برای زنده ماندن و پیدا کردن اعضای خانواده‌اش، باید نیروی مافوق توانش را به دست بیاورد. تاب آوردن و به زندگی ادامه دادن در میان انبوه اجساد و کشته‌شدگان، محرومیت‌ها، گرسنگی، ترس و تنهایی به راستی سخت است و جیم، باید بتواند این مرحله از زندگی‌اش را پشت‌سر بگذارد. او شاهد نور سفید بمب اتمی است که بر سر ناکازاکی ریخته می‌شود و پایان جنگ را نوید می‌دهد. ساختن دنیایی که از جنگ نابود شده است، مرحله‌ی بعد است.

کتاب امپراتوری خورشید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

امپراتوری خورشید، یک روایت دست‌اول، ملموس و دردناک از جنگ جهانی دوم است. اگر از خواندن کتاب‌های سبک ادبیات جنگ لذت می‌برید، شما را به خواندن کتاب امپراتوری خورشید دعوت می‌کنیم. 

درباره‌ی جی.جی بالارد

جیمز گراهام بالارد نویسنده‌ی مشهور انگلیسی ۱۵ نوامبر ۱۹۳۰ در شانگهای متولد شد. پدرش آن زمان در چین مشغول تجارت بود و خانواده‌ی آن‌ها در چین در ثروت زندگی می‌کرد. کمی بعد از تصرف چین و بندر شانگهای به دست ژاپنی‌ها، او و خانواده‌اش دستگیر شدند و به اردوگاه اسرای غیرنظامی فرستاده شدند. پس از تسلیم ژاپن خانواده بالارد را آزاد کردند و همه آن‌ها در سال ۱۹۴۶ به انگلیس برگشتند. سبک جی.جی بالارد، سبک پادآرمانشهری است؛ او در کتاب‌هایش به داستان‌هایی می‌پردازد که نشان می‌دهد انسان‌ها چگونه می‌توانند به راحتی خود و دنیای اطرافشان را به نابودی بکشانند. از میان آثار جی.جی بالارد می‌توان به رمان‌های امپراتوری خورشید، تصادف، شب‌های کوکائین، برج و مجموعه داستان‌های صدای زمان و داستان‌های دیگر و مرد ناممکن اشاره کرد. جی.جی بالارد در ۱۹ آوریل ۲۰۰۹ در ۷۸ سالگی در لندن چشم از جهان فروبست.

بخشی از کتاب امپراتوری خورشید

جیم که به خواب‌های آشفته خویش می‌اندیشید و از صامت بودن فیلم‌ها و نداشتن حاشیه صوتی متعجب بود، یقه طوقی خود را کشید. صدای بام بام اُرگِ کلیسا مثل سردرد زیر سقف بتونی سرداب کلیسا می‌کوبید، و پرده نمایش فیلم با عبور صحنه‌های آشنای نبرد تانک‌ها، و نبرد تن به تن هواپیماها می‌لرزید. جیم مشتاقانه در فکر آماده کردنِ خود برای میهمانی بالماسکه کریسمس بود. این میهمانی بعدازظهر همان روز در خانهٔ دکتر لاک وود، نایب رئیس انجمن انگلیسی‌های مقیم شانگهای بر پا می‌شد. برای رفتن به هونگ جائو ناگزیر بودند از خطوط ژاپنی‌ها عبور کنند، و در خانه دکتر لاک وود شعبده‌بازی چینی‌ها بود و آتش‌بازی و باز هم چند فیلم خبری دیگر، اما جیم به دلیل دیگری میل داشت به میهمانی دکتر لاک وود برود.

دمِ درِ رخت‌کن کلیسا راننده‌های چینی پهلوی پاکاردها و بیوک‌های خود به انتظار ایستاده بودند، و نق و نوق کنان با هم جر و بحث می‌کردند. جیم این فیلم را ده دوازده بار دیده بود و چون حوصله‌اش سر رفته بود، به حرف‌های یانگ، راننده پدرش گوش خواباند که سرِ خادم استرالیایی کلیسا نِق می‌زد. اما دیدن این فیلم‌های خبری نیز مثل جمع‌آوری اعانه در باشگاه ورزشی محلی وظیفه وطن‌پرستانه هر انگلیسی‌ای محسوب می‌شد که وطن را ترک گفته بود. مجالس رقص و گاردن پارتی‌ها، و بطری‌های بی‌شمار اسکاچ که به نیت کمک مالی به جنگ صرف می‌شد، بالاخره پول کافی برای خرید یک فروند هواپیمای اسپیت فایر را فراهم آورد (الکل جیم را نیز مثل همه کودکان وسوسه می‌کرد اما در عین حال به شکل مبهمی الکل را مردود می‌دانست)؛ جیم حدس می‌زد این اسپیت فایر یکی از همان اسپیت فایرهایی است که در همان نخستین پرواز خود سرنگون شده است، و خلبان آن از بوی گند جانی واکر غش کرده بوده است.