کتاب رستوران چینی درجه یک
معرفی کتاب رستوران چینی درجه یک
کتاب رستوران چینی درجه یک، اثر لیلین لی یک رمان جذاب و خواندنی دربارهی هویت، عشق، دوستی، فرهنگ است. داستانی با نثری روان و طنزی دردناک که از زندگی یک خانواده که مالک رستوران چینی درجه یک هستند، روایت میکند.
کتاب رستوران چینی درجه یک را میتوانید با ترجمهی بیتا قوچانی بخوانید.
دربارهی کتاب رستوران چینی درجه یک
کتاب رستوران چینی درجه یک داستان خواندنی و زیبا از لیلین لی است. داستانی که دربارهی هویت صحبت میکند. از عشق میگوید، فرهنگ و خوراک را در جزئیاتش وارد میکند و ماجرایی بهیاد ماندنی میسازد که خواندنش لحظات خوشی را به شما هدیه میدهد. کتاب رستوران چینی درجه یک ماجرای زندگی یک خانواده است که چندین سال است یک رستوران محبوب را اداره میکنند. در ابتدای کتاب یک شجرهنامه وجود دارد که زندگی شخصیتهای مختلف و صاحبان رستوران را نوشته است. این رستوران چینی درجه یک، نه تنها درمانی برای درد گرسنگی و محیطی دوستداشتنی برای برگزاری جشنهاست، بلکه دنیای خاص خودش را دارد؛ پیشخدمتها و کارکنان آشپزخانه که با هم جنگیدهاند، عاشقی کردهاند، و پیر شدهاند، دهههاست در حصار دیوارهایش ساکنند. اما زمانی که بلا نازل میشود، توان کنترل آشوب در این خانواده کمرنگ میشود که همین مسئله باعث میشود هریک از آنها به اجبار با تناقضاتی مواجه شوند که ریتم سریع زندگی در رستوران، در مقابلشان قرار میدهد.
کتاب رستوران چینی درجه یک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از مطالعه رمانهای زیبا لذت میبرید، شما را به خواندن کتاب رستوران چینی درجه یک دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب رستوران چینی درجه یک
یشخدمتها در حال خواندن آهنگ «تولدت مبارک» به زبان چینی بودند. هر پانزده نفرشان دور میز مهمانی جمع شده بودند و دست میزدند. حتی یک نفر هم کوک نمیخواند. مشتری میز بغلی برای اینکه صحنه را ببیند، صندلیاش را برگرداند. نگاه مرد اردکپز روی اردک خیره ماند. آهنگ به پایان رسید. مشتری شمعی را که روی چیزکیک مجانیاش بود فوت کرد و در حالیکه هنوز مشغول تعریف و تمجید بود، پیشخدمتها به سمت میزهایشان متفرق شدند، و دوباره مشغول حرف زدن به زبان انگلیسی رستوران شدند.
یکی از پیشخدمتها که مخاطبش شخص خاصی نبود گفت: 'ما یک رهبر بزرگ میخواهیم، بدون او، ترانه هم لطفی ندارد'.
جیمی هان در حالیکه به آرامی در اتاقکی در آن نزدیکی نشسته بود، با کراوات طرح اردک خود بازی میکرد. واضح بود که پیشخدمت متوجه شده دارد استراق سمع میکند. هیچ کس او را «رئیس بزرگ» صدا نمیزد. جیمی در آواز خواندن، صدایی قوی و نرم داشت- شاید این برای کسانی که او را میشناختند تعجببرانگیز باشد- اما لقب واقعیای که کارکنان در غیابش برایش انتخاب کرده بودند «رئیس کوچک» بود. زیاد محترمانه نبود، اما چه میتوانست بکند؟ اغلب پیشخدمتها به اندازهٔ کافی آنجا بودهاند که او را از وقتی پسر کوچکی بود به یاد بیاورند. حتی بعضی از آنها سی سال سابقه داشتند. چه کس دیگری خارج از خانوادهاش برای مدتی طولانی او را شناخته بود؟ پیشخدمتها از وسط رستوران به جای خودشان برگشتند. جیمی احساس دردی در سینهاش کرد، و دستش را روی پارچهٔ برجستهٔ جیبِ ژاکتش فشار داد. پاکت نامهٔ قطور درون آن، مثل قلب دوم فشرده شده بود.
در طرف دیگر اتاقک، عمو پانگ هیچ کار خطایی نمیکرد. شبیه کسی نبود که ده برابر پولدارتر، در آستانهٔ ترک آنجا باشد. به کسی شباهت داشت که تازه غذای داخلِ بشقابش را تمام کرده است. لکههای سطحی روغن در بشقابش مانده بود. با رخوت و تنبلی انگشت شستش را روی لکهٔ سرکهٔ سیاه روی رومیزی کشید. عمو پانگ همیشه درحال بررسی کردن چیزی بود.
ناگهان گفت: 'در رستوران جدیدتان، اردک هم سرو میکنید؟' نگاهی به اطراف میز شام انداخت، اما دوباره نگاهش متوجه جیمی شد.
برق نگاه جیمی متوجه او شد. سوالی را پرسیده بود که زمانی ممنوع بود.
حجم
۳۷۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه
حجم
۳۷۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه
نظرات کاربران
حیف پول برای این کتاب.ترجمه بد، پر غلط ، داستان مزخرف و اا همه بزتر قیمت خیلی زیاد