دانلود و خرید کتاب جادوگرهای بدجنس ظاهر می‌شوند سیبل پاندر ترجمه مریم رحیمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب جادوگرهای بدجنس ظاهر می‌شوند اثر سیبل پاندر

کتاب جادوگرهای بدجنس ظاهر می‌شوند

معرفی کتاب جادوگرهای بدجنس ظاهر می‌شوند

کتاب جادوگرهای بدجنس ظاهر می‌شوند سومین جلد از مجموعه جادوگران شهر ریتزی است. این کتاب را سیبل پاندر نوشته است و مریم رحیمی آن را به فارسی ترجمه کرده است این مجموعه در شهر عجیب ریتزی در دنیای پری‌ها و جادوگرها زیر سینک ظرفشویی می‌گذرد.

درباره کتاب جادوگرهای بدجنس ظاهر می‌شوند

تیگا با سرپرست بداخلاق و بی‌ادبش زندگی می‌کند و جای شام آب پنیر می‌خورد و با کرم‌ها بازی می‌کند تا اینکه یک روز اتفاق عجیبی می‌افتد، یک خانم کوچک زیبا ناگهان ظاهر می شود و به او می‌گوید که تیگا یک جادوگر است. تیگا باورنمی‌کند، از نظر او جادوگرعا دماغ‌های زگیل دار زشت و کلاه‌های نوک تیز دارند و در هوا پرواز می‌کنند. اما فری او را با خود از لوله‌ی سینک ظرفشویی به دنای عجیبی می‌برد. دنیایی که در آن می‌تواند حقیقت جادوگرها را ببیند. در این قسمت می‌خوانیم که در دنیای ریتزی همیشه همه جادوگران خوب نیستند گاهی بد هم هستند و این جادوگران بد چه ویژگی‌هایی دارند.

خواندن کتاب جادوگرهای بدجنس ظاهر می‌شوند را به چه کسانی یپشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کودکان علاقه‌مند به داستان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب جادوگرهای بدجنس ظاهر می‌شوند

در یک اتاق نشیمن قدیمی ویرانه در دنیای بالا لوله‌ها، کنار یک صندلی راحتی بیدخورده یک دستگاه تلویزیون قدیمی قرارداشت. تلویزیون همان‌طور که سعی می‌کرد روشن بماند، ترق‌وتروق و ناله می‌کرد. تصویر روی صفحه دائما محو می‌شد و از بین خطوط دیجیتالی اعصاب‌خردکنی که خرابش می‌کردند و تصویر را دائم تکان می‌دادند، به چشم می‌خورد.

پشت تلویزیون و بیرون پنجره، یک آلونک ویرانه بود که با فضای داخلی اتاق نشیمن به خوبی همخوانی داشت. زنی که بیرون ایستاده بود گفت: «اوه! همه جا داغونه و به هم میاد، مگه نه؟» دور او گروه فیلم‌برداری همهمه می‌کردند؛ دو فیلم‌بردار و یک صدابردار.

زن گلویش را صاف کرد و میکروفونی را نزدیک دهانش برد. او همان گزارشگری بود که می‌شد تصویرش را روی صفحهٔ تلویزیون داخل خانه هم دید.

«ما در خانهٔ خانم هکس هستیم. زنی که مردم با او رابطهٔ چندان صمیمی نداشتند. به نظر می‌رسد صاحب مغازهٔ پنیرفروشی محل تنها کسی است که دربارهٔ او اطلاعاتی دارد. البته تنها چیزی که می‌داند این است که خانم هکس خیلی از پنیرخوشش می‌آمده.»

دوربین حرکت کرد و تصویر کلبه را نشان داد.

نظرات کاربران

Zahra
۱۳۹۹/۰۸/۰۶

عالی بود مثل بقیه ی جلد هاش

ن. عادل
۱۴۰۰/۰۵/۰۳

فیلیستی وقتی موهاشو زد خیلی باحال شد

Star batterfly
۱۳۹۹/۱۱/۱۲

کتاب خوبیه نسخه چاپیش رو دارم

setayesh
۱۳۹۹/۱۱/۳۰

خیلی خوب بود من خیلی ازش خوشم امده

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲)
داستان تا به اینجا
ن. عادل
گردوغبار درخشان قشنگی بود!
ن. عادل

حجم

۴٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۴٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان