دانلود و خرید کتاب گاو صندوق بر پشت مورچه کارگر جلیل صفربیگی
تصویر جلد کتاب گاو صندوق بر پشت مورچه کارگر

کتاب گاو صندوق بر پشت مورچه کارگر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گاو صندوق بر پشت مورچه کارگر

«گاوصندوق بر پشت مورچه‌ی کارگر» مجموعه رباعی‌های شاعر جوان ایلامی، «جلیل صفربیگی» است. مجموعه‌ی این اشعار با موضوع «فقر» تنظیم شده است و علاوه بر شعرهای تکان دهنده، تصاویر تلخ طنزآلودی از چهره‌ی شعر، در تمام صفحات کتاب به چشم می‌خورد. این مجموعه شامل ۶۰ رباعی جدید از اوست که اغلب مضمون اجتماعی دارند و به مسائل اجتماعی ملموس جامعه می‌پردازند. شاعر در این رباعی‌ها از عنصر طنز استفاده کرده و بیش‌تر به سراغ مضامین عینی رفته است. در یکی از رباعی‌های این مجموعه می‌خوانیم: «هر روز از این مسیر برمی‌گردم از رفتن ناگزیر برمی‌گردم تو شام بخور، بخواب، تنهایی جان! من مثل همیشه دیر برمی‌گردم»
پناه
۱۳۹۸/۱۱/۱۵

اشعارش خیلی قشنگ بود با موضوع فقر. خوب بود و تلخ و دردناک . __________ طفلک پسرم،باز مجابش کردم . بی شام،به زور قصه خوابش کردم . ناگاه کبوتری به خوابش آمد . ناچار گرفتم و کبابش کردم

سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۵/۱۸

کتاب هفتادم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی خوب بود. ۴ بریده از کتاب به اشتراک گذاشتم

kamali
۱۳۹۸/۰۱/۱۱

سلام خرید کردم اما هیجده تا صفحه بیشتر نیست در حالی که کتاب ۶۴صفحه داره

طفلک پسرم، باز مجابش کردم بی شام، به زورِ قصه خوابش کردم ناگاه کبوتری به خوابش آمد ناچار گرفتم و کبابش کردم
کاربر ۲۹۵۰۸۹۸۰
تا دید مرا، گفت که خوشحالم مُرد دردی نکشید و گوهرم را هم بُرد شرمنده روی ماهِ‌تَم سعدی جان! اعضای مرا همین بنی‌آدم خورد
مهران کاسب‌وطن
مانند همیشه چشم‌هایم به در است بر سفره ما جگر نه، خون جگر است ته‌مانده سفره شما را آورد آری، پدرم مورچه کارگر است
پناه
کوهی ست بزرگ، مادرم در خانه
پناه
تندیس تراش‌خورده‌ای از یک مرد قلبش شده معدن بزرگی از درد رگ‌های پدر دوباره مسدود شدند یک کوه بزرگ در دلش ریزش کرد
Saniya. sarzamine ketab
  ما نان کسی سنگ نکردیم ولی... با هیچ کسی جنگ نکردیم ولی... در یک کف دست زندگی جا کردیم جا را به کسی تنگ نکردیم ولی...
سپهر
تندیس تراش‌خورده‌ای از یک مرد قلبش شده معدن بزرگی از درد
دهقان غذاخوار
شرمنده روی ماهِ‌تَم سعدی جان! اعضای مرا همین بنی‌آدم خورد
f_altaha
بغض آمده و بسته گلوی ما را در ما خفه کرده های و هوی ما را یک چیزِ به درد خور در این خانه نبود دزد آمد و برد آبروی ما
ادیب
گیریم که باشد از خدایش خود را... این نیز طناب، از کجایش خود را... این شهر قطار هم ندارد حتی تا اینکه به روی ریل‌هایش خود را...
مهران کاسب‌وطن

حجم

۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان