دانلود و خرید کتاب هیچ جلیل صفربیگی
تصویر جلد کتاب هیچ

کتاب هیچ

معرفی کتاب هیچ

جلیل صفر بیگی(۱۳۵۲-) شاعر است. «هیچ» عنوان دومین دفتر از پنج‌گانه‌ای با عنوان «پنج چارانه از جلیل صفربیگی» است. همان‌گونه که از اسم و طرح جلدِ این کتاب احساس می‌شود، حال و هوای این دفتر کمی مایوسانه و هیچ‌انگارانه است. البته رنگ و روی عشق و عاشقی کماکان در برخی از رباعی‌های این دفتر نیز دیده می‌شود. این دفتر شامل ۵۰ شعر در قالب رباعی است. در یکی از رباعی‌های این مجموعه می‌خوانیم: « از عاشقی‌ات نشانه دستم دادی با دست خودت بهانه دستم دادی من شاخه‌گلی به تو تعارف کردم تو نامه‌ی عاشقانه دستم دادی»
پناه
۱۳۹۸/۱۱/۰۶

دوستش نداشتم. به دلم ننشست. به قول خود شاعر : این شعر فقط به درد مردن میخورد.....

مهدی فیروزان
۱۳۹۷/۰۷/۲۲

کتاب شعرمتوسطی بود. گاها بامزه گاها هیچ! گاها هم فقط عشقی بسیار سطحی

گیسو
۱۳۹۸/۱۱/۰۶

.این شعر فقط قافیه دارد هیچ است .یک قافیه ی پوچ که آن هم هیچ است . هیچ است ردیف و قافیه هم هیچ است .نه ! قافیه هم هیچ ندارد ....... است _یکم خسته کننده و یکنواخت بود شعر هاش آدم رو غافلگیر

- بیشتر
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۵/۲۵

کتاب هشتاد و هفتم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی. . کتاب خوبی بود و شعرهای شیرینی داشت . موارد روشنفکری هم مشاهده نشد !!!!!!

sadeghi
۱۳۹۷/۰۵/۲۵

کوتاه ، زیبا،وگاهی بامزه😊

|قافیه باران|
۱۳۹۸/۰۶/۱۹

محتوا هم مثل اسمش هیچ!

f_altaha
۱۳۹۷/۰۷/۰۱

رباعی های قشنگ و گاها بامزه ای داشت

من گم شده‌ام، کلید این خواب کجاست؟ آن کوچه که بود «بی تو مهتاب...» کجاست؟ باید بروم کسی مرا می‌خواند دیرم شده کفشهای سهراب کجاست؟
مهدی فیروزان
از پیش خودت به چاه ما را نفرست با این سر بی کلاه ما را نفرست لطفی کن و زود کار را یکسره کن دنبال نخودسیاه، ما را نفرست
😍Mobina😍
ما این کم و کاست را نمی‌دانستیم دل، آن‌چه که خواست را نمی‌دانستیم باور کن اگر عنایت عشق نبود دست چپ و راست را نمی‌دانستیم
sadeghi
کو آن همه شادی و زرنگی‌هایم آن شور و نشاط و شوخ و شنگی‌هایم رفتند پرنده‌های نقاشی من من مانده‌ام و مدادرنگی‌هایم
sadeghi
از پیش خودت به چاه ما را نفرست با این سر بی کلاه ما را نفرست لطفی کن و زود کار را یکسره کن دنبال نخودسیاه، ما را نفرست
پناه
در دفتر شعر من صدا چاپ شده لبخند و گل و نور و صفا چاپ شده در چاپ جدید شعرهای دل من یک شعر سپید از خدا چاپ شده
مادربزرگ علی💝
من گم شده‌ام، کلید این خواب کجاست؟ آن کوچه که بود «بی تو مهتاب...» کجاست؟ باید بروم کسی مرا می‌خواند دیرم شده کفشهای سهراب کجاست؟
گیسو
این شعر فقط به درد مردن می‌خورد
پناه
برای سیدمهدی اصغری ای بی هنر هزل! تو را خواهم کشت بی خاصیت رذل! تو را خواهم کشت کم دور و بر انار سارا بپلک! دارا! به اباالفضل تو را خواهم کشت
مادربزرگ علی💝
اصلاً تو خودت را بکشی من اینم شرمنده! بلد نیستم عاشق بشوم
گیسو
من عشق تو را به جان خریدم، سارا! دنبال تو تا خدا دویدم، سارا! دارا همه‌ی انارها را دزدید من باز به تو دیر رسیدم سارا!
مادربزرگ علی💝
من از لج آن مرد تو را خواهم کشت با این نفس سرد تو را خواهم کشت سارا ـ خودمان ایم ـ تو هم نامردی من بی بُر و برگرد تو را خواهم کشت
گیسو
افتاده به پشت، لاک‌پشتی که منم دشنام مجسم درشتی که منم چون لکه‌ی ننگ تا ابد خواهد ماند بر صورت مرگ جای مشتی که منم
مهران کاسب‌وطن
دیوانه و بت‌پرستِ سارا این شعر مجنون و خراب و مستِ سارا این شعر با خون انار می‌نویسم آن را لطفاً برسد به دستِ سارا این شعر
گیسو
ای بی هنر هزل! تو را خواهم کشت بی خاصیت رذل! تو را خواهم کشت کم دور و بر انار سارا بپلک! دارا! به اباالفضل تو را خواهم کشت
گیسو
دستور بده که صندلی را بکشند دستور بده که صندلی را بکشند ما منت مرگ را نخواهیم کشید دستور بده که صندلی را بکشند
مهدی فیروزان
دستور بده که صندلی را بکشند دستور بده که صندلی را بکشند ما منت مرگ را نخواهیم کشید دستور بده که صندلی را بکشند
مهدی فیروزان
بگذار دچار خودپریشی باشند دنبال نژاد و قوم و خویشی باشند هرچند که گرگ می‌وزد از هر سو چشمان تو بهتر است میشی باشند
احمد سبحان
شب آمده روی باورم روییده بر روی تمام پیکرم روییده یک حفره که ناگهان دهان واکرده، یک هیچ بزرگ در سرم روییده
محمدرضا
داریم میان چاله‌ها می‌گردیم در دور و بر تفاله‌ها می‌گردیم چون گربه به دنبال خوراکی مانده عمری‌ست سر زباله‌ها می‌گردیم
مهدی فیروزان

حجم

۲۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

حجم

۲۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان