کتاب پل سن لوئیس ری
معرفی کتاب پل سن لوئیس ری
کتاب پل سن لوئیس ری نوشته تورنتون وایلدر است که علیرضا دوراندیش آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب برنده جایزه پولیتزر بهترین رمان سال ۱۹۲۸ بوده است. کتاب پل سن لوئیس ری را نشر افراز منتشر کرده است.
درباره کتاب پل سن لوئیس ری
در سال ۱۷۱۴ بزرگترین و زیباترین پل در کشور پرو میشکند و پنج مسافر با پرتاب شدن به خلیج میمیرند. جونیپر به شکل تصادفی شاهد سقوط این پل است. او که یک راهب مذهبی است بعد از دیدن این اتفاق یک تحقیق را آغاز میکند تا ثابت کند این اتفاق تصادفی نبوده و دستی پنهان باعث این اتفاق شده است. او در این تحقیق سفری را آغاز میکند به معنای انسانیت و عشق. درونمایه این کتاب فلسفی و عرفانی است و فرهنگ مشرق زمین را بررسی میکند.
خواندن کتاب پل سن لوئیس ری را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب پل سن لوئیس ری
بالاخره، حالا مارکسا چیزی پیدا کرده بود که در موردش نگران باشد: دخترش که قرار بود مادر شود. این اتفاق که صرفاً مایهٔ خستگی دونا کلارا بود، زمینهسازِ کشف معیار جدیدی از احساسات در مارکسا گردید. او به معدنی از دانش و نظریات پزشکی تبدیل شد. شهر را برای یافتن پیرزنهای دانا و عاقل زیر و رو کرد و تمام حکمتِ مردم دنیای جدید را به درون نامههایش ریخت. به ورطهٔ زشتترین خرافات سقوط کرد. برای حفاظت از بچهاش یک سیستمِ خفتبار از تابوها را بهکار گرفت. از قبولِ اینکه در خانهاش کسی حتی یک گره هم بزند، سر باز میزد. خدمتکاران را از بستن موهایشان منع کرده بود و در پشتِ ظاهر خودش، نشانههای مضحکی از یک زایمان خوب را پنهان میکرد. روی پلکان، پلههای زوج را با گچ قرمز علامتگذاری کرده بود و اگر خدمتکاری بهطور اتفاقی روی یک پلهٔ زوج قدم میگذاشت، با گریه و زاری از منزل اخراج میشد. دونا کلارا در دستانِ سرشتِ مادری بدخواه اسیر بود که حق را به خودش میداد تا همواره هولناکترین طعنهها را به فرزندش تحمیل کند. آدابی برای آرامش یافتن وجود داشت که زنان دهاتی از آنها استفاده میکردند. مطمئناً آنچنان لشکر عظیمی از شاهدان بر صحت این آداب گواهی میدادند که فکر میکردی حقیقتی در پشت آنها نهفته است. دستکم زیانی هم نداشتند، و شاید تأثیرگذار هم بودند. مارکسا نهتنها آن آداب و رسوم شرکآمیز را انجام میداد، بلکه دستورات مسیحیت را هم مطالعه میکرد. در تاریکی برمیخاست و میان خیابانها وول میخورد تا به زودهنگامترین مراسم عشاء ربانی برسد. در تلاش برای گرفتن یک نشانه از تَندیسی پر زرقوبرق، تنها یک نشانه، شبح یک لبخند، و اشارهٔ تصدیقی رمزگونه از یک سر مومیایی. نردههای محراب را هیجانزده در آغوش میگرفت: آیا همهچیز بهخوبی پیش خواهد رفت؟ ای پاک، ای مادر پاک، آیا همهچیز بهخوبی پیش خواهد رفت؟
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه