دانلود و خرید کتاب آرام اینجا زندگی می‌کند و دروازه‌ها کارینه خودیکیان ترجمه آندرانیک خچومیان
تصویر جلد کتاب آرام اینجا زندگی می‌کند و دروازه‌ها

کتاب آرام اینجا زندگی می‌کند و دروازه‌ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آرام اینجا زندگی می‌کند و دروازه‌ها

آرام اینجا زندگی می‌کند و دروازه‌ها نوشته کارینه خودیکیان از مجموعه نمایش‌نامه‌های ارمنی نشر افراز است که آندرانیک خچومیان آن را به فارسی برگردانده است.

 درباره کتاب آرام اینجا زندگی می‌کند و دروازه‌ها

نمایش‌نامه آرام اینجا زندگی می‌کند، گفتگویی زیبا و تامل برانگیز میان مادری تنها اما سرزنده است با یک دزد، مادری که همه فرزندانش جز پسرش آرام به اروپا مهاجرت کرده‌اند. مادری که فقط به خاطر پسرش در ارمنستان زندگی می‌کند.

نمایش‌نامه دروازه‌ها گفتگویی الهام بخش میان یک نگهبان و یک برگشته به وطن است.کسی که پس از ترک شهرش، دوباره برگشته اما دروازه‌ها به رویش بسته‌اند.

 خواندن کتاب آرام اینجا زندگی می‌کند و دروازه‌ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به نمایش‌نامه‌خوانی مخاطبان اصلی این کتاب‌اند.

 درباره کارینه خودیکیان

 کارینه خودیکیان دانش‌آموخته رشته ادبیات از دانشگاه دولتی یروان است. ا. از سال ۲۰۰۱ سردبیر یک نشریه ادبی بوده و از سال ۱۹۹۹ فصلنامه‌ای به اسم دراماتورگیا منتشر می‌کرده است.

 بخشی از کتاب آرام اینجا زندگی می‌کند و دروازه‌ها

گوهر: [جیغ می‌کشد] جلو نیاین.

دزد: [روی مبل می‌نشیند] خیلی خب، هر جور دوست دارین. [سکوت. گوهر جای پایش را کنترل می‌کند.] این‌طور که معلومه خیال نداری بیای پایین.

گوهر: آنقدر اینجا می‌مونم تا بچه‌هام بیان.

دزد: تو فراموش می‌کنی که من زیر تخت بودم و یه چیزهایی دستگیرم شد... تو تنها زندگی می‌کنی.

گوهر: شما... خلافکار هستید؟

دزد: هر جور دوست داری صدام کن.

گوهر: اومدین خونه‌ام رو غارت کنید... زیر تخت رفتید... نازار از اقوام شماست؟

دزد: نازار دیگه کی ئه؟

گوهر: همونی که به اصطلاح مرد بود و از زیر تخت بیرون نمی‌اومد.

دزد: تو معلم ادبیاتی.

گوهر: معلم تاریخ هستم.

دزد: مثل آرام؟

گوهر: اسم آرام منو نیار؟

دزد: چرا؟... اون با چی از اونهای دیگه بهتره؟ اون سه نفر لااقل زنگ می‌زنن، اما این یکی توی همین شهره و با تو زندگی نمی‌کنه... شاید با عروست کنار نمیای، آره؟... اون نمیاد، تو می‌ری، براش گل می‌بری... چرا چپ‌چپ نگاه می‌کنی؟

گوهر: به آرام می‌گم اگر نه امروز، ولی فردا درس خوبی به تو بده.

دزد: به من؟

گوهر: از گوشت می‌گیره می‌بره کلانتری.

دزد: آخه مگه اون کیه که بتونه گوش منو بگیره؟


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۱۲۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان