بریده‌هایی از کتاب پنجره‌ی بزرگ

او آدم خوش‌قلبی بود. اما در این دنیا، فقط خوش‌قلب بودن کافی نیست

اینکه آدم‌ها در گیرودار زندگی‌های فلاکت‌بارشان یکدیگر را داشته باشند، مثل این است که وسط دریایی طوفانی سوار بر قایقی بادبانی باشند، و برای یتیمان بودلر، این سعادت واقعاً بزرگی بود.

مطالعه از هر کار دیگری لذت‌بخش‌تر است

در شب‌های سرد، هیچ‌چیز مثل یک سوپ داغ نمی‌چسبد.

برای بررسی زندگی، روشی وجود دارد که به آن ''نگاه منطقی'' می‌گویند. این روش یعنی ''مقایسهٔ چیزهایی که در زمان حال برای آدم رخ می‌دهد با چیزهایی که در زمانی دیگر یا برای فردی دیگر رخ داده است، به طوری که احساس بهتری را در او به وجود بیاورد''.

وقتی کسی تغییر قیافه می‌دهد و این کار را خیلی خوب انجام نمی‌دهد، می‌گویند که تغییر قیافهٔ شفاف داده است. معنی ''تغییر قیافهٔ شفاف'' این نیست که آن فرد لباس نایلونی یا شیشه‌ای یا از جنس شفاف دیگری پوشیده باشد؛ فقط به این معنی است که آدم راحت می‌فهمد او تغییر قیافه داده است ـ یعنی حتی یک لحظه هم کسی گول نمی‌خورد که او را با فرد دیگری اشتباه بگیرد. وایولت هم وقتی خیره به مردی نگاه می‌کرد که نزدیک بود با او برخورد کند، حتی یک لحظه هم گول نخورد.

در شرایط عادی، این کار مؤدبانه‌ای نیست که بدون در زدن وارد اتاق کسی بشویم، اما اگر صاحب آن اتاق مرده باشد یا وانمود کند که مرده است، می‌شود در این مورد استثنا قائل شد