دانلود و خرید کتاب شاهزاده‌ نشسته مریم قربانعلی
تصویر جلد کتاب شاهزاده‌ نشسته

کتاب شاهزاده‌ نشسته

معرفی کتاب شاهزاده‌ نشسته

شاهزاده‌ نشسته مجموعه داستان‌هایی از مریم قربانعلی نویسنده معاصر ایرانی دارد. داستان‌های این مجموعه، ساده، روان و دور از پیچیدگی هستند. قربانعلی در داستان‌های خود، جامعه و محیط اطرافش را منعکس می‌کند. مشاهدات و تجربیاتش را در هم می‌آمیزد تا به هدفش که منعکس کردن وضعیت جامعه و مردم است، دست یابد.

درباره کتاب شاهزاده‌ نشسته

مجموعه شاهزاده نشسته چهارده داستان دارد: شاهزادهٔ نشسته، خیابان پر رفت و آمد، آلزایمر دوست داشتنی، اتفاق، دعوت به خوشبختی، قلب تشنه، باغ انار، نیسان آبی، بادبزن حصیری، پیشنهاد بابا، خاطرات قطار شبانه، مترسک بااحساس، قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید و خانم‌جان.

شخصیت‌های این داستان‌ها، نمونه‌های فراوانی هستند از مردمی که در گوشه و کنار این سرزمین زندگی می‌کنند، مردمی که در تار و پود مشکلات اسیر شده‌اند و چاره‌ای جز گذراندن این زندگی ندارند و چه ما با نمونه‌های شخصیت داستان‌های او آشنا باشیم و چه نباشیم، آنها وجود دارند و در زیر همین آسمان زندگی می‌کنند.

مفاهیمی که در داستان‌های این مجموعه جاری است، مفاهیمی است که در زندگی روزانه ما جریان دارد و زندگی شخصیت‌های داستان‌های به راحتی می‌تواند زندگی خود ما باشد چون ما را به اندازه قهرمانش به تکاپو وا می‌دارد و در پایان از این که بخشی از داستان او نیستیم احساس آرامش می‌کنیم.

قربانعلی در داستان‌هایش پیامی دارد که به خوبی منتقل می‌کند. زندگی هر چه هست باید آن را دوست داشت.

خواندن کتاب شاهزاده نشسته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به خواندن داستان‌های کوتاه فارسی با درون‌مایه اجتماعی و عاطفی را به‌ خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب شاهزاده نشسته

یادم می آید از بچگی، عزیزجون یادمان داده بود هرچه آقاجون بگوید، درست است. هر وقت آقاجون از سر کار برمی گشت می گفت: گلی بدو برو حولهٔ صورت آقا جون را بیار، پشتش پشتی بزار.

خودش هم اگر زمستان بود، در سینی کوچک مسی یک استکان چای خوش رنگ و قندان پر از نقل و اگر تابستان بود، با یک لیوان شربت بیدمشک و زعفران و لبخندی پر از مهربانی و قلبی سرشار از عشق به آقا جون، به استقبالش می رفت.

آن وقت صورت آقاجونم دیدنی بود. به چشم های عزیز خیره می شد، نمی توانست خنده اش را پنهان کند. خودش را جابجا می کرد و می گفت: زحمت کشیدی خانوم.

عاشق این عشق شان بودم. آدم های ثروتمندی نبودیم. تمام ثروت مان همان آرامش خانه مان بود. شب که می شد همه دور هم جمع می شدیم و در همان یک اتاقی که داشتیم هر کدام مشغول کارهای خودمان می شدیم. عزیز و آقاجون هم آرام با هم حرف می زدند. عزیز از خستگی های کارِ خانه می‌گفت و گاهی از ما گله می کرد. آقاجون زیر چشمی به ما نگاه می کرد و از این که سخت مشغول درس خواندن بودیم لذت می برد.

حالا سالها از آن روزها گذشته و هر کدام از ما صاحب خانه و زندگی شدیم اما یادمان نرفته که هرچه آقاجون بگوید، درست است.

آن روز مثل هر هفته همگی خانهٔ آقا جون و عزیز جمع شدیم اما مثل قبل شاد نبودیم چون عزیز جون سکته مغزی کرده و دیگر نمی توانست راه برود و حرف بزند. دلمان برای خنده ها و کارهایش تنگ شده بود.

آلیس در سرزمین نجایب
۱۳۹۹/۱۲/۳۰

یک سری داستان کوتاه امروزی که زندگی‌های مختلفی رو از نگاه می‌گذروند. نگاه نویسنده یک‌جور زن‌ستیزی داشت و در اغلب داستان‌ها زن‌ها مقصر مشکلات بودند که اولا نشون‌دهنده عقاید قدیمی نویسنده و دوما نگاه اشتباهش به زندگی بود. خواندنش خالی از لطف

- بیشتر
MOHAMMADREZA NAJAFIFARD
۱۳۹۹/۰۲/۰۸

به عنوان تجربه اول نویسنده خوب بود اما داستان پردازی به شدت ضعیف و در حد کودکان میباشد بنظر میاد که خواندن کتاب فقط باید برای کودکان توصیه شود... خیلی ممنون من کامل خوندم

حدیث؛)
۱۴۰۳/۰۵/۰۱

خیلی قشنگ بود.

حجم

۷۱۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

حجم

۷۱۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان