کتاب سه روایت از مردن در یک روز شرجی در سردترین فصل سال
معرفی کتاب سه روایت از مردن در یک روز شرجی در سردترین فصل سال
سه روایت از مردن در یک روز شرجی در سردترین فصل سال نمایشنامهای است از اتابک انوری. این اثر برنده دیپلم افتخار و تندیس هجدهمین جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهیان ایران بخش نمایشنامه نویسی(جایزه استاد اکبر رادی) برای نگارش بهترین نمایشنامه اقتباسی در سال ۱۳۹۴ است.
درباره کتاب سه روایت از مردن در یک روز شرجی در سردترین فصل سال
موضوع نمایشنامه خشونت علیه زنان و حقوق زنان است و داستان تاثیرگذاری درباره کشته شدن یک زن دارد.
اتابک انوری نویسنده، کارگردان و وکیل دادگستری با احاطهای که بر مباحث حقوقی دارد و مواجهه با پروندهها و جرایم واقعی توانسته است برخی باورهای نادرست و معضلات اجتماعی را در روایت کشته شدن یک زن به خوبی به صورت دراماتیک درآورد.
در نگارش این نمایشنامه عیناً از دیالوگهای نمایشنامه «بلوط برشته» نوشته «ناصر حبیبیان» و داستان کوتاه «شاخ بز» اثر «ایمان اصفهانی» استفاده شده است.
خواندن کتاب سه روایت از مردن در یک روز شرجی در سردترین فصل سال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به ادیبات نمایشی و نمایشنامه ایرانی را به خواندن این اثر دعوت میکنیم.
جملاتی از کتاب سه روایت از مردن در یک روز شرجی در سردترین فصل سال
قدم خیر: نمیتونستم حرف بزنم، یه تیکه از گوشتهای پسموندهٔ تنمو کندم. نگاش کردم... یهو پرتش کردم جلوشون. اون سمتیها یه قدم کشیدن عقب.
کوهیار: تعارف نکنید! بخورید! خاندایی! زنعمو! تو رو خدا تعارف نکنید! پسرعمو! شما که گوشت دوست داشتید! گوشتِ پختهستها! خوب کباب شده.
شعلان: مگه هی پشت سر قدم خیر حرف نمیزدید که چنین است و چنان است؟ همهش قدم خیر لم میده پای تشگاه و چسان فسان میکنه... مگه پیغمبر خدا نگفته غیبت خوردن گوشت تن برادر مرده خودتونه؟
قدم خیر: بابا وردار بذار جلو دستشون! روشون نمیشه، تعارف میکنن. پس چرا آقا داماد کز کرده و خجالت میکشه؟ شعلان... پدرسگ! حالا داره قند تو دلت آب میشه. بیا آقا داماد! شعلان خان... بشین پیش عروست!
حجم
۳۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۳۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
نظرات کاربران
مرد سالاری...زن یا نوکر...رسمِ کورِ طایفه...تعصب بیجا...مردانگی...ازدواج...خوشبختی...کتک زدن...حرفِ مردم...دختر یا پسر...برابری...چشم و گوش بسته... موضوعهای اصلی این نمایشنامه هستند... قشنگ و تلخ بود و ارزش خوندن رو داشت، هر چند این روزها این اتفاقات کمتر شده...
نمایشنامه فضای خوبی داشن اما شعارهای گلدرشت بودن و شخصیتها خصوصا شعلان و کوهیار ناپخته.
به شدت توصیه می کنم.