دانلود و خرید کتاب دختری که اسمش را دوست نداشت الیف شافاک ترجمه حسین بخشی
تصویر جلد کتاب دختری که اسمش را دوست نداشت

کتاب دختری که اسمش را دوست نداشت

معرفی کتاب دختری که اسمش را دوست نداشت

الیف شافاک نویسنده سرشناس ترک در کتاب کودکانه دختری که اسمش را دوست نداشت، داستان یک دختر سرزنده و مهربان و مثبت را روایت می‌کند که تنها یک مشکل دارد. از اسمش خوشش نمی‌آید و به خاطر داشتن این اسم خجالت می‌کشد. 

خلاصه داستان دختری که اسمش را دوست نداشت

 شمعدانی‌گل در یک شهر بزرگ توی یک اپارتمان آبی‌رنگ با خانواده اش زندگی می‌کرد. او عاشق کتاب‌خواندن و حیوانات و موزیک گوش دادن و خلاصه خیلی کارهای قشنگ دیگر بود و همه چیز و همه کس را دوست داشت اما یک چیزی بود که آزارش می‌داد. او اسمش را دوست نداشت و به خاطر داشتن این اسم ناراحت بود. او در خیالاتش همیشه به سیاره‌ای فکر می‌کرد که آدم‌ها در آن آزادند که هرطور می‌خواهند زندگی کنند و هر اسمی دوست دارند داشته باشند تا این که روزی یک اتفاق عجیب او را سر راه یک پسر و دختر عجیب قرار می‌دهد. پسر و دختری که او را باخود به سرزمینی در سیاره‌ای دوردست می‌برند. 

الیف شافاک در این داستان شیرین قدرت تخیل بالای خود را نشان داده و درس‌های زیادی به انسان‌ها داده است. 

برخی این داستان را با شازده کوچولو سنت اگزوپری مقایسه کرده‌اند و آن را شازده کوچولوی ترکی دانسته‌اند.

خواندن دختری که اسمش را دوست نداشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

 این داستان فانتزی و آموزنده برای کدکان و نوجوانان نوشته شده است. 

درباره الیف شافاک

الیف شافاک نویسنده ترک‌تبار فرانسوی است. او در دانشگاه فنی خاورمیانه در انکارا لیسانس روابط بین‌الملل و فوق لیسانس مطالعات زنان و دکتری علوم سیاسی گرفت و اولین کتابش را در سال ۱۹۹۴ منتشرکرد. الیف بعد از تحصیلاتش در دانشگاه میشیگان استخدام شد و در بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه آریزونا هم فعالیت داشت. او از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ در روزنامه زمان مطلب می‌نوشت.

شافاک در سال ۱۹۹۸ برای رمان پنهان برنده جایزه رومی (بهترین جایزه ادبیات عرفانی ترکیه) شد و نشان شوالیه را که از مدال های فرهنگی فرانسه است، دریافت کرد. او تا به حال بیش از۱۰ رمان به انگلیسی، فرانسوی و ترکی نوشته است که رمان ملت عشق او در ایران بسیار محبوب است. روابط انسانی،جایگاه زنان و تبعیض‌های جنسی و نژادی از موضوعات مورد علاقه الیف شافاک است. 

معرفی نویسنده
عکس الیف شافاک
الیف شافاک
ترکیه‌ای | تولد ۱۹۷۱

الیف شافاک ترک-بریتانیایی زاده‌ی ۲۵ اکتبر ۱۹۷۱ در شهر استراسبورگ فرانسه؛ رمان‌نویس، مقاله‌نویس، سخنران، فعال سیاسی و فعال در حوزه‌ی حقوق زنان و اقلیت‌ها است. شافاک همچنین دارای مدرک دکترای علوم سیاسی است.

۱۳۹۹/۱۰/۱۳

چقدر زیبا و عالی بود 💖🌼 راستش همه به من میگن که چقدر قوه تخیل قوی داری !😮 اما واقعا خانم الیف شافاک از نظر تخیل خییییلی قوی هستن من خودم خیلی از کتاب ایشون خوشم اومد و اصلا شاید تا چندسال

- بیشتر
کاربر ۱۲۸
۱۳۹۹/۰۷/۱۶

این کتاب یه کتاب تخیلی و عالیه. آدم نمی تونه دوسش نداشته باشه لذت بخش و با متنی روان. سرگرم کننده اگه موافقی بزن رو مفید

𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۳۹۹/۰۸/۱۲

بی نظیر بود این کتاب آدم رو کمی عوض میکنه و تعصیرات خیلی خوبی داره❤️😉👌🤩😘💖

supergirl از طاقچه رفتم خداحافظ
۱۳۹۹/۰۸/۱۱

خیلی عالی بود 👌 من که خیلی دوست داشتم 😍 حتما بخونید😊🌹 من اشراکم توی طاقچه بی نهایت تموم شده بود مجبور شدم کتاب رو بخرم 😥 ولی ارزش هزینه کردن رو داشت 😉👍👌🌹 اولش خیلی شل شل پیش می رفت و داستان از نظر

- بیشتر
آسمان شب
۱۳۹۹/۰۱/۱۶

کتاب درباره دختریه که اسمشو دوست نداره اما به نظرم نه فقط اسم که خودشو دوست نداره اما دختر کتابخونی هست که در طی اتفاقاتی یه سفر فرازمینی میره و.... با اینکه کتاب مناسب سن کودک و نوجوونه اما من خیلی

- بیشتر
Mehdi Esmaeiligolafshani
۱۳۹۹/۰۶/۲۰

خیلی خیلی قشنگه💖❤💖

💕Adrien💕
۱۳۹۹/۰۶/۰۴

😍😍😍❤🌹🌹🌺🎀😚😚😎😇😆💐💝 (یعنی حرف نداره😉.)

یـ★ـونا
۱۳۹۹/۱۰/۱۹

فک کنم اولین کتاب طولانی ای بود ک خوندم، خیلی تخیلی و خوبههه عالیه محشرههه *---*🌈💕

من عاشق خاله دیبام هستم
۱۳۹۹/۰۶/۱۱

خیلی جالب بود به پولی که بهش دادی می ارزید ممنون 🥰

بهار اسکینی
۱۳۹۹/۰۹/۰۱

من این کتاب رو اول خودم خوندم و لذت بردم. بعد برای دختر هفت سالم خوندم و کاملاً داستان رو درک کرد و جذب داستان شد. بعد هم از من خواست که نسخه‌ی کاغذی کتاب رو براش تهیه کنم. از

- بیشتر
مسئله اصلی «توانستن» نیست، با تمام وجود کوشیدن و سعی کردن است!
Mina
اما لازم بود که در بارهٔ احساساتش با یکی حرف بزند و دردِ دل کند.
supergirl از طاقچه رفتم خداحافظ
انسان با شکست خوردن هم چیزهای زیادی یاد می‌گیرد و اگر یاد گرفتن موفقیت باشد، به این معناست که انسان حتی هنگام شکست خوردن هم برنده می‌شود.
Mina
زندگی روزمره می‌تواند تکراری و کسل‌کننده شود اما دنیای قصه‌ها و خیالات، شاد و دلپذیر است. اگر این‌جا ده تا رنگ باشد، آن‌جا هزار رنگ است.
Maria:)
مواظب باش کاری نکنی که اسمت باهات قهر کنه!
𝘱𝘦𝘵𝘪𝘵★𝘱𝘪𝘴𝘴𝘢𝘯𝘭𝘪𝘵
حتی اگه جادوگر هم باشی، می‌تونی عوض شی. اگه واقعاً بخوای، می‌تونی خوب و خوش‌اخلاق باشی.»
Book worm
جوان‌ها هم «فکر جوانانه»... میانسال‌ها «فکر میانسالانه»... بازنشسته‌ها «فکر بازنشستانه»... و طبیعتاً پیرها هم «فکر پیرانه»!
M ، A
بزرگ‌ترها کتاب خواندن را کار خوبی می‌دانند، اما مدام مزاحم بچه‌هایی که کتاب می‌خوانند، می‌شوند. آن‌ها با بچه‌ای که درس و کتابِ مدرسه‌اش را می‌خواند، کاری ندارند. اما اگر یک کتاب غیردرسی دلخواهت را بخوانی، یک بند از تو می‌خواهند فلان کار را انجام دهی
ملیکا بشیری خوشرفتار
چقدر سخت است بچه بودن!
Black
معلم ریاضی‌شان، سینان گوش‌زرده، خشک‌ترین معلم مدرسه بود. همه از او می‌ترسیدند. حتی خود معلم‌ها! حتی آقای مدیر! حتی گربه‌هایی که در باغچهٔ مدرسه بودند و حتی مرغ‌های دریایی که در هوا پرواز می‌کردند!
Black
او هم از آن به بعد دیگر کرم به خانه نیاورد و به لاک‌پشت‌ها فقط علف می‌داد. یک چیز دیگر هم این‌که برای سِفت شدن لاکشان به آن‌ها قرص کلسیم می‌خوراند. چون اگر لاک آن‌ها سالم و محکم نباشد، نمی‌توانند از خودشان مراقبت کنند. چه کسی می‌داند؟ شاید آدم‌ها هم این‌طورند؛ لاک ندارند اما لازم است در برابر سختی‌های زندگی قوی باشند. به همان اندازه که حیوانات را دوست داشت، به ورزش هم علاقه‌مند بود. به خصوص بسکتبال و والیبال. فوتبال را هم دوست داشت. همه می‌گفتند: «فوتبال که مال دخترها نیست!» اما او در اتاقش آلبومی داشت که کارت‌های فوتبالیست‌ها را در آن جمع می‌کرد. او بهتر از همهٔ پسرهای کلاس می‌دانست که کدام بازیکن چند تا گل زده و کدام تیم چند بار برنده شده است.
💕Adrien💕
حیواناتی که خیلی دوستشان داشت، این‌ها بودند: گربه‌ها، سگ‌ها، بزها، اسب‌ها و سنجاب‌های راه‌راه. هرچند تا آن زمان در زندگی‌اش حتی یک بار هم سنجابی را از نزدیک ندیده بود. اما خب، آن‌ها را دوست داشت. روی دیوارهای اتاقش پر بود از تصاویر سنجاب‌های راه‌راه. از وقتی که بچهٔ کوچکی بود، دلش می‌خواست گربه‌ای داشته باشد، یا سگی، بزی، اسبی. اما مادرش، هایال‌خانم، هر بار می‌گفت: «نه، نمی‌شه، امکان نداره. گربه موهاش می‌ریزه، حساسیت پیدا می‌کنم، سگ پارس می‌کنه، بز سروصدا راه می‌ندازه، همسایه‌ها اذیت می‌شن. واسه اسب هم که اصلاً جا نداریم دخترم.» «اما مامان‌جون، من می‌خوام یه حیوون داشته باشم تا بهش غذا بدم.»
💕Adrien💕
درخت مقدس دوست‌داشتنی پس از گشت‌وگذار در سرزمین افسانه‌ها، حکایت‌ها و داستان‌ها، بازگشت به مدرسه حس خیلی عجیبی دارد. الان همه‌چیز در چشمم متفاوت دیده می‌شود. چون من عوض شده‌ام. یعنی بدون این‌که خودم بفهمم، عوض شده‌ام. دیگر به خاطر چیزهایی که قبلاً ناراحت می‌شدم، ناراحت نمی‌شوم و به خاطر شوخی‌هایی که عصبانی می‌شدم، عصبانی نمی‌شوم. می‌دانم که جای دیگری در دنیا وجود دارد: سرزمینی که قشنگ‌تر از این‌جاست... درس‌هایم را می‌خوانم، زمان بیش‌تری را با دوستانم می‌گذرانم و تا دلت بخواهد، مطالعه می‌کنم. می‌دانم وقتی که من در این‌جا یک رمان می‌خوانم، یا در ذهنم خیالات رنگ‌ووارنگ می‌سازم یا شعر و قصه می‌نویسم، در قارهٔ هشتم یک درخت می‌روید، یک گل شکفته می‌شود، یک رودخانهٔ خشکیده پر از آب می‌شود و یک پرنده آواز می‌خواند. حتی اگر کسی این‌ها را باور نکند، من ایمان دارم که چنین چیزی ممکن است. شمعدانی‌گل (دختری که اسمش را دوست دارد!)
💜
عاشق کتاب خواندن، موزیک گوش کردن، فیلم دیدن، نقاشی، توپ‌بازی، طناب‌بازی و پختن کیک شکلاتی بود.
عارفه
گاهی فهماندن یک مسئلهٔ کوچک به بزرگ‌ترها کار بسیار سختی است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«نه، دارین اشتباه می‌کنین. اگه با اولین مشکل عقب‌نشینی کنین، هیچ‌وقت نمی‌تونین پیشرفت کنین! تو زندگی هیچ کارِ بدون مشکلی وجود نداره.» اما به حرف‌های اژدها گوش نکردند.
Black
اگه با اولین مشکل عقب‌نشینی کنین، هیچ‌وقت نمی‌تونین پیشرفت کنین! تو زندگی هیچ کارِ بدون مشکلی وجود نداره.»
Book worm
«بعضی وقت‌ها که نمی‌دانی یک نفر چه می‌گوید، به خاطر این نیست که او حرف نمی‌زند؛ بلکه به این دلیل است که تو نمی‌شنوی!»
کاربر ۱۴۲۳۸۲۰
اگر کُره را ببیند چه...؟
Black
شمعدانی‌گل نمی‌توانست معنی این رفتارها را بفهمد. چقدر عجیبند آدم‌بزرگ‌ها!
Black

حجم

۸۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

حجم

۸۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان