دانلود و خرید کتاب وزیر آنچنانی دومینیک دمرس ترجمه مهناز عسگری

معرفی کتاب وزیر آنچنانی

«وزیر آنچنانی» جلد چهارم از مجموعه کتاب‌های ماجرای خانم شارلوت نوشته دومینیک دِمِرس و به تصویرسازی تونی راس است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: قلب خانم شارلوت تندتند می‌تپید. او برنامه‌ی زمانی قطارها را روی تابلوی ایستگاه مرکزی می‌خواند. کیف سفری‌اش را که از موی فیل بافته شده بود زمین گذاشت، آهی کشید و گفت: «وای، دو ساعت و پنجاه و چهار دقیقه‌ی دیگر!» دو ساعت و پنجاه و چهار دقیقه‌ی دیگر، سوار قطاری می‌شد که به سن‌آناتول می‌رفت. و در سن‌آناتول، لئو و ماری را می‌دید؛ و همین‌طور سنگول را! خانم شارلوت خیالش راحت بود که لئو و ماری از سنگول عزیزش خوب مراقبت کرده‌اند، اما در این مدت خیلی فکر کرده و تصمیم گرفته بود که دیگر هیچ وقت از دوست عزیزش جدا نشود. این خانم پیر، دلخوش و شادمان به طرف گیشه رفت تا بلیت بخرد، اما یادش رفت کیف سفری‌اش را از پشت سرش بردارد. ایستگاه قطار شلوغ و پر از مسافر بود. خانم شارلوت کمی گیج شده بود... همان لحظه، ناگهان عابران زیادی با شنیدن صدای انفجار به دو طرف خیابان پریدند. لاستیک اتومبیلی ترکیده بود. بله، لاستیک عقبِ طرفِ چپِ لیموزین نخست‌وزیر، روژه راباژوا، ترکیده بود. بلافاصله، راننده‌ی شخصی نخست‌وزیر پیاده شد تا ببیند چه شده است و چه کار باید بکند. معاون سیاسی نخست‌وزیر تلفن همراهش را درآورد تا دستور بدهد لیموزین دیگری بفرستند. محافظ نخست‌وزیر هم پیاده شد تا مراقب باشد کسی برای نخست‌وزیر مزاحمتی ایجاد نکند.
𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۴۰۰/۰۳/۳۰

قشنگ بود🌼🌿

Zahra
۱۳۹۹/۱۰/۱۵

بی نظیر‌ حتما بخونید 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😘😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

شهرزاد بانو😇
۱۴۰۰/۰۴/۰۶

مجموعه داستاناشو خیلی دوست دارم باحاله . برای سنین ۷ به بالا. .اگر این داستانو از طریق نظر من میخونی ، لایک کن👍

کاژه
۱۳۹۵/۱۱/۲۸

فوقعالاده بود عععععاااااالللللللییییییییی

آب‌نبات‌های انفجاری؛ وقتی آن‌ها را مک می‌زدند و به ته می‌رسید، با آن‌ها آتش‌بازی می‌کردند.
-Dny.͜.
او با شادمانی فریاد کشید: «سلام! خوش آمدید! روزتان به خیر! خوش و کامروا باشید!»
بلاتریکس لسترنج
خانم شارلوت با آن چشم‌های نافذش چند لحظه‌ای پسرک را نگاه کرد. سرانجام، از دوست کم‌سن‌وسالش پرسید: «دوست داشتی به جای چه کسی باشی؟ دوست داشتی در چه دوره‌ای زندگی می‌کردی؟ دوست داشتی کدام کهکشان را کشف کنی؟» چشم‌های گوستاو-اُرل داشت از حدقه بیرون می‌زد. خانم شارلوت در ادامه گفت: «دوست داشتی با یک هیولا بجنگی، اما زخمی نشوی؟ دوست داشتی جن و پری، غول یا جادوگر می‌شدی؟ دلت می‌خواست با دلفین‌ها شنا کنی؟ دلت می‌خواست پشت پرنده‌ای با بال‌هایی بزرگ بنشینی و مثل بادبادک در آسمان پرواز کنی؟» گوستاو-‌اُرل خیلی اشتیاق پیدا کرده بود. دلش می‌خواست داد بزند و بگوید: بله! خانم شارلوت به او اطمینان خاطر داد: «تو می‌توانی! فقط باید قوّه‌ی تخیّلت‌ را به کار بیندازی
بلاتریکس لسترنج
. او اصلاً از کارهای دولتی سر در نمی‌آورد، اما خیلی خوشحال می‌شد اگر نخست‌وزیر می‌گذاشت او گل قاصدک بکارد، عنکبوت پرورش بدهد، نودلیت اختراع کند یا قصرهای شنی خیلی بزرگ درست کند...
بلاتریکس لسترنج
«دوست داشتی به جای چه کسی باشی؟ دوست داشتی در چه دوره‌ای زندگی می‌کردی؟ دوست داشتی کدام کهکشان را کشف کنی؟» چشم‌های گوستاو-اُرل داشت از حدقه بیرون می‌زد. خانم شارلوت در ادامه گفت: «دوست داشتی با یک هیولا بجنگی، اما زخمی نشوی؟ دوست داشتی جن و پری، غول یا جادوگر می‌شدی؟ دلت می‌خواست با دلفین‌ها شنا کنی؟ دلت می‌خواست پشت پرنده‌ای با بال‌هایی بزرگ بنشینی و مثل بادبادک در آسمان پرواز کنی؟» گوستاو-‌اُرل خیلی اشتیاق پیدا کرده بود. دلش می‌خواست داد بزند و بگوید: بله!
بلاتریکس لسترنج
او نه اسم نخست‌وزیر را می‌دانست و نه اسم هیچ حزب یا گروه سیاسی را. با یک کیف خالی سفر می‌کرد و با یک قلوه‌سنگ بلندبلند حرف می‌زد. زندگی‌اش پر بود از ماجراهای عجیب‌وغریب.
Elham jannesari

حجم

۳٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

حجم

۳٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان