دانلود و خرید کتاب خانم معلم جدید ما دومینیک دمرس ترجمه مهناز عسگری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب خانم معلم جدید ما

«خانم معلم جدید ما» جلد نخست از مجموعه «ماجرای خانم شارلوت» نوشته دومینیک دِمِرس(-۱۹۵۶)، نویسنده کانادایی و یک رمان کودکان است. تصویرگری این کتاب را تونی راس(-۱۹۳۸)، تصویرگر و هنرمند انگلیسی انجام داده است. در بخشی از این رمان می‌خوانیم: کلاس کاملاً ساکت و آرام بود. حتی می‌شد صدای غلت خوردن یک دانه‌ی نخود کوچولو را روی کف راهرو شنید. داشت قند توی دلمان آب می‌شد. دلمان می‌خواست هر چه زودتر سر و وضع این معلم تازه را ببینیم. یک هفته‌ای می‌شد که فقط درباره‌ی او با هم حرف می‌زدیم. هیچ‌کس نمی‌دانست این شخصیت مرموزی که از شهر دیگری آمده بود، چه شکلی است. معلم قبلی باردار بود و پی بچه‌داری‌اش رفته بود. ناگهان، در باز شد و سر و کلّه‌ی خانم پیر خیلی قدبلند و خیلی لاغری پیدا شد. کلاه عجیبی بر سر داشت که کمی شبیه کلاه جادوگرها بود، اما به جای این که نوکِ تیز و درازی داشته باشد، برآمدگی کوچکی رویش بود. برعکس، لباسش اصلاً شبیه لباس جادوگرها نبود. نوعی پیراهن شب قدیمی بود که نوارها و تورهایی روی آن قرار داشت. این پیراهن کمی رنگ‌ورو رفته بود، اما روی هم رفته قشنگ به نظر می‌رسید. این تمام ماجرا نبود! معلم جدیدمان مثل بقیه‌ی معلم‌ها کفش پاشنه‌بلند به پا نکرده بود. او کفش‌های چرمی گنده‌ای داشت که کفشان کلفت بود. چنین کفشی به درد پیاده‌روی در جنگل، کوه‌پیمایی، سفر به دور دنیا و... می‌خورد. در هر صورت، آن‌ها به درد مدرسه نمی‌خوردند. چشم‌های ما از تعجب گرد شده و خیلی‌ها هم دهانشان بازمانده بود. معمولاً آلکس زودتر از بقیه سرِحرف را باز می‌کند. - به این که نمی‌گویند معلم، این لولوی سرخرمن است! چند نفری هرهر خندیدند. بعد، دوباره سکوت شد. همگی به این خانم پیر عجیب‌وغریب دزدکی نگاه می‌کردیم. او آرام آرام به طرف پنجره‌ی مشرف به بیشه‌زار رفت. نگاهی به بیرون انداخت، بعد لبخند زد. لبخندش واقعاً زیبا بود.
𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۳۹۹/۱۲/۲۴

معرکه بود😍💜 باحال و خنده دار😂😉🌈

Gisoo
۱۳۹۷/۰۶/۰۹

عالی بود! من خودم معلمم و از خوندنش واقعا لذت بردم!😄😇

بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۷/۱۰/۲۲

عااالی بود

نازبانو
۱۳۹۷/۰۶/۲۵

خیلی بامزه س، ترجمه عالی

zeynab
۱۳۹۹/۱۱/۰۸

کلی خندیدم

Zahra
۱۳۹۹/۰۸/۰۲

کتابی زیبا و طنز بود عالی برای همه پیشنهاد میکنم منظورش رو واضح بیان 👍👌 بقیه ی جلد هاش هم عالی هستن مثل معلم معرکه و حتی این جلدش هم عالیه این جلد اولش هست 😙

𝑻𝒂𝒎𝒊𝒍𝒂
۱۳۹۹/۰۵/۰۹

مجموعه داستان « ماجراهای خانم شارلوت » بسیار جذابه. این کتابو چندسال پیش خوندم و هنوز وقتی یاد خانم شارلوت میفتم، یک لبخند بزرگ روی لبام میشینه:) خانم شارلوت عجیب، مهربون، خیال پرداز و دوست داشتنیِ. هر بار که شغل جدیدی

- بیشتر
Ellahe
۱۳۹۶/۰۹/۱۲

کاش همه بچه ها تو زندگی معلمی مثل خانم شارلوت داشتند ...

@then@
۱۳۹۵/۱۱/۰۳

خوب بود بد نی 😕😕😕😕😕😕😕😕😕😐😐😐😯😯😯

Elham jannesari
۱۳۹۹/۰۵/۳۱

خانوم شارلوت فقط خودش بود و کارشو با عشق انجام میداد. اون سعی نکرد ادای بقیه ی معلمارو دربیاره. اون کاملا شکل خودش بود و همین باعث شد وقتی رفت همه ی بچه های کلاس دلتنگش بشن و جای خالیشو

- بیشتر
معمولاً معلم‌ها حاضر و غایب می‌کنند؛ می‌گویند: «صبح به خیر، بچه‌ها؛
Zahra
معمولاً معلم‌ها خیلی تند راه می‌روند. همیشه عجله دارند. پاشنه‌ی کفششان در راهروی مدرسه تلق! تلق! تلق! تلق! صدا می‌کند.
Mahya
  معمولاً معلم‌ها حاضر و غایب می‌کنند؛ می‌گویند: «صبح به خیر، بچه‌ها؛ من خانم لاگالیپت هستم.» یا می‌گویند: «سلام، اسم من ناتالی است.» صدایشان یا دلنشین و ملایم است یا گوش‌خراش و جیغ‌جیغو؛ لحن‌شان یا خشک و جدّی است یا دوست‌داشتنی و شیرین. تقریباً از پیش می‌توانیم حدس بزنیم که با چه کسانی ارتباط بهتری برقرار می‌کنند. اما معلم جدیدمان هیچ حرفی نزد.
Helia
وقتی آدم معلمی داشته باشد که چهچهه‌زنان در راهروی مدرسه می‌دود و کلاه گنده‌ای روی سر می‌گذارد، سنگی را توی مشتش می‌گیرد و از بابت حرف‌ها و طرز فکر آدم‌های دوروبرش ناراحت و نگران نمی‌شود، خب، معلوم است که چه اتفاقی می‌افتد.
Gisoo
او در مقابل ما روی میز کارش نشسته بود و با قلبی شکسته آه می‌کشید.
Helia
سلام شقایق من. آه! پسته‌شام ناز و مامانی‌ام، بیدارت کردم؛ آره؟ متأسفم. کمی احساس تنهایی می‌کردم... ما به کلاس تازه‌ای آمده‌ایم... بچه‌های این کلاس مهربان‌اند یا نه؟ هنوز نمی‌دانم. طوری نگاهم می‌کنند که انگار دارند یک آدم لخت را می‌بینند. انگار با زیرشلواری یا شلوارک وارد کلاس شده‌ام. باید به آن‌ها سلام کنم. اما اول دوست داشتم کمی با تو صحبت کنم. نگران نباش... به زودی همه چیز روبه‌راه می‌شود.
سامی
میلیون‌ها سرزمین، شخصیت و سیاره در ذهن ما وجود دارد. ما هستیم که باید به آن‌ها جان بدهیم و نباید بابت چیزهایی که آدم‌های دیگر می‌گویند، نگران شویم. یک بار او گفت: در همه حق دارند با مدادتراش یا با زنبیل‌هایشان حرف بزنند. درست است که این‌ها هیچ شباهتی با دوستان واقعی ندارند، اما گاهی اوقات خوب است که شخصیت‌هایی خلق کنیم و رازهایمان را با آن‌ها در میان بگذاریم. این کار حرف ندارد!»
Book worm
معمولاً معلم‌ها خیلی تند راه می‌روند. همیشه عجله دارند. پاشنه‌ی کفششان در راهروی مدرسه تلق! تلق! تلق! تلق! صدا می‌کند.
Zahra
مهم نبود که چه اتفاقی برای شخصیت‌های قصه می‌افتاد، مهم اتفاقی بود که برای ما افتاده بود. ما فقط به قصه‌های خانم شارلوت گوش نمی‌کردیم؛ واقعاً می‌گویم: ما با آن‌ها زندگی می‌کردیم.
Elham jannesari
وقتی آدم معلمی داشته باشد که چهچهه‌زنان در راهروی مدرسه می‌دود و کلاه گنده‌ای روی سر می‌گذارد، سنگی را توی مشتش می‌گیرد و از بابت حرف‌ها و طرز فکر آدم‌های دوروبرش ناراحت و نگران نمی‌شود،
t.ftm.s
یک ماهی می‌شد که خانم شارلوت در مدرسه‌مان درس می‌داد. تا این که یک روز پنج‌شنبه بعدازظهر، مادر ماتیلد بویسون، سر ساعت دو، دنبال دخترش آمد تا او را به دندان‌پزشکی ببرد.
کاربر ۱۵۲۳۶۶۹dsmoosavinia
میلیون‌ها سرزمین، شخصیت و سیاره در ذهن ما وجود دارد. ما هستیم که باید به آن‌ها جان بدهیم و نباید بابت چیزهایی که آدم‌های دیگر می‌گویند، نگران شویم. ‫یک بار او گفت: در همه حق دارند با مدادتراش یا با زنبیل‌هایشان حرف بزنند. درست است که این‌ها هیچ شباهتی با دوستان واقعی ندارند، اما گاهی اوقات خوب است که شخصیت‌هایی خلق کنیم و رازهایمان را با آن‌ها در میان بگذاریم.
Elham jannesari

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان