دانلود و خرید کتاب زمانی که هم‌صحبت فریدا بودم محمدرضا مرزوقی

معرفی کتاب زمانی که هم‌صحبت فریدا بودم

زمانی که هم‌صحبت فریدا بودم جلد پنجم از مجموعه جذاب بچه‌محل نقاش‌ها نوشته محمدرضا مرزوقی است.

خلاصه مجموعه بچه‌محل نقاش‌ها

مجموعه بچه‌محل نقاش‌ها، داستان‌هایی درباره نقاشان معروف جهان و روزگار آنها است. محمدرضا مرزوقی سال‌ها درباره‌ی نقاشی و نقاش‌ها مطالعه کرده، آثارشان را دیده و در نهایت داستان‌هایی نوشته که در آن‌ها شخصیت اصلی کتاب، به اسم دایی‌سامان، به دوره‌های مختلف زمانی سفر می‌کند و با نقاش‌های معروف دنیا دوست می‌شود.

دایی‌سامان در بعضی از جلدهای این مجموعه در حساس‌ترین لحظه‌های زندگی نقاش‌ها با آنها همراه است. مثلاً در در زمان نقاشی‌کردن سقف کلیسای سیستین در کنار میکل‌آنژ و زمان کشیدن مونالیزا در کنار داوینچی است.

خواندن مجموعه بچه محل نقاش‌ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب مناسب نوجوانانی است که به هنر و تاریخ هنر علاقه‌مندند و می‌خواهند در کنار خواندن داستانی جذاب با تاریخ هنر نقاشی و نقاشان بزرگ جهان آشنا شوند.

درباره محمدرضا مرزوقی

محمد‌رضا مرزوقی متولد ۱۳۵۵ است. عاتکه نام اولین کتاب اوست که در سال ۱۳۸۰ در نشر روشنگران به چاپ رسید. رمان دیگرش به نام تُل عاشقون با همکاری نشر افق، و رمان‌های پسین شوم و بارداری بی‌هنگام آقای میم با همکاری نشر روشنگران منتشر شدند. مرزوقی علاوه بر داستان‌هایش درباره نقاشی،برای آشنایی کودکان و نوجوانان با محیط زیست هم داستان‌هایی نوشته که برخی از آن‌ها را نشر امیرکبیر منتشر کرده است.

فیلمنامه‌نویسی و فیلم‌سازی مستند هم از فعالیت‌های محمد‌رضا مرزوقی است.

جملاتی از کتاب زمانی که هم‌صحبت فریدا بودم(بچه‌محل نقاش‌ها ۵)

محسن که تبلتش توی دستش بود و داشت سرچ می‌کرد، بلافاصله گفت: «اینجا توی ویکی‌پدیا نوشته فریدا یکی از مهم‌ترین نقاشان و هنرمندان زن، توی دنیاست! بعدش هم نوشته که خیلی دیر شناخته شده.»

دایی دوباره غر زد: «درسته که فریدا شهرت پیکاسو و دالی رو نداشت، اما وقتی یه سفر به اروپا دعوت شد، همه رو با تابلوهای خودش شگفت‌زده کرد. کلی تشویقش کردن. فقط مشکل این بود که فریدا لج‌باز و یه‌دنده بود. واسه همین هر عنوانی رو که به خودش و کارهاش می‌دادن، رد می‌کرد. وقتی ازش تعریف می‌کردن، یهو با یه کلمه یا یه جمله که به‌شوخی و خنده می‌گفت، تموم تعریف و تمجیدهای بقیه رو ضایع می‌کرد. در عوض وقتی کسی از نقاشی‌های شوهرش تعریف می‌کرد، صد برابر بهتر از اون تعریف‌ها رو بهش تحویل می‌داد. اون‌قدر که به کارهای دیه‌گو اهمیت می‌داد، واسه کارهای خودش تره هم خرد نمی‌کرد.»

البرز داوطلب
۱۳۹۹/۰۶/۱۰

خوب بود ، ولی قسمت های دیگه بهتره بودن .

sourina
۱۳۹۹/۰۲/۲۱

روایت زندگی نامه ی فریدا با روشی منحصر به فرد، به نظرم عالیه و اینکه جملات به کار رفته ی توش، فوق العاده ان انگار با جملات و کلمات مناسب، بیان شدن(⌒▽⌒) حسم اینه باحال+جذابیت +حس شیرین بهم دست داد

- بیشتر
Amir Sabeti
۱۴۰۲/۰۹/۱۵

عالی

hamidreza.sh
۱۳۹۹/۱۰/۱۸

خیلی خوبه و من تا اخر خواندمش

wanderwoman
۱۳۹۹/۰۵/۳۱

من این کتابودارم وجلدای دگشوخیلی کتابای خوبین

Helena kordkatuli
۱۳۹۹/۰۳/۱۲

بسیار عالی تحت تاثیر قرار گرفتم وسوسه شدم بخرمش

کاربر 7167586
۱۴۰۳/۰۱/۲۹

این کتاب رو برای دوستم خریده بودم و استرس اینو داشتم که خوبه یا نه وقتی تو طاقچه خوندمش فهمیدم هی...میتونه واقعا کتاب خوبی باشه براش مرسی از طاقچه

🌈maryaysa🌈
۱۴۰۰/۰۴/۲۶

بی نظیر بود💐💐

she she
۱۴۰۲/۱۱/۲۲

کتاب قشنگی هست یجوری معمایی بنظرم بخونید

کاربر 999933999
۱۳۹۹/۰۸/۲۹

نمیدانم چی بنویسم

ما به‌شکل ترسناکی تنهاییم. فقط می‌خواهیم تظاهر کنیم که این‌طور نیست. هرچی دوروبرمون شلوغ‌تر باشه، تنهاتریم.»
moonchild
«می‌بینی فریدای من؟ زندگی عادلانه نیست. یه عده باعث بدبختی و بیچارگیِ یه عدهٔ دیگه می‌شن. اون‌وقت نقاش ما می‌ره از بدبختی و فقرِ اون بیچاره‌ها شاهکار خلق می‌کنه و بعد همون شاهکارها رو به اون عده‌ای می‌فروشه که باعث اون‌همه فقر و فلاکت شده‌ن. به همین سادگی!»
sourina
گاهی فکر می‌کنم تنها احساس خوب بعد از مرگ اینه که از گور بیرون بیای و بری یه روزنامه بخری. بعد با دیدن خبرهای این دنیا تازه متوجه بشی چقدر خوشبختی که دیگه نیستی.»
sourina
تلخ نگاهم کرد و گفت: «یادت باشه، حتی اگه تموم دنیا هم باهات دوست باشن، باز تنهایی. برداشت تو درسته سام. ما به‌شکل ترسناکی تنهاییم. فقط می‌خواهیم تظاهر کنیم که این‌طور نیست. هرچی دوروبرمون شلوغ‌تر باشه، تنهاتریم.»
𝑙𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑔𝑖𝑟𝑙:))
تو درست می‌گی دیه‌گو. زندگی عادلانه نیست. حتی عدالت هم فقط شامل اون‌هایی می‌شه که به‌وقتش مرتکب هزار جور بی‌عدالتی شده‌ن.
moonchild
«یادت باشه، حتی اگه تموم دنیا هم باهات دوست باشن، باز تنهایی.
Amir Sabeti
گاهی فکر می‌کنم خودش هم از آن‌همه درد و رنجی که می‌کشد و زخم‌هایی که بر تنش دارد، لذت می‌برد. لذتی که من از آن سر درنمی‌آورم. اما فکر می‌کنم همین دردها و زخم‌ها از او همچین هنرمندی ساخته.
Asal
خصوصاً وقتی می‌دیدم کسانی دارند از فقر حرف می‌زنند که حتی نمی‌دانستند فقر چیست.
sourina
برگشت سمتم و بهت‌زده نگاهم کرد: «خیال کردی جادوگری هم مثل شعبده‌بازیه که توی سه دقیقه انجامش می‌دن و خرگوش رو از کلاه بیرون می‌آرن و تمام؟ نه پسرجون، جادوگری لِم داره. زمان خودش رو داره. ساعت و دقیقه‌ش هم مهمه. ماه باید کامل باشه و... خودمون هم باید آماده باشیم.» پرسیدم: «و اگه آماده نباشیم؟» کمی فکر کرد. بعد با چشم‌هایش که یکهو ترسناک شده بودند، زل زد توی چشم‌هایم و گفت: «ممکنه یه شبح خبیث توی تنمون حلول کنه. یا اصلاً اشباح بزرگان ما رو به جمع خودشون راه ندن.»
sourina
بعد رو به من کرد و به خنده گفت: «می‌دونی من نقاشی‌کردن رو از وقتی شروع کردم که به‌خاطر یه تصادف وحشتناک مجبور بودم مدت‌ها توی خونه بستری باشم؟ برای همین قدر دردکشیدن رو می‌دونم. دردکشیدن می‌تونه گاهی باعث خلاقیت بشه. تا الان بیشتر از بیست بار روی بدنم عمل جراحی انجام داده‌ن.» یکهو از دهانم پرید: «احتمالاً بیشتر از این هم بشه.» بی‌توجه به حرفم ادامه داد: «درد با من به دنیا اومده. زخم و خون دو شریک همیشهٔ زندگی‌م بوده‌ن.» رو کرد به دیه‌گو و داد زد: «حتی بیشتر از تو دیه‌گو ریورا! حتی بیشتر از پدر و مادرم!»
sourina
«من واقعیت خودم رو نقاشی می‌کنم. اما این احمق‌ها فکر می‌کنن کارهای من خیالیه.»
friend moon :)
آدم‌ها هرچی بی‌رحم‌تر باشن، بیشتر می‌ترسن.
booklover
پیش‌ازطلوع انگار حرف نابجایی شنیده باشد، گفت: «هیچ مرضی بیخودی بار تن آدم نمی‌شه. شما سفیدها وقتی اومدین اینجا، غیر از تمدن وحشی‌تون هزارویک مرض هم برای مردم ما آوردین. ولی نسل ما باز هم ادامه پیدا کرد. می‌دونی چرا جوون؟»
sourina
بی‌خیال گفتم: «راستکی و دروغکی‌ش رو نمی‌دونم. من که فکر می‌کنم جادوگر و این چیزها همه‌ش چرنده. نهایتش یه جور شعبده‌بازیه. اصلاً این چیزها مال کتاب هزارویک‌شبه. الان ما توی قرن بیستم هستیم.»
sourina
مکزیکی‌ها خیلی خون‌گرم هستن. مردمی که زندگی‌شون به شادبودن و جشن و خوشی می‌گذره، معمولاً مردم خون‌گرمی هستن. دیه‌گو و فریدا که دیگه نوبر بودن. دوستان واقعی! با اون‌ها می‌تونستی همیشه خوش بگذرونی. البته همیشهٔ همیشه هم که نه...»
Amir Sabeti
حتی اگه تموم دنیا هم باهات دوست باشن، باز تنهایی. برداشت تو درسته سام. ما به‌شکل ترسناکی تنهاییم. فقط می‌خواهیم تظاهر کنیم که این‌طور نیست. هرچی دوروبرمون شلوغ‌تر باشه، تنهاتریم.»
booklover
«وقتی آدم‌ها بهت اعتماد می‌کنن، بدون که دیگه بزرگ شدی.
booklover
«من به تو زندگی رو یاد می‌دم. زندگی‌ای که مثل خیال می‌مونه. یا بهتره بگم کابوس. اگه ما یاد بگیریم که زندگی رو مثل خیال نگاه کنیم، اون‌وقت می‌تونیم واقعی‌ترین نقاشی‌های دنیا رو بکشیم.»
booklover
گفتم: «چرا؟» ـ چون یاد گرفتیم از خودمون در مقابل میکروب‌هایی که شما با خودتون آوردین، محافظت کنیم. و شرط اولش چی بود؟ این بار رو کرد به فریدا. چون مطمئن بود جواب درست را او می‌داند. فریدا رو کرد به من: «چون همیشه حموم می‌کردیم و به بهداشت فردی‌مون اهمیت می‌دادیم.» به پیش‌ازطلوع لبخندی زد و گفت: «الان می‌ریم بیمار رو می‌آریم.»
sourina
ـ از نظر خُلق‌وخو. هر دو خودخواهین و خواسته‌های خودتون رو به همه‌چی ترجیح می‌دین. حتی به همدیگه. اون‌وقت انتظاراتی از هم دارین که برآورده نمی‌شه و خب طبیعیه که از دست هم شاکی می‌شین و کارتون به دعوا می‌کشه.
sourina

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۲۹,۵۰۰
تومان