دانلود و خرید کتاب بخشنده لوئیس لوری ترجمه کیوان عبیدی آشتیانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب بخشنده

بخشنده رمانی برای نوجوانان و نوشته لوئیس لوری، نویسنده آمریکایی ادبیات کودک و نوجوان است. این اثر اولین قسمت از یک چهارگانه است که با عنوان‌های در جست‌وجوی آبی‌ها، پیام‌رسان و پسر کامل می‌شود.

خلاصه کتاب بخشنده

 یوناس پسری دوازده ساله است که موظف است نزد یک مربی پیر به اسم بخشنده، تعلیمات خاصی ببیند. دنیای یوناس یک دنیای کامل بدون درد و رنج و جنگ ...و حتی بدون هیچ احساسی است. نه احساس نیاز به دوست، نه عشق و نه خانواده اما یوناس از وظیفه‌اش سر بازمی‌زند زیرا او به داشتن خانواده و عشق و احترام به سالخوردگان و خیلی احساسات انسانی دیگر احساس نیاز می‌کند؛ بنابراین به فکر فرار از این جامعه مدرن و خالی از عواطف می‌افتد.

 هدف لوری درداستان بخشنده نشان دادن تقابل میان سنت و مدرنیسم  و نکوهش جامعه‌ مدرن است که به عنوان آرمانشهر به نسل جدید معرفی می‌شود.

خواندن کتاب بخشنده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

نوجوانان و جوانان مخاطبان اصلی این داستان تفکربرانگیز هستند.

 درباره لوئیس لوری

خانم لوئیس لوری، نویسندهٔ امریکایی و خالق آثار متعددی برای کودکان و نوجوانان است. او آثار درخشانی در زمینهٔ ادبیات کودک و نوجوان خلق کرده و دوبار برندهٔ مدال نیوبری شده است. مدال نیوبری یکی از بزرگ‌ترین جوایز ادبی در امریکا است. کتاب بخشنده در سال ۱۹۹۴ موفق به دریافت جایزهٔ نیوبری شده است.

داستان‌های خانم لوری هم مفرح و سرگرم‌کننده هستند و هم جدی و تأمل‌برانگیز و دارای جنبه‌های انتقادی نسبت به دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم و دنیایی که در حال ساختن آن برای نسل‌های آینده هستیم.

خانم لوری که متولد سال ۱۹۳۷ است، هم‌اکنون چهار نوه دارد و از بودن با آن‌ها، باغبانی، بافندگی و کتاب خواندن لذت می‌برد.

از این نویسنده تاکنون چهار مجموعه، شامل نوزده قسمت و سیزده کتاب منتشر شده است که همگی مورد توجه مخاطبان کودک و نوجوان قرار گرفته است.

جملاتی از کتاب بخشنده

یوناس به‌ندرت خواب می‌دید. به‌همین دلیل در مراسمی که هر روز صبح بین اعضای خانواده برگزار می‌شد و طی آن خواب‌های‌شان را تعریف می‌کردند، کمتر شرکت می‌کرد. بعضی وقت‌ها، احساس می‌کرد، چیزهایی به‌نظرش می‌آید امّا وقتی می‌خواست آن‌ها را جمع و جور کرده و تعریف کند، خیلی قابل توجه نبود.

امّا امروز صبح تفاوت داشت. او شب گذشته به‌وضوح خواب دیده بود. وقتی لی‌لی طبق معمول تعریف خواب طولانی‌اش را شروع کرد، یوناس از فکر بیرون آمد. لی‌لی خواب وحشتناکی دیده بود. او قانون‌شکنی کرده و سوار دوچرخهٔ مادر شده بود و مأموران دولتی او را دستگیر کرده بودند. همه با دقت گوش کرده و او را در مورد هشدار خواب آگاه کردند.

یوناس همان عبارت همیشگی را گفت: «لی‌لی، متشکریم که خوابت را تعریف کردی.» و با دقت حرف‌های مادر را گوش کرد، مادر هم به‌دنبال یک قانون‌شکنی تنبیه شده بود، آن‌ها متفقاً به این نتیجه رسیدند که خواب مادر بازتابی از احساس او در مورد آن شهروند خلافکار بوده است.

نظرات کاربران

i._.shayan
۱۳۹۹/۰۲/۲۸

حدود ۵ سال پیش وقتی اولین بار فیلم بخشنده رو دیدم دقیقا بعد از دیدن مجموعه های پادآرمان شهری جدیدی مثل عطش مبارزه و ناهمتا و حتی دونده هزارتو بود و حسابی تو کف این مجموعه ها رفته بودم و

- بیشتر
ف.ن
۱۳۹۹/۰۲/۱۶

داستان بخشنده بیانگر آینده آدم‌هاست. زندگی‌ای که خودشان بسازند. زندگی پر از قانون برای آسایش. اما آرامش چه می‌شود؟ یوناس به‌دنبال آرامش می‌رود. آرامشی که در پیدا کردن حقیقت است. حقیقتی که بخشنده به او می‌دهد. این داستان از لوئیس لوری درباره‌ی

- بیشتر
محسن
۱۴۰۱/۰۸/۲۴

یوناس شخصیت اصلی کتاب، نوجوانی است که به تازگی به سن ۱۲ سالگی می‌رسد. جایی که یوناس در آن زندگی می‌کند، همه چیز منظم و برنامه‌ریزی شده است. همهٔ آدم‌‌ها خوشحال به نظر می‌رسند و هیچ مشکلی وجود ندارد، اما

- بیشتر
zohreh_in_dark
۱۳۹۹/۱۲/۱۹

من خیلی سال پیش فیلم بخشنده رو دیدم و بعدها فهمیدم در واقع فیلم از کتاب اول از یک مجموعه چهار کتابی ساخته شده. این کتاب داستان زندگی یوناس هست که در جامعه ای کنترل شده و با نظم زندگی

- بیشتر
Roshanak Azari
۱۴۰۱/۰۲/۰۴

ترجمه ضعیف است. مخصوصا که یک واژه کلیدی در متن, یعنی "مرخص شدن/کردن"، به نادرست" اخراج شدن/کردن" ترجمه شده و از کیفیت داستان کاسته است.

Mahan
۱۴۰۰/۱۰/۲۵

من این کتابو کاغذی شو دارم ولی یک و دو و سه و چهارش رو تو طاقچه من عاشق این کتابم و هنوز تمومش نکردم یکش بخشنده هستش دوش در جوستوجوی ابی ها و سه پیام رسان چهار هم پسر

- بیشتر
گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۴/۱۰

یه کتاب که میتونه کمک کنه ما در اینده چه کار هایی خواهیم کرد جنبه ی فلسفه داشت و خیلی زیبا توضیح داده بود فیلمش رو هم حتما ببینید درکل عالی یک پکیج کامل یود.

Mibble
۱۴۰۱/۰۳/۱۲

عالی بود این کتاب مثل کتاب پاندا و اژدها یک کتاب پند اموز بود که نکته هاش تمام نشدنیه .💙 این کتاب به من یاد داد که خاطرات چه قدر باارزش هستند و من با خوندن این کتاب سعی کرد سبک

- بیشتر
کاربر ۹۴۴۱۵۶
۱۴۰۰/۰۱/۳۱

این رمان نقاط روشنی از زندگی را به ما نشان داد که شاید کمتر توجه می کنیم مثلا وجود امید، رنگ، اختیار انتخاب . فکر میکنم دنیای این کتاب حس خوب دیدن د و انتخاب را بسیار یادآوری می‌کند اهمیت وجود

- بیشتر
alefzed
۱۴۰۱/۱۱/۰۱

کتاب خوبیه.تا حدودی موضوعی شبیه به کوری داره اما با ی داستان متفاوت شاید به نظر برسه برای رده سنی نوجوون نوشته شده باشه اما واقعیت اینه که به موضوعی پرداخته که مبتلا به زندگی بسیاری از انسانهاست."جهل" بنابراین نیاز هست هر

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۹)
«بدترین قسمت نگهداری خاطرات، درد نیست. بلکه تنهایی آن است. خاطرات را باید تقسیم کرد.»
به رنگ لیمو :)
«امّا نکته همین‌جاست... بدون خاطرات هیچ‌چیز مفهومی واقعی ندارد.
b.i
«بدترین قسمت نگهداری خاطرات، درد نیست. بلکه تنهایی آن است. خاطرات را باید تقسیم کرد
yegane
می‌دانست که تسکین به این شکل، برای این‌گونه احساسات وجود ندارد. این‌گونه احساسات آن‌قدر عمیق بودند که به کلام نمی‌آمدند و فقط احساس می‌شدند.
b.i
امّا، اگر مانده بود... اگر مانده بود، به نوعی دیگر، گرسنگی می‌کشید. تمام عمر گرسنهٔ احساسات، رنگ‌ها و عشق می‌ماند.
b.i
زندگی هرکس مفهوم خودش را دارد.
Hope🤗
«بدترین قسمت نگهداری خاطرات، درد نیست. بلکه تنهایی آن است. خاطرات را باید تقسیم کرد.»
b.i
بخشنده خاطرات دردها و شادی‌های واقعی زندگی را، به‌تنهایی، تحمل می‌کند. حالا نوبت یوناس است که حقیقت را دریافت کند. بازگشتی وجود ندارد.
ن
«نه، نه، فقط با استفاده از یک قرص، مشکل حل می‌شود، این درمان بلوغ است.»
b.i
چگونه می‌توان یک سورتمه را بدون توضیحی در مورد تپه و یا برف تشریح کرد و چگونه می‌توان یک تپه و یا برف را برای کسی توضیح داد که هرگز، ارتفاع، باد و یا آن سرمای جادویی را حس نکرده است؟ و با وجود سال‌ها فراگیری زبان، چه کلمه‌ای قادر به بیان تجربهٔ آفتاب خواهد بود؟
باران ریزوندی
مرد گفت: «چیزهای زیادی وجود دارد. چیزهایی فراتر از ما، چیزهایی در جاهای دیگر، و چیزهایی مربوط به گذشته و قبل از آن و باز هم قبل از آن. وقتی که من برای این شغل انتخاب شدم، تمام آن‌ها را دریافت کردم. و همه را در این اتاق به‌تنهایی، بارها و بارها تجربه کردم. به این طریق است که خرد حاصل می‌شود و آینده شکل می‌گیرد.» او لحظه‌ای استراحت کرد، نفس عمیقی کشید و گفت: «و این‌ها خیلی ارزشمند هستند.» یوناس احساس کرد که برای مرد نگران است. «این مثل...» مرد لحظه‌ای تأمل کرد، به‌نظر می‌رسید که به‌دنبال کلمات صحیح می‌گردد. بالاخره گفت: «درست مثل پایین رفتن از یک سرازیری در میان برف شدید، بر روی یک سورتمه است. اول، فرح‌بخش است: سرعت، هوشیاری، هوای تازه، ولی بعد، توده‌ای از برف روی هم انباشته می‌شود و چون دیواره‌ای در جلوِ سورتمه‌ران ظاهر می‌شود و برای ادامهٔ حرکت بایستی به‌سختی کوشید و...»
باران ریزوندی
در واقع برای تمام آن‌هایی که در جایی دچار احساس غربت و نادانی می‌شوند، تأسف می‌خورم
ن
«دقیقاً نمی‌دانم، آن‌ها به جایی رفتند که خاطرات متعلق به آن‌جاست، جایی خارج از این‌جا...»
باران ریزوندی
«بدترین قسمت نگهداری خاطرات، درد نیست. بلکه تنهایی آن است. خاطرات را باید تقسیم کرد.»
کاربر ۱۳۳۲۱۶۱
«یوناس، یوناس» آن‌ها نام او را با صدای بلند فریاد می‌زدند و بخشنده آن‌ها را رهبری می‌کرد. سپس، آرام آرام، صدای خود را پایین می‌آوردند، تا آن‌جایی که دیگر صدایی به گوش نمی‌رسید و در پایان آن روز طولانی، یوناس برای همیشه از زندگی آن‌ها خارج می‌شد.
مرتضی بهرامیان
یک‌بار دیگر صورت خونین پسرک را دید، همان که زندگی از چشمانش رخت بربسته بود. خاطره بازگشت. یوناس، مبهوت از آن‌چه که اتفاق افتاده بود، با خود می‌گفت: «او را کشت! پدرم او را کشت!» و همچنان بی‌حس و حرکت به صفحهٔ نمایش خیره مانده بود. پدر اتاق را مرتب کرد. سپس جعبهٔ کوچکی را که روی زمین بود، برداشت، آن را روی تخت گذاشت و بدن بی‌حرکت بچه را در آن گذاشت و در آن را محکم بست. سپس جعبه را برداشت و به آن طرف اتاق برد. در کوچکی را که روی دیوار بود باز کرد: یوناس تاریکی پشت در را می‌دید. چیزی شبیه به مخزن آشغال بود که در مدرسه هم وجود داشت. پدر جعبه را برداشت و آن را داخل مخزن آشغال انداخت. یوناس صدای پدرش را شنید که با همان لحن بچگانه گفت: «خداحافظ، کوچولو» و سپس صفحهٔ نمایش خاموش شد.
مرتضی بهرامیان
مادر ادامه داد: «مسلماً، اگر مردم در استفاده از لغات دقت نمی‌کردند، مجموعه به این خوبی و آرامی اداره نمی‌شد. تو می‌توانی سؤالت را این‌طور مطرح کنی، آیا از وجود من لذت می‌برید؟ و جواب این است: "بله"» و پدر ادامه داد: «یا این‌که می‌توانی بپرسی: از داشتن من، احساس غرور می‌کنید؟ و باز هم جواب من از صمیم قلب "آری" است.» مادر پرسید: «حالا فهمیدی، چرا استفاده از کلمه‌ای چون عشق، صحیح نیست؟» یوناس سری تکان داد و به‌آرامی جواب داد: «بله، متشکرم، فهمیدم.» این اولین دروغ او به والدینش بود.
مرتضی بهرامیان
از فاصله‌ای دور صدای خفهٔ گلوله‌های توپ به گوش می‌رسید. یوناس چندین ساعت در میان آن تعفن افتاده بود و درد می‌کشید، او آن‌جا، صدای مردن انسان‌ها و حیوان‌ها را شنید و معنای جنگ را فهمید. سرانجام وقتی احساس کرد که دیگر تحملی برایش باقی نمانده و ممکن است او هم بمیرد، چشم‌هایش را باز کرد. روی تخت خوابیده بود.
مرتضی بهرامیان
«لی‌لی، من یک فکر خوب دارم، چه‌طور است تو قصه‌گو بشوی؟ فکر می‌کنم مدت‌هاست که در مجموعه قصه‌گو نداریم. اگر در زمان دوازده سالگی تو من در کمیته باشم، تو را برای این شغل انتخاب خواهم کرد!» لی‌لی تبسمی کرد: «یک فکر دیگر هم دارم، شاید همهٔ ما دوقلو بوده‌ایم و خودمان نمی‌دانیم، بنابراین، در جای دیگر، یک لی‌لی دیگر، یک یوناس دیگر، یک پدر دیگر، یک اَشر دیگر، یک رئیس ارشد دیگر و یک ـ»
باران ریزوندی

حجم

۱۲۹٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۲۹٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
تومان