کتاب حال النور آلیفنت کاملاً خوب است
معرفی کتاب حال النور آلیفنت کاملاً خوب است
گِیل هانیمِن، نویسندهٔ زن بریتانیایی، اولین کتاب خود را با نام حال النور آلیفنت کاملاً خوب است در سال ۲۰۱۷ روانهٔ بازار کرد. کتاب النور آلیفنت با استقبال گستردهای در جهان روبرو شد و نهادهای متعددی این رمان را به عنوان نامزد دریافت جایزه معرفی کردند که از جملهٔ آنها جایزهٔ ادبی معتبر کاستا در بریتانیا بود. این رمان انگلیسی در کتابفروشیهای معروفی همچون بارنز اند نوبل و آمازون در زمرهٔ پرفروشترین رمانهای ادبی سال ۲۰۱۷ با موضوع زنان قرار گرفت.
خلاصه کتاب حال النور کالفینت کاملا خوب است
هانیمن داستان زندگی دختری سیساله را بازگو میکند که منزوی و به قول دیگران عجیب و غریب است. النور که ساکن شهر گلاسگو است، شخصیتی رسمی و خشک دارد و همیشهٔ خدا لفظ قلم حرف میزند. در نگاه اول ممکن است خواننده شخصیت او را ملالآور و عصا قورت داده توصیف کند، اما هر چه بیشتر او را میشناسد به دلایل کاملگرایی و ظاهر بیاحساس او پی میبرد و با وی همذاتپنداری میکند. النور که به ظاهر از تنهایی خود لذت میبرد و در این تنهایی حالش خوب است، در طول داستان با آدمها و موقعیتهایی مواجه میشود که تغییرات شگرفی در زندگی او به وجود میآورند. النور که یاد گرفته است چگونه زنده بماند، چگونه زندگی کردن را نمیداند... و این آغازِ سفر است...
خواندن کتاب حال النور کالفینت کاملا خوب است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به رمانهای خارجی بهویژه رمان هایی با موضوعات روانشناسانه و دروننگر از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
درباره گیل هانیمن
گِیل هانیمِن، نویسندهٔ زن بریتانیایی است. او تحصیلات خود را در دانشگاه گلاسگو و آکسفورد به پایان رسانده است.
جملاتی از کتاب حال النور کالفینت کاملا خوب است
وقتی آدمها راجع به شغلم سوال میکنند - مثلاً راننده تاکسیها، آرایشگرها - میگویم در یک اداره کار میکنم. در این نه سال گذشته هیچکس از من نپرسیده است در چه ادارهای مشغول به کار هستم یا در آنجا چه جور کاری انجام میدهم. نمیدانم دلیل این نپرسیدن چیست؛ ظاهر من با تصور آنها از کارمندان اداری تطابق دارد یا اینکه آدمها با شنیدن عبارت کار کردن در ادارهخودبخود باقی ماجرا را حدس میزنند؟ - زنی که در حال فتوکپیگرفتن است، مردی که در حال تایپکردن با کیبورد است. گلایه نمیکنم. خوشحالم که مجبور نیستم به پیچیدگیهای شگفتانگیزِ حسابهای دریافتنی۱ آنها رسیدگی کنم. در اوایل کار وقتی راجع به شغلم سوال میکردند جواب میدادم برای یک شرکت طراحی گرافیک کار میکنم، اما با این جواب مردم فکر میکردند من آدم خلاقی هستم. به مرور از دیدن چهرهٔ مبهوت آنها بعد از توضیحاتم خسته شدم؛ برایشان توضیح میدادم که من در واحد پشتیبانی کار میکنم و این موقعیت نصیب من نشد که با قلمهای باریک و نرمافزار پیچیده کار کنم.
حالا من تقریباً سی سال دارم و از بیست و یک سالگی در اینجا مشغول به کار هستم
حجم
۳۳۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
حجم
۳۳۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
نظرات کاربران
داستان کتاب در مورد یک دختر سی سالهی تنهاست که اجتماع گریزه و رفتارهای نسبتا آتیستیکی داره، اما هر چه داستان پیشتر میره و با گذشتهش آشنا میشید، متوجه میشید النور به هیچ عنوان آتیستیک نیست و پی تی اس
همونطور که معرفی کتاب نوشته شده داستان به صورت اول شخص از زبان النور روایت میشه. النور که سی سالشه ما رو کم کم با جزیات زندگیش و افکار و اتفاقای دیگه زندگیش آشنا میکنه.اون تو یه اداره حسابداره و
💣این نظر ، داستان را لو میدهد💣 اگر نمیتوانید عشق بی قید و شرط نثار کنید ، بچه دار نشوید ! حال النور آلیفنت کاملا خوب است اما تو باور نکن! النور دختری در آستانه ی ۳۱سالگیست که دیگران او را عجیب و
پیام اصلی کتاب اینه که " دیگران رو از روی ظواهر قضاوت نکنید" بعضی جاها با النور همدردی کردم و فکر میکنم بیشترمون چقدر به یکی مثل ریموند تو زندگیمون نیاز داریم پس بهتره سعی کنیم برای النورهای اطرافمون ریموند
داستان آرومی داره چیزه شوکه کننده ای نداشت؛ ولی رفته رفته جالب میشه و خیلی چیزا روشن میشه، من بعضی جاها گریه ام میگرفت 81.
تا بحال به کارهای روزمره دقت کردین؟ پاشدن از خواب....سرکار رفتن...خوردن....خوابیدن....همینقدر روتین و گاهی تکراری و ملال اور.... حس خوندن کتاب حال النور الیفنت کاملا خوب است، حسی شبیه توصیفم از کلمات "سیال و روزمره " ست....بدون اتفاقی خارق العاده،
خیلی دوستش داشتم.احساساتی که در کتاب وجود داره و احساسی که در تو ایجاد میکنه بسیار عمیق و واقعیه.ترجمه رو هم دوست داشتم.به نظرم می رسید مترجم بهش اهمیت داده و براش وقت گذاشته. با اینکه مدتیه که کتاب رو خوندم
داستان درمورد النوره. خانومی 30 ساله که با مشکلاتی مواجهه و ما با خوندن کتاب اول فکر میکنیم مشکل روانی داره. یا بیش از حد احتماع گریزه. و هرچی داستان بیشتر پیش میره حقایق بیشتری برامون آشکار میشه. و کم
کتابی که در همدردی با النور شما رو عصبانی، غمگین و خوشحال میکنه. اوایل کتاب منو یاد دو تا کتاب بریت-ماری اینجا بود و مردی به نام اوه از فردیک بکمن انداخت، و بعد داستان راه خودش رو ادامه داد و
یه ذره طولانی بود ولی من واقعا النورو دوس داشتم و باهاش همذات پنداری میکردم. آخرشم خیلی دوس داشتم اصن