دانلود و خرید کتاب داستان های طنز سر خر آباد سید عبدالله افقهی سبزواری
تصویر جلد کتاب داستان های طنز سر خر آباد

کتاب داستان های طنز سر خر آباد

انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب داستان های طنز سر خر آباد

کتاب داستان‌های طنز سر خر آباد، مجموعه داستان‌های طنز که در مجموعه‌ی طنزهای پر گریه‌ی من قرار دارد، اثری از سید عبدالله افقهی سبزواری است.

انتشارات نظری این کتاب را چاپ کرده و در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است.

درباره‌ی کتاب داستان‌های طنز سر خر آباد

داستان‌های طنز سر خر آباد، یک مجموعه داستان طنز است. نویسنده‌ی این مجموعه، سید عبدالله افقهی سبزواری، ماجراهایی از اتفاقات روزمره‌ی زندگی را با زبانی متفاوت بیان می‌کند. وقایعی که هیچگاه فکر نمی‌کنیم بتوانند از پوسته‌ی جدی و خشک خودشان در بیایند و با حالتی طنز، طوری که موفق شوند لبخند را به لب مخاطب بنشانند، تعریف شوند. اما نویسنده در داستان اول کتاب که از خواستگاری و خواستگاری رفتنش می‌گوید، به خوبی می‌تواند فضایی را ترسیم کند که با خنده و حال خوش خواننده، متناسب باشد. 

کتاب داستان‌های طنز سر خر آباد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب داستان‌های طنز سر خر آباد برای همه افرادی که به خواندن داستان‌های خنده‌دار و ماجراهایی با مایه‌ی طنز علاقه دارند، خواندنی و دلچسب است. 

جملاتی از کتاب داستان‌های طنز سر خر آباد

جانم به جانت از جان بگوید که هنوز داشتم از خوشحالی با دم گربه گردو می‌شکستم و در اقیانوس نشاط غوطه می‌خوردم که این شادی هم مثل شادیهای دیگر این دنیای پوچ شتابان و شیشه بادکن تمام شد و عمرش به سرآمد، چرا که هنوز سه چهار پنج شش هفت هشت ده قدم از آن مجلس نحس و نامبارک گذشته بود که مادرجان امانم نداد و گفت:

فرصت از دست ندهیم، عجله در هر کاری بد است الا کار خوب و خداپسند. هنوز که کت و شلوار دامادی به تنت هست یک خواستگاری دیگر برویم. آهِ جانسوزی کشیدم و گفتم، ای دل غافل، تو در چه خیالی و فلک در چه خیال! ناگهان آن شور و شوق بی‌حد و حصرفروکش کرد و بدتر ازمقوای آب دیده شدم.

انگار یک پارچ آب یخ رویم ریخت.

فِرزِتم حسابی قمصور شده کیف کوک شده ام پوک شد.

مادر دست لرزانم را بادست گرمش فشرد و گفت: برویم کوچه سرخرآبادی ها خانه کشور خانم. به به، عجب جائیست آنجا. جای تو پسرجان آنجاست...

مار گزیده ای بودم که دیگر از هرچه ریسمان سیاه و سفید است می ترسد.

مادرم در این موارد دست کبرا جغجغه را از پشت می‌بست و همانطوریکه اسمش آوازه خانم بود در این مورد هم آوازه داشت.

Ms.vey
۱۳۹۹/۰۲/۱۹

بامزه بود به مشکلات جامعه اعم از عدم صداقت بی ارزش بودن افراد باسواد اشاره داره ولی استفاده از بعضی کلمات تو متن کتاب به نظرم خوب و ادبی نیست!

Mohammadii
۱۳۹۹/۰۹/۰۹

خوب است اما نه کتابیکه از آن انتظار متون روان و طنز مایه تر داشته باشیم.

هادی
۱۳۹۹/۰۲/۰۱

خوب بود

سید مهدی
۱۴۰۲/۰۲/۱۴

کتابی خواندنی است ولی با موضوع‌های تکراری و با زیاده‌روی در واژگان خنده‌دار و اسم‌های ناآشنا. انگاری داستان برای تعدادی آشنای هم‌روستایی که فاطی و تقی و مهدی را می‌شناسند تعریف می‌شود.

کاربر ۶۳۴۰۸۰
۱۳۹۹/۰۴/۲۳

داستان طنز و خوبه

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۶٫۴ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۷۶٫۴ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۷,۰۰۰
تومان