دانلود و خرید کتاب جنگجو شروین وکیلی
تصویر جلد کتاب جنگجو

کتاب جنگجو

نویسنده:شروین وکیلی
انتشارات:نشر شورآفرین
امتیاز:
۴.۵از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جنگجو

شروین وکیلی(۱۳۵۳- )، جامعه‌شناس و تاریخ‌نگار است. او با نگاه جامعه‌شناسانه به گذشته ایران می‌کوشد دریچه تازه‌ای به تاریخ ایران باز کند. رمان «جنگجو» روایت یکی از مردان عادی قبیله شمن‌ها است که روزی با مردی ژنده‌پوش برخورد می‌کند و او را از حقایق نادرستی که شمن و شاه در باور مردم به وجود آورده‌اند، آگاه می‌سازد. شاه هرکسی را که در ردِّ سخن شمن سخن بگوید به زندان می‌اندازد. سیاه‌چال‌های تاریک زندان قبیله همواره پر از حکیمانی است که باور نمی‌کنند جهان از سایه شاه پدید آمده است. ژنده‌پوش به مرد کنجکاو که از کودکی به دنبال یافتن دلیل سرکشی مردم بوده می‌آموزد که افکار شمن غلط است و می‌تواند با چشمان باز، در سخنان شمن تردید کند و به آزادی و انسانیت بیندیشد و به جنگ شمن و شاه برخیزد. به گفته نویسنده، «جنگجو» بیش‌تر به صورت یک داستان فلسفی است که در ادامه روند سبک داستان‌نویسی سهروردی و عطار دنبال شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: « گفت:شاید تو جنگجو باشی. گفتم:جنگجو کیست؟ گفت:جنگجو همان کسی است که از ننگِ سایه‌‏ها رهایی یافته و وجودش بیش از همه واقعیت دارد. گفتم:اما من از مردمان عادیِ قبیله هستم. مگر نقش سایه‌‏ها را بر ردایم نمی‏‌بینی؟ گفت:شاید تو مخاطبِ من نبوده باشی. گفتم:پس با که سخن می‏‌گویی؟ اینجا جز من و تو کسی نیست. گفت:چنین می‏‌پنداری؟ مگر نشنیده‌‏ای که ناظران از آن سوی دیوار سپید ما را می‏‌نگرند؟ شاید جنگجو یکی از آنها باشد».
ghomes
۱۳۹۴/۰۷/۲۳

عاشق نوشته های شروین وکیلی شدم خیییییلی کارش درسته ممنونم از طاقچه عزیز

marie45
۱۳۹۶/۱۲/۰۹

این کتاب واسه ادمایی خوبه که دوست ندارن مثل بقیه زندگی کنن و میخوان با متوسل شدن به جنگجوی درونشون به خواسته هاشون و به چیزایی که باور دارن برسن با وجود اینکه بقیه اونارو به تمسخر میگیرن.

jiminiiiiiiiiii
۱۳۹۵/۱۲/۱۰

می ارزه بخرم؟

zahraghh
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

چه قدر زیبا و شگفت انگیز بود، ممنون از نویسنده

Arbi Baghouz
۱۴۰۲/۱۱/۲۲

خریجه سعودیه حیاة حاجه مبرحا خلاصه حفلات عین شمس خیرالله جیرمان یوقع علیه افضل الصلوات الخمس عوما من حالهم یقول والله یعطیک الف عافیة یارب فرحا وسعادة یارب العالمین حفلتی من حقها فی قلبی والله اعلم وصلی حد هوائی الترویج

- بیشتر
Shams
۱۳۹۵/۱۰/۲۷

شاید یکی از برترین کتابهایی که خوانده ام. دکتر شروین وکیلی مرد بزرگیست

گفت:”چرا گمان می‌كنی از دیگران حقیقی‌تر هستی؟” گفتم:”چون برای واقعی بودن می‌جنگم و آنچه كه دیگران تقدیر می‌نامند، قانعم نمی‌كند.”
marie45
گفتم:”من به دنبال معنا نمی‌گردم، چون می‌دانم در بیرون آن را نخواهم یافت. من معنا را می‌آفرینم.”
marie45
گهگاه جرقه‌هایی از تردید در دلم نمایان می‌شد و گوشم را برای شنیدن سم‌ضربه‌های سواران خوف‌انگیز زروان تیز می‌كردم. اما شورِ یافتن راهِ چیرگی بر شكِ واقعی بودنم، از تمام این تردیدها نیرومندتر بود. می‌گفتند در مرز جهان با مرگی فجیع و دلخراش روبرو خواهم شد، اما چاره‌ای جز كنكاش در این بزرگ‌ترین مبهمِ باقی مانده، نداشتم.
marie45
می‌دانستم كه پیرزنان درباره‌ی جسارتم قصه‌های مخوف می‌گویند و همسایگان در لعن و نفرینم همداستان می‌شوند. سایه‌های ترس‌آلود و محوی را كه زمانی دوستان و خویشاوندانم بودند، می‌دیدم كه از برابرم می‌گریزند، و با صدایی مرتعش از ترس دشنامم می‌دهند
marie45
ناتمام ماندن، سرنوشت تمام معناهایی است که کمال را آماج کرده‌اند.
بهرام
كسانی كه جسارتِ تغییر دادن جهان و اثبات واقعیت خود را دارند، باید بارِ تحریف‌های مردم عادی را هم بر دوش بكشند. موجودات معمولی برای این كه بتوانند دوستت داشته باشند، ناچارند روایت‌هایی پیش پا افتاده را در موردت جعل كنند. تفسیرهایی كه تا وقتی جدی شان نگرفته‌ای زیانی ندارند. اما اگر جدی شوند مسخ‌ات می‌كنند و در تار و پود تحریف‌هایشان گرفتارت می‌سازند.
marie45
وقتی كسی خود راه خویش را بر می‌گزیند، حق آن است كه پیامدهای انتخاب خویش را -هرچند ناخوشایند،- تجربه كند. هرچه باشد، هیجان همین قمارهاست كه داستان زندگی ما را خواندنی می‌كند.
marie45
گفتم:”من هم وضعیتی مانند تو دارم، اما از هستیِ خویش بسیار راضی‌ام. چرا كه برای واقعی بودن می‌جنگم و در تمام لایه‌های هستی هیچ چیز لذت‌بخش‌تر از این نیست.”
marie45
من نیز مانند تو و تمام موجودات هوشمندِ دیگر، خودخواه هستم. تنها تفاوتم با تو در آن است كه جسارتِ اعتراف به این خودخواهی را دارم.
marie45
خندید و گفت:”دلیل این كه جایی را نمی‌بینی، آن است كه خوابیده‌ای و هیچ حركتی نمی‌كنی. من هم اگر مانند تو روی زمین دراز می‌كشیدم و فقط كمی سرم را به چپ و راست می‌گرداندم، چیزی جز كوه‌های ارغوانی و آسمان را نمی‌دیدم. هرچند این فلجِ ناگهانی طبیعی است. ما در قبیله‌مان از نگریستن به بالا منع می‌شدیم، و حالا كه تو به پشتگرمی زمین به آسمان می‌نگری، چنان عظمتی را دیده‌ای كه حركت كردن را برایت دشوار كرده است.”
marie45
همچنان كه با سرعتی بیشتر و بیشتر در پستی و بلندی‌های مه‌زده پیش می‌تاختم، همچون شاپركی جسور پوست انداختم، و ناگهان دریافتم كه اطمینانِ كودكانه‌ی سابقم را به جایگاه خویش در هستی از دست داده‌ام. در واقعیتِ آنچه كه بودم شك كردم و مغاكی سهمناك را دیدم كه در میان آنچه بودم و آنچه می‌خواستم باشم، دهان می‌گشود.
marie45
من خود را دیده بودم و این بزرگترین گناهی بود که یک قبیله‌نشین می‌توانست مرتکب شود. آنگاه، با هر قطره از باران که بر رخسارم می‌دوید، کم کم جسارتی كه سال‌ها در درونم خفته بود، بیدار شد. آرزوی كودكانه‌ی دویدن در باد و باران، همچون فنری فشرده كه ناگهان رها گردد، در اندرونم آزاد شد، و این چنین بود كه سرخوشانه در توفان دویدم. همچنان که تپه‌های توسری خورده‌ی نرم از باران را می‌پیمودم، برای نخستین بار عذاب دیدنِ خویش را بر چشمانم هموار ‌كردم، و دریافتم كه چیزی در درونم شكسته است.
marie45
حل شدن در وجود دیگری، نه ممكن است و نه مطلوب. هر اندیشمندی در جهان ما تنها و یگانه است و این تلقی كه می‌توان در وجود دلداری حل شد و با او یكی گشت، خطایی غریب است
صدرا
می‌دانم كه تمام مسافران پیشین را با ترساندن‌شان نابود می‌كرده‌ای. بارها از من خواستی تا در برابرت كرنش كنم و مرگ خویش را بطلبم. گمان می‌كنم تنها در این شرایط است كه می‌توانی به دیگران آسیب بزنی. ترسِ حریف، نقطه‌ی قوت توست.
صدرا
اسطوره‌های كهنسال مردم ستمدیده، غالبا درست است.
صدرا
چشمانم را بستم تا از شر تصویر نازیبای خویش رها شوم. بدان امید كه از این رویای غریب بیدار گردم و خویشتنی به قدرِ جهان زیبا، یا جهانی به اندازه‌ی خود زشت را بازیابم.
صدرا
من با نفی شكاكان، شك را نفی می‌كنم
صدرا
گفتم:”حتی اگر شخصیتی در داستانی باشم، نمی‌خواهم معنایی عادی و پیش‌پاافتاده را تا آخر عمر با خود یدك بكشم. همواره برای وجود داشتنم به دنبال دلیلی می‌گشتم و به همین خاطر هم تا اینجا به دنبال پرسش‌هایم آمده‌ام. از این پس، اثبات واقعیت خویش و آفرینش معنا را آماج خواهم كرد.”
marie45
گفت:”آخر برای چه می‌خواهی از دیوار سپید بگذری؟ تا به حال هیچكس چنین كاری نكرده است. در همین جهان چه می‌جویی كه نمی‌یابی؟ فكر می‌كنی در جهان آنها چه هست كه اینجا وجود ندارد؟”
marie45
گفت:”خرد به كار همه نمی‌آید، و معمولا همه‌ی آن نیز مطلوب كسی نیست.
marie45

حجم

۹۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

حجم

۹۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

قیمت:
۹۰۰
تومان