دانلود و خرید کتاب دایی وانیا آنتوان چخوف ترجمه هوشنگ پیرنظر
تصویر جلد کتاب دایی وانیا

کتاب دایی وانیا

نویسنده:آنتوان چخوف
انتشارات:نشر جوانه توس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دایی وانیا

نمایشنامه دایی وانیا در باره‎ی بطالت و ابتذال است. در باره‎‌ی آدم‎هایی که از شرایط خود راضی نیستند. مهم نیست چه موقعیتی دارند، ارباب، پزشک، زمیندار یا حتی بانوی زیبایی که همه را مجذوب خود می‎کند. همه افسرده‎اند به جز زن پیر پیش‎خدمتی که عمری برابر عمر خانه دارد و هیچ ارتباطی نه با دنیایی که در آن زندگی می‎کند دارد نه با آدم‎های اطرافش. چخوف دایی وانیا را در سال ۱۸۹۹ نوشت ولی انگار همین امروز نوشته شده است. حال و هوای داستان به شدت امروزی است. شخصیت‌ها بسیار ملموسند آنقدر که انگار ما هم هر روز می‎‌بینیم‌شان و حتی خودمان را در آنها می‎‌بینیم.

دایی وانیا داستان مردی است که برای اینکه خانواده زندگی خوبی داشته باشند همه عمر فداکاری کرده است. کسی که در ۴۷ سالگی افسوس می‎خورد که می‎توانست زندگی بهتری داشته باشد. دختری که از داشتن حتی کسی که او را با تمام وجود دوست بدارد هم محروم است. پزشکی که از شرایط و اتفاقاتی که در شهرستان می‎افتد ناراضی است و در نهایت پروفسوری که حتی در زندگیش جمله‎ای ننوشته که حاصل فکر خودش باشد.

وقتی دانیا وانیا را می‎خوانیم احساس می‎کنیم که دیوا‎رهای ذهنمان برداشته می‎شوند و ما واقعیت را بهتر می‎بینیم.

نویسندگان بسیاری از جمله ریموند کارور، هاروکی موراکامی، ویرجینیا ولف، جیمز جویس، کاترین منسفیلد و همچنین جرج برنارد شاو به تمجید از آثار آنتوان چخوف پرداخته‌اند. او الهام‌بخش نوعی از داستان نویسی است که هنوزم کماکان در امریکا و جهان رواج دارد.

در دنیای انگلیسی‌زبان‌ها، چخوف بعد از «ویلیام شکسپیر» محبوب‌ترین نمایش‌نامه‌نویس محسوب می‌شود.

معرفی نویسنده
عکس آنتوان چخوف
آنتوان چخوف
روس | تولد ۱۸۶۰ - درگذشت ۱۹۰۴

آنتوان پاولویچ چخوف، در سال ۱۸۶۰، در شهر تاریخی و بندریِ «تاگانروگ» در جنوب روسیه به دنیا آمد و در سال ۱۹۰۴، درگذشت. با گذشت یک قرن از زندگی این نویسنده، او هنوز هم یکی از مهم‌ترین، چیره‌دست‌ترین و حرفه‌ای‌ترین داستان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان تاریخ ادبیات جهان است.

sahel
۱۳۹۹/۰۶/۱۲

سبک نمایشنامه های آنتون چخوف نشون دادن زندگی مردم عادیه و داستان های پرمحتوا. در کل کتاب خوبی بود ولی برای کسانی که طرفدار نمایشنامه هایی هستند که مخاطب رو جذب داستان کنه و در کل کشنده باشه پیشنهاد نمیشه

- بیشتر
Hossein
۱۳۹۵/۱۲/۰۸

ترجمه عالی و داستان با محتوا این نمایشنامه ی چخوف از پوچ گرا ترین نمایشنامه هاست. حداقل نیمی از دیالوگ ها هم بر مبنای این بودند که عمرمان هدر رفت. آخر نفهمیدیم مترجمه این کتاب کیه؟ جناب هوشنگ پیرنظر با سرکار خانم ناهید کاشی

- بیشتر
کاربر ۳۱۴۸۵۸۵
۱۴۰۱/۰۷/۲۴

سلام از طاقچه انتظار نداشتم کتابی که معرفی میکنه از مترجم هوشنگ پیرنظر یهو وقتی نمونه رو باز می کنی ترجمه به روسی خانم کاشی چی از آب در میاد طاقچه جان وقتی ترجمه فوق را نداری اینجو مارا گول نزن

- بیشتر
parisa
۱۳۹۹/۰۵/۱۰

نمایشنامه خوبی بود البته با ترجمه خیلی خیلی خوبش حتما بخونید

reza
۱۳۹۵/۰۹/۱۵

سپاس

peyman
۱۳۹۵/۰۹/۱۳

از ترجمه ی خوب آقای پیرنظیر هم ممنونم

peyman
۱۳۹۵/۰۷/۱۸

عالی، آموزنده، زنده، سراسر حکمت

sh
۱۳۹۵/۰۷/۰۶

lotfan don konin va be nevisande ehteram bezarin.in nevisande etelaatesho dar ekhtiar shoma gozashte.nevisande be shoma ehtera gozashte shoma ham be nevisande ehteram bezarin.

زندگی خودبه‌خود کسل‌کننده و ابلهانه و کثیف است... چه‌قدر این زندگی کند می‌گذرد. دور و برت را آدم‌های عجیب و غریب گرفته‌اند همه بدون استثنا عجیب و غریب‌اند. وقتی یکی دو سال با آن‌ها زندگی کنی بدون این‌که خودت متوجه شوی، تو هم مثل آن‌ها می‌شوی. از سرنوشت گریزی نیست.
پویا پانا
وقتی‌که زنی زیبا نباشد، به او می‌گویند: «چه چشمان زیبایی داری و یا موهایت قشنگ است...»
پویا پانا
گاه به‌طور قابل تحملی رنج می‌کشم. اما من هیچ نور امیدی در دوردست نمی‌بینم. منتظر چیزی برای خودم نیستم. مردم را هم دوست ندارم... مدت‌هاست که دیگر هیچ‌کس را دوست ندارم.
پویا پانا
انسان چیزی خلق نمی‌کند، فقط آن‌چه را که به او داده شده از بین می‌برد.
☆Nostalgia☆
بیکاری سبب فساد می‌شود.
پویا پانا
وقتی زندگی به صورت حقیقی وجود ندارد، زندگی را مجبوری با سراب بگذرانی.
پویا پانا
روز و شب این فکر که زندگیم برای همیشه هدر رفته مانند دیوی در وجودم رخنه کرده و در حال خفه کردن من است. گذشته‌ای نمانده زیرا آن را به طرزی احمقانه صرف کارهای پیش‌پاافتاده کرده‌ام. آینده هم که به‌خاطر توخالی بودن وحشتناک است.
Arman ekhlaspour
وقتی در مورد یک زن می‌توان گفت «دوست من است» که این درجات را به ترتیب گذرانده باشد: اول یار، بعداً معشوقه و در آخر دوست.
کاربر شماره 23
آخر من می‌خواهم زندگی کنم. موفقیت، شهرت، سروصدا را دوست دارم. اما اینجا به تبعیدگاه می‌ماند. هر لحظه غصه گذشته را خوردن، موفقیت دیگران را دنبال کردن و از مرگ هراسیدن...
matsinn
دایه جان من هم آدم عجیب و غریبی شده‌ام... منتهی هنوز احمق نشده‌ام. به لطف خداوند هنوز ذهنم سرجایش باقی مانده ولی احساساتم گویی ضعیف شده‌اند. نه دلم چیزی می‌خواهد و نه به چیزی نیاز دارم. کسی را هم دوست ندارم... گرچه فقط تو را هنوز دوست دارم.
matsinn
فقط این را داشته باش‌که آدم درست 25 سال درباره هنر بخواند و بنویسد، درحالی‌که هیچ‌چیز درباره هنر نداند. 25 سال افکار دیگران را درباره رئالیسم و ناتورالیسم و همه گونه یاوه و حرف‌های پوچ را بلغور کند. 25 سال بنویسد و بخواند و باز هم درباره چیزهایی بنویسد که دانشمندان از قبل می‌دانسته‌اند و نادانان چیزی از آن سردرنمی‌آورند.
نیلو
چه می‌شود کرد. باید زندگی کرد.
پویا پانا
تا زمانی که زندگی‌ام خودبه‌خود تمام نشده، هم‌چنان به صبر کردن ادامه می‌دهم...
پویا پانا
دهاتی‌ها بسیار شبیه یکدیگرند. هیچ پیشرفتی نکرده‌اند. در کثافت زندگی می‌کنند. با روشنفکران هم کنار آمدن سخت است. این قشر انسان را خسته می‌کند. همه این آشنایان مهربانمان، فکرشان کوتاه و احساساتشان حقیرانه است. یک قدم جلوتر از پیش‌رویشان را نمی‌بینند. روشنتر بگویم، احمقند. آن‌هایی که عاقل‌ترند و بیشتر سرشان می‌شود از افراط در تجزیه و تحلیل احساسات درونی به ستوه آمده و معذب هستند. این‌ها غرغر می‌کنند. تنفرشان را نشان می‌دهند. بیمارگونه تهمت می‌زنند. درحالی‌که از کنار دیگران رد می‌شوند چپ چپ نگاه می‌کنند و نظر می‌دهند: «این شخص بیمار روانی‌ست» و یا «این یکی یاوه‌سرا است» و وقتی‌که نمی‌دانند چه برچسبی بر پیشانی کسی بزنند، آن‌وقت می‌گویند: «آدم عجیب و غریبی‌ست».
پویا پانا
روز و شب این فکر که زندگیم برای همیشه هدر رفته مانند دیوی در وجودم رخنه کرده و در حال خفه کردن من است.
پویا پانا
جنگل‌ها زمین را تزیین می‌کنند. آن‌ها به انسان می‌آموزند که زیبایی‌ها را درک کند و در وجود او روحیه‌ای عالی ایجاد می‌کنند. جنگل‌ها آب‌وهوای خشک را متعادل می‌کنند. در مناطقی که آب‌وهوای متعادل دارند، نیروی کمتری برای مبارزه با طبیعت به‌کار می‌رود. انسان‌ها در این مناطق مهربان‌تر و ملایم‌تر و خوبترند. آن‌ها زیباتر، ملایم‌تر و هوشیارتر و بیانشان شفاف‌تر و حرکات‌شان موزون‌تر است. فرهنگ و هنرشان شکوفاتر می‌شود و فلسفه و منطق‌شان خشک و تیره نیست. رفتارشان نسبت به زنان مملو از ظرافت و نیکی‌ست...
پویا پانا
سونیا: ما به آرامش خواهیم رسید!   پرده آهسته پایین می‌آید.
Monika.
شما بدون تأمل و اندیشه جنگل‌ها را از بین می‌برید. به‌زودی دیگر چیزی روی زمین باقی نمی‌ماند. مانند شما که بدون هیچ فکر و اندیشه‌ای انسانی را نابود می‌کنید. به‌زودی توسط شما در روی زمین نه حقیقت باقی می‌ماند و نه احساس ازخودگذشتگی. چرا وقتی زنی متعلق به شما نیست، نمی‌توانید از کنارش بی‌تفاوت بگذرید. این دکتر کاملاً حق داشت. دیوی در وجود شما لانه دارد. شما دلتان نه برای جنگل‌ها، نه برای پرندگان و نه برای زن‌ها و نه برای هیچ‌کس نمی‌سوزد...
سپیده اسکندری
به انسان عقل و نیروی خلاقه هدیه کرده‌اند تا آن‌چه را به او داده شده تکثیرکند ولی تا به‌حال نه تنها چیزی خلق نکرده بلکه پیوسته همه چیز را نابود می‌کند.
سپیده اسکندری
از فرط تأسف و عصبانیت شب‌ها اصلاً خوابم نمی‌برد. زیرا می‌بینم که چه‌طور احمقانه اوقاتی را که می‌توانستم همه‌چیز به‌دست بیاورم از دست داده‌ام. و حالا دیگر در پیری امکان به‌دست آوردن هیچ چیز را ندارم. سونیا: دایی وانیا! این حرف‌ها کسل‌کننده است. ماریا واسیلیونا: (به پسرش) تو دقیقاً عقاید گذشته‌ات را متهم می‌سازی... ولی آن‌ها مقصر نیستند، بلکه‌گناه از خود توست. فراموش‌کرده‌ای که عقاید خودبه‌خود چیزی جز مشتی کلمات بی‌جان نیستند... بایستی عمل می‌کردی.
سپیده اسکندری

حجم

۵۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

حجم

۵۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان