دانلود و خرید کتاب از قبیله‌ی باران خسرو آقایاری
تصویر جلد کتاب از قبیله‌ی باران

کتاب از قبیله‌ی باران

امتیاز:
۴.۸از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب از قبیله‌ی باران

«از قبیله‌ی باران» زندگی‌نامه‌ی داستانی شیخ مرتضی زاهد است که با روایتی شاعرانه و آمیخته به خیال و رویا خواننده را به دنبال خود می‌کشاند. «با احتیاط از پله‌های سنگی پایین می‌آمد. مثل اینکه با کف پایش حیاط را لمس کند، پا بر زمین می‌سایید و نیم قدم نیم قدم، به آهستگی گام برمی‌داشت. نزدیک حوض که رسید، عبا را از روی دوشش برداشت و با دقت آن را تا کرد. سکوی سنگی کنار حوض را با دست لمس کرد و عبا را با احتیاط روی آن گذاشت. آستین پیراهن بلندش را تا آرنج بالا زد. کلاه نخی سفیدرنگی را که بر سر داشت، آن‌قدر عقب برد که پیشانی بلند و سر کم‌مو و گلَفش به وضوح آشکار شد. سرش را بالا آورد و صورتش را مقابل گرمای کم‌رمق تابش صبحگاهی خورشید گرفت. اشعه‌های نورانی خورشید را که روی پوست صورتش احساس کرد، رخوتی شیرین و سُکرآور در رگ‌هایش دوید. روبه‌طرف قبله برگرداند و زیر لب زمزمه کرد: یا دلیل المتحرین، یا غیاث المستغیثین!»
یامهدی
۱۳۹۹/۱۲/۲۸

اگه احساس سرگردانی توی این دنیای پر زرق وبرق میکنید اگه چیزی از ته قلب خوشحالتون نمیکنه اگه دنبال یک مراد معنوی میگردین که مریدش بشید این کتاب رو از دست ندید عالی عالی عالی

سپهر اژدری
۱۳۹۹/۱۲/۰۵

کتاب خوبیه اقای سیف اللهی هم کتابی درباره زندگی ایشون نوشتند اون هم کتاب خوبیه

الحمدالله علی کل حال
۱۳۹۷/۱۰/۱۹

حسرت و دیگر هیچ....

Habib Kh
۱۴۰۳/۰۷/۲۷

کتاب مفید و سرشار از مطالب معنوی تأثیر گذار

mb
۱۴۰۰/۱۱/۱۹

البته در دسته زندگینامه بنظرم خیلی قرار نمی گیره می شود گفت رمانی بر اساس گوشه ای از زندگی عارف بالله شیخ مرتضی زاهد زیبا و خواندنی که زمان زیادی هم نمی گیرد

Fr R
۱۳۹۹/۰۱/۰۴

بیشترش توصیف بود تا اصل داستان توصیف خواب های الهام بخشش

arc lady
۱۳۹۹/۰۹/۲۰

نسخه چاپی شو خوندم . عالی بود

وقتی که دوبینی و دوگانه‌جویی، وقتی که همه چیز را می‌بینی به‌جز آنچه باید ببینی، وقتی که همه چیز را می‌بینی و تنها او را نمی‌بینی، این تهمتی بزرگ است بر بینایی!
نون صات
اللهم نور ظاهری بطاعتک و باطنی بمحبتک و قلبی بمشاهدتک و روحی بمعرفتک و سری باستقلال اتصال حضرتک یا ذالجلال و الاکرام!
mb
بیایید از امروز تصمیم بگیریم ما هم نیت و عملمان را طوری کنیم که مورد تأیید رسول‌الله (ص) قرار بگیرد. خامانِ ره نرفته چه دانند ذوق عشق! دریادلی بجوی، دلیری، سرآمدی
الحمدالله علی کل حال
توکل اعتماد و دل‌بستگی به حق است. خداوند را مسبب‌الاسباب دانستن است. اما این‌ها، حرف‌هایی است که در کتاب‌ها آمده. ولی حقیقت این است که توکل مقام بلندی است که نمی‌رسند به آن مگر خواص عرفا و موحّدان! چرا؟ برای اینکه معیار آن انقطاع کامل از غیر حق است. وقتی که بنده به آن مرتبه از عبودیت برسد که فنای کلی از تمام هستی و موجودات را به دست بیاورد، آن‌وقت به انقطاع کامل از مخلوقات می‌رسد و این ابتدای بقای به معبود است که دیگر به‌جز خداوند، هیچ‌چیز نمی‌بیند. برای همین فقط به او توکل دارد.
الحمدالله علی کل حال
پارسایی‌ست در آنجا که تو را خواهد گفت: بهترین چیز رسیدن به نگاهی‌ست که از حادثۀ عشق تر است.
نون صات
به یک کلام، حجت را بر تو تمام می‌کنم. حقیقت عرفان، در تجلی پنج نور هدایت و حقیقت تجلی پنج تن، در وجود نازنین سفینۀ نجات که نور پنجم است، متجلی است. اگر تشنۀ عرفان و هدایتی، به سفینۀ نجات راه پیدا کن که شاه‌راه عام و هدایت همۀ خلایق و تجلی صفات رحمانی است. هیچ عاقلی شاه‌راه عام را با کوره‌راه‌های صعب و پر از مخافات عوض نمی‌کند.
mb
گفت: می‌گویند این دانشمندان جدید، همه چیز را باید آزمایش کنند، پس بیایید ما هم یک آزمایشی بکنیم! در روایات دیده‌ام که اگر بر جنازه‌ای، هفتاد مرتبه سورۀ حمد را قرائت کنید، چنانچه دیدید آن جنازه جان پیدا کرد و زنده شد، زیاد تعجّب نکنید. بیایید ما هم این روایت و حمدهای خود را امتحان کنیم! بعد آقا با صدای بلند شروع به خواندن سورۀ حمد کرد. ما هم با او سورۀ حمد را می‌خواندیم. مدتی گذشته بود، اینکه او چند بار سورۀ حمد را خوانده بود، معلوم نبود؛ اما پس از مدتی در مقابل چشم‌های شگفت‌زدۀ ما هر دو نیمۀ مورچه تکان خورد و آرام‌آرام به هم نزدیک شدند و به یکدیگر چسبیدند. سپس مورچه جان گرفت و به راه افتاد.
mb
ـ فرزند! راه نجات آشکار است؛ به روشنی پنج نور درخشنده که بر هر ظلماتی فائق می‌آید. افق راه هدایت نیز که کوتاه‌ترین راه‌ها است، از درخشش این جلوه آشکار است. علم یک حرف است، اگر بدانی! نادانان آن را تکثیر کرده‌اند. راه هدایت نیز، کوتاه‌ترین راه است که عارفان بدون عرفان، آن را در هفتاد منزل ظلمانی و عبور از پنجاه حجاب ظلمانی، طی چهل مرحلۀ ظلمانی و در نهایت، گذشت از پنج وادی نور و ظلمت با کوره‌راه‌های پُرپیچ‌وخم ظلمت و جهالت به بیراهه کشانده‌اند. تجلی ذات را به عنقا و سیمرغ تعبیر کرده‌اند که هرگز صید کسی نخواهد شد تا معلوم باشد جایی که آشیانۀ سیمرغ نشانی ندارد، کجا توان صید او نمود؟! به یک کلام، حجت را بر تو تمام می‌کنم. حقیقت عرفان، در تجلی پنج نور هدایت و حقیقت تجلی پنج تن، در وجود نازنین سفینۀ نجات که نور پنجم است، متجلی است. اگر تشنۀ عرفان و هدایتی، به سفینۀ نجات راه پیدا کن که شاه‌راه عام و هدایت همۀ خلایق و تجلی صفات رحمانی است.
یامهدی
با خداوند عاشقانه معامله کن. از خدا جز خدا مطلب. اگر در محبت خداوند ذوب شدی، به توحید رسیده‌ای و مسلمانی! مبادا که یهودی بمیری. مبادا!
ونوشه
در دل من چیزی‌ست مثل یک بیشۀ نور مثل خواب دم صبح و چنان بی‌تابم که دلم می‌خواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه دورها آوایی‌ست که مرا می‌خواند
zahra
در دل من چیزی‌ست مثل یک بیشۀ نور مثل خواب دم صبح و چنان بی‌تابم که دلم می‌خواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه دورها آوایی‌ست که مرا می‌خواند
کتابخوان
سرّ دلِ بندۀ مؤمن در این راز نهفته است که در خلوت و وقت نیایش، هیچ حائل و واسطه‌ای میان دل و دوست وجود ندارد. دلِ بندۀ مؤمن حرکات و حالاتی دارد. وارداتی هم دارد که از غیب و عالم ملکوت است. این واردات غیبی، انوار و لطایف ملکوت را به دل مؤمن می‌تاباند. اگر می‌خواهید محرم لطایف ملکوت باشید و جمال دوست را در آیینۀ دلتان ببینید، باید مقابل حرم دل پاسبانی کنید. دل خانۀ دوست است، هرکسی را به این خانه راه ندهید.
حسین محمدی
بازهم فکر می‌کرد که این چشم تنها تهمتی است که بر دیدن نهاده‌اند. وقتی بنا باشد که فقط مردمِ چشمت چونان هرزه‌ای شراب‌زده، سُکرآوری نشئه از دیدن‌های هرجایی به دنبال همه چیز باشد! دیدن نیست اینکه نظر است. نظر کردن و دل باختن است و با خنده زمزمه می‌کرد که: دو دیدن کی بود مانند دیدن! وقتی که دوبینی و دوگانه‌جویی، وقتی که همه چیز را می‌بینی به‌جز آنچه باید ببینی، وقتی که همه چیز را می‌بینی و تنها او را نمی‌بینی، این تهمتی بزرگ است بر بینایی!
mb
من دلم پیش آقا شیخ مرتضی قرار می‌گیرد. وقتی که خدمت ایشان می‌رسم و حضورشان را درک می‌کنم، مثل این است که همۀ وجودم، چشم شده‌اند و می‌بینند و هر سر مویم، عقلی شده است و می‌فهمد!
Chamran_lover
به این نتیجه رسیده بود که باید همانند پدرش به تعلیم و تربیت مردم کوچه و بازار اهتمام ورزد و وعظ و روضه‌خوانی و تشکیل مجالس اهل‌بیت، علیهم السلام، را بهترین راه برای وصول به این مقصود تشخیص داده بود. او برای این منظور بیشترین ارتباط و نشس
Chamran_lover
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
نون صات
امام صادق، علیه السلام، حدیثی قدسی را نقل کرده‌اند، که خداوند می‌فرماید: «نه زمین و نه آسمان، گنجایش مرا ندارد. ولی تنها دل بندۀ مؤمن است که گنجایش مرا دارد. جایگاه من در دل بندگان مؤمن من است.»
کاربر ۵۴۶۴۳۲۳
تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
کاربر ۵۴۶۴۳۲۳
ابراهیم می‌گوید، خدایا می‌خواهم ببینم تو چطور مرده‌ها را زنده می‌کنی؟ حیات جاذبه است، محبت و عشق است. ابراهیم مگر نمی‌دید؟ فرق است میان نظر کردن و دیدن! در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است زابرو و غمزۀ او تیر و کمانی به من آر ابراهیم وقتی که دید چطور ذرات بی‌جان و مرده به‌طرف مرکز حیات جذب می‌شوند و به‌سوی او می‌دوند و حیات پیدا می‌کنند، عاشق شد. دید و دل داد.
حسین محمدی
با خداوند عاشقانه معامله کن. از خدا جز خدا مطلب. اگر در محبت خداوند ذوب شدی، به توحید رسیده‌ای و مسلمانی! مبادا که یهودی بمیری. مبادا!
mb

حجم

۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۵۰%
تومان