دانلود و خرید کتاب خاک‌نشینان ۱ فرشته یزدان
تصویر جلد کتاب خاک‌نشینان ۱

کتاب خاک‌نشینان ۱

نویسنده:فرشته یزدان
امتیاز:
۲.۹از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاک‌نشینان ۱

«خاک‌نشینان» داستان کوتاه از نویسنده معاصر فرشته یزدان‌ است. این اثر داستان انسان‌هایی را می‌گوید که روی همین خاک زندگی می‌کنند، شاید کمی نزدیک ما، شاید کمی آن‌طرفتر، داستان‌هایی که در هم پیچید‌ه‌اند، داستان‌هایی که تا آخر دنیا ادامه دارند: «نیمه‌شبِ گذشته خان‌جان مُرد. اهل مردن نبود، این را حدود شصت سال پیش ثابت کرد. وقتی پنجاه سالش بود، به‌خاطر یک مرض که هیچ پزشکی نه توانست تشخیصش دهد و نه توانست درمانش کند، نیمه‌هوشیار و ناامید از درمان راهی خانه‌اش کردندش که آنجا بمیرد. همه خودشان را رسانده بودند، با چمدان‌هایی پُر از لباس‌های مشکی، تا قبل از مرگ برای آخرین بار پیشش باشند. دخترانش دورِ تختش حلقه زده بودند و موهای خود را می‌کندند و برایش دعای مُردنِ راحت می‌خواندند، اما نمُرد، یک هفته بعد کمی بهتر شد و یک ماه بعد مثل کسی بود که چند روز به‌خاطر معده دردی مختصر فقط رژیم غذایی‌اش را تغییر داده باشد.»
رضا
۱۳۹۷/۰۵/۰۸

طاقچه از اول سال خیلی کم کار شده قبلا هرکتاب جدیدی که به بازار میومد سر از طاقچه در میاورد ولی یه مدتیست کتابایی رو میاره که آدم نا امید میشه من هرروز به اینجا سر میزنم میبینم خبری نیست

- بیشتر
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۵/۰۹

برای اولین کار نویسنده محترم ( اگر اشتباه نکنم که اولین کار هستش ) خوب بود. فکرمی کنم متن با لهجه نوشته شده بود و حروف بعضی از افعال به صورت جداگانه در متن آمده بود ( که حدس با لهجه

- بیشتر
میترا لواسانی
۱۳۹۷/۰۵/۰۹

قلمشون بد نبود من داستان را دوست نداشتم یه جایی هم ضد و نقیض داشت مثلا قدسی بعد از جمع کردن کمک از خیریه ها میرفت در خانه ها هم گدایی میکرد یه جا دیگه میگفت از ترس اسماعیل نمی

- بیشتر
عاشق کتاب
۱۳۹۷/۰۵/۰۹

ایده جالبی داشت ولی ازدحام شخصیتها و تداخل داستانی متعدد آنها، باعث می شد خواننده زمان و مکان روایت را گم کند، در نهایت هم با پایانی بی نتیجه سردرگم باقی بماند. برای نویسنده آرزوی موفقیت بیشتر در آثارشان را دارم.

ساجده
۱۳۹۷/۰۵/۰۹

خوب بود.

مجتبی
۱۳۹۷/۰۵/۰۸

پرداخت خوب و قلمی روان برای قصه ای نه چندان بکر ممنون از طاقچه بابت رایگان کردنش

شنونده‌هایش هم که یا دختران جوانی بودند که بعد از یک روضه خوانی در خانه‌ای، می‌خواستند از زبان مادرشوهر وصف عروس و عروسی را بشنوند، یا پیرزنان همسایه که دور هم جلوی خانه‌شان می‌نشستند
سیّد جواد
با یه زنه ازدواج کرد، زنیکهٔ ...، دو روزه داروندار و همه‌چیش رو کشید بالا و رفت...
سیّد جواد
هنوز پامون به حرم نرسیده نمی‌دونم این دختره از کجا پیداش شد چسبید به کاظم، نه ننه داشت نه بابا که بزنن تو دهنش جمعش کنن.
سیّد جواد
یک بچهٔ نق‌نقو که انگار دستش را در دماغش کاشته‌اند.
سیّد جواد
اگر کسی مچش را با زری نگرفته بود می‌توانست زیر همه‌چیز بزند، اما حالا زن خودش گُل‌آویز مچشان را گرفته بود و با دستهٔ جارو چنان بدن‌های برهنه‌شان را کبود کرده بود که به قول خودش تلافی چند بار قبلی را هم درآورده بود؛ «هفته پیش با هم دیدمشون، هفتهٔ قبلشم دیدمشون، اون ماهم که رفته بودم امامزاده می‌دونستم با همن. به حاج‌آقا گفتم، گفت باید شاهد داشته باشی کسی حرفتو قبول نمی‌کنه. این بار که با هم بودن رفتم خود حاج‌آقا رو آوردم تا شاهد باشه، چه ننگا، چه کثافت‌کاریا، ای خدا توبه توبه...» زری بود که مچش را با حبیب گرفته بودند؛
سیّد جواد
گاهی می‌رفت ماهی‌گیری، اما بیشتر برای تفریح بود. ماهی‌گیرها می‌گفتند ماهیا خودشون میان تو قلاب حیدر، یا ماهیا خودشونو می‌ندازن تو قایق حیدر؛ هر گوشهٔ دریا را که انتخاب می‌کرد پر می‌شد از ماهی
سیّد جواد
بزها را رد کرد و طویله را انبار؛ یک گوشه‌اش را هم اتاقکی با حمام و دستشویی ساخت برای بزم‌های مجردی، زن گرفت، زنش را همان‌جا در اتاق خانهٔ پدری‌اش نگه داشت و اتاقک انباری را برای شب‌های مجردی باز نگه داشت.
سیّد جواد
جای هیچ مُهری روی پیشانی‌اش نبود اما بیشتر از هر کس دیگری نماز می‌خواند
سیّد جواد
تا آمد کمربندش را باز کند، چند لگد زد به پهلوی قدسی که کنج حیاط همان کنار در افتاده بود و زوزه می‌کشید. دو تا از بچه‌های قدسی همین‌طور سِقط شده بودند.
سیّد جواد
دختری که رفته خونه شوهر دیگه رفته، برگشتنی تو کار نیست، زنِ مطلّقه تو خونه نمی خوایم.
سیّد جواد

حجم

۳۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

حجم

۳۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان