کتاب مونالیزا
معرفی کتاب مونالیزا
کتاب مونالیزا نوشتۀ پی یر لامور و ترجمۀ رفيع رفيعی است. نشر ثالث این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این اثر، که ما را به یاد تابلوی نقاشی مشهور «مونالیزا» اثر داوینچی میاندازد، دربارۀ نقاشی به نام لئوناردو و فرآیند نقاشی از دختری به نام لیزا است.
درباره کتاب مونالیزا
کتاب مونالیزا نوشتۀ پییر لامور (۱۹۷۶-۱۸۹۹)، نویسندۀ فرانسوی است. در این کتاب میبینیم که «لئوناردو»، وقت فراغت و در فصل بهار، به عمارت جوکوندو بازگشت تا تصویر لیزا را به پایان برساند. لیزا به تصور آنکه تصویرش تمام شده، اصرار داشت لئوناردو فوراً آن را به اوربینو بفرستد. لئوناردو از او خواهش میکند تا اجازه دهد، مدت بیشتری بر روی آن تصویر کار کند؛ چون این نقاش، از لبخند تصویر راضی نبود.
خواندن کتاب مونالیزا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مونالیزا
«شبح سياه نااميدی بر اتاق سايه افکند. خانمها از آواز خواندن بازايستادند. نگاههايی افسرده رد و بدل کردند و وسايلشان را جمع کردند؛ تولد يک دختر، جايی برای شادمانی باقی نمیگذاشت.
عقيده عموم بر اين بود که دخترها خوار، پر دردسر و پرهزينهاند. خداوند آنان را برای رنج پدر و مادر میفرستد. عالمان دين، که به چنين اموری مانند همه امور ديگر آگاهی دارند، معتقدند که روح، نود روز پس از بسته شدن نطفه دختر، در جسم او حلول میکند. حال آنکه، حلول روح در نطفه پسرها، بسيار زودتر انجام میگيرد. دادگاه کليسا يک زن رمی را که به بچهکشی متهم بود، تبرئه کرد. دليل برائت او روشن بود، زيرا جنينی که او به رودخانه تيبر انداخته بود، دختربچهای بود که کمتر از سهماه از عمر او میگذشت و بنابراين، هنوز روح در آن دميده نشده بود. حال آنکه، اگر جنين پسر بود، هر دو دست زن بچهکش را قطع میکردند.
ليزا چه بد و چه خوب، به دنيا آمده بود و بايد به او رسيدگی میشد. قابله فوری دست به کار شد و او را با محلولی از گلاب و گياهان خوشبو شست. انگشتش را به دهان کوچکش فرو برد و کام و لثههايش را با شراب و عسل ماليد. پس از آن، او را روی يک پتوی پوست بز خواباند تا با حرارت آتش بخاری خشک شود.
درست در همين هنگام، آنتونيو از کارخانه برگشت و وارد اتاق شد. با نگاهی به کودک برهنه به بخت بد خود پی برد. با وجود اين، بوسهای محبتآميز بر پيشانی کاترينا زد و به او اطمينان داد که از داشتن دختر خوشحال است. کاترينا، با لحنی خوابآلود از او تقاضای بخشش کرد و قول داد بار ديگر جبران خواهد کرد. آنتونيو به او دلداری داد، دوباره او را بوسيد و بيرون رفت تا اين خبر غمانگيز را به پدرش اطلاع دهد.
نولدو دِ گرادينی پسرش را در خلوتگاه خود پذيرفت. دستش را به او داد تا ببوسد و با اغماض و گذشت مسيحايی، خبر تولد نوه دختر را شنيد. کلاه بیلبه قرمزش را از سر برداشت، با دست صليبی بر روی سر و بدن خود کشيد و گفت چون اين غم و اندوه جديد را خداوند برای او نازل کرده است، در مقابل خواست خدا سر تعظيم فرود میآورد، و نگاههای تأسفبار همکاران صنفی و اظهارات دلتنگکننده همسايگان را با فروتنی تحمل میکند.
نولدو اضافه کرد: «من با فرزند دختر هيچ مخالفتی ندارم، جز اينکه بايد ثروتی را صرف غذا، لباس و تحصيلات آنها کرد و وقتی هم به سن چهارده يا پانزده سالگی رسيدند، بايد ثروت ديگری را خرج يافتن شوهر برای آنها کرد.»»
حجم
۴۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۷۷ صفحه
حجم
۴۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۷۷ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بسیار زیباییه . پیشنهادش میکنم . هم از لحالظ تاریخی و هم از لحاظ هنری به آدم اطلاعات میده ضمن اینکه داستانش روان و هیجان انگیزه
سلام نمی دونستم درباره ی این اثر رمز آلود هنری کتابی هم هست .همیشه دوست داشتم راز لبخند پر غم با چشمانی با اندوه و اشک آلود رو بدونم.هنوز کتاب رو نخوندم ولی امید وارم قشنگ باشه.
اطلاعات زیاد تاربخی اش ادم خسته میکرد
خوب🙄
کتاب زیبایی بود