کتاب دیوان عشق، غزلیات مولانا
معرفی کتاب دیوان عشق، غزلیات مولانا
کتاب دیوان عشق، غزلیات مولانا نوشتۀ جلال الدین محمد بن محمد مولوی با گردآوری بهرام عفراوی در انتشارات دایره چهار رنگ به چاپ رسیده است.
درباره کتاب دیوان عشق، غزلیات مولانا
مجموعه دیوان عشق که از دیوان حافظ شروع شده است شامل آثار و اشعار شاعران و سخنوران ایرانی است. این مجموعه با تأکید بر کلمهٔ عشق، محبت و دوستی گردآوری شده است. خوانندگان میتوانند بهراحتی این کلمات را در متن بیابند و در موارد مختلف مورد نیاز خود از آن شعر یا متن استفاده کنند. در این مجموعه سعی شده است نکاتی که برای خوانندگان در هنگام استفاده از گوشی تلفن همراه اهمیت دارد، رعایت شود. استفاده از فونت زیبای وزیر با خوانایی مناسب در گوشی همراه و یک ستونی بودن متن که سادگی دنبالکردن آن را به همراه دارد، از ویژگیهای این مجموعه است.
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی، مولانا و رومی شاعر پارسیگوی ایرانی است. او در ۶۰۴ هجری قمری به دنیا آمد و در ۶۷۲ هجری قمری از دنیا رفت. مولانا در ۳۷سالگی عارف دوران خود بود و مریدان زیادی داشت. دیدار او با شمسالدین محمد تبریزی زمانی که در ۶۴۲ به قونیه نزد وی رفت، دوران شیفتگی در زندگی او را پدید آورد: زاهد بودم ترانهگویم کردی/ سرحلقۀ بزم و بادهجویم کردی. او پس از تجربۀ این شیفتگی، درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و سماع روی آورد. او به شاعری علاقهای نداشت و تنها پس از دیدار با شمس و هجرت او بود که طبع شاعری در وی پدیدار شد. این شیفتگی باعث خلق غزلهایی عاشقانه شد که در دیوانی به نام شمس گرد آمدهاند. تعداد این غزلها به ۳ هزار بیت میرسد. غزلهای مولانا مضمونی عاشقانه و عارفانه دارند و او در سرودن از فرد یا سبک خاصی پیروی نکرد. انتخاب اشعار کتاب دیوان عشق، غزلیات مولانا بر مبنای کلیدواژههای عشق، دوستی و محبت بوده است.
خواندن کتاب دیوان عشق، غزلیات مولانا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران شعر کهن پارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دیوان عشق، غزلیات مولانا
«ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها؟
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم
زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا
زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد
زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا
چندین چشش از بهر چه؟ تا جان تلخت خوش شود
چندین کشش از بهر چه؟ تا دررسی در اولیا
از بد پشیمان میشوی الله گویان میشوی
آن دم تو را او میکشد تا وارهاند مر تو را
از جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی
آن لحظه ترساننده را با خود نمیبینی چرا؟
گر چشم تو بربست او چون مهرهای در دست او
گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا
گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن
گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی
این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها
چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا
بانگ شعیب و نالهاش وان اشک همچون ژالهاش
چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا
گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت
فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا
گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان
گر هفت بحر آتش شود من درروم بهر لقا
گر رانده آن منظرم بسته ست از او چشم ترم
من در جحیم اولیترم جنت نشاید مر مرا
جنت مرا بیروی او هم دوزخست و هم عدو
من سوختم زین رنگ و بو، کو فر انوار بقا؟
گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری
که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا
گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت
هر جزو من چشمی شود، کی غم خورم من از عمی؟...»
حجم
۹٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۷۶ صفحه
حجم
۹٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۷۶ صفحه