دانلود و خرید کتاب می‌خواهم شاد زندگی کنم

معرفی کتاب می‌خواهم شاد زندگی کنم

این کتاب مجموعه داستا‌ن‌های کوتاه و شعرهای اعضای کانون پرورش فکریِ شهرستان مهریزِ یزد است. نویسندگان این اثر بچه‌هایی شش تا حتی دو ساله هستند و گاهی دو نوشته یا شعر در کتاب وجود دارد که یکی مربوط به دوره کودکی و دیگری مربوط به دوره نوجوانی یک نویسنده است. کتاب «می‌خواهم شاد زندگی کنم» به کوشش سیده خدیجه طباطبایی برای معرفی این آثار لطیف و نویسندگان کوچکشان گرداوری شده‌است. این نوشته‌ها شاید از نظر خواننده‌ بهترین نباشند، اما شما با این اندیشه آنها را بخوانید که حاصل روح و احساس کودکانی هستند که با این کلمات خو گرفته‌ و بالیده‌‌اند. قورباغه: یک روز امیر و ریحانه داشتند در پارک بازی می‌کردند. یک دفعه ریحانه زمین خورد. رفت تا کنار حوض پارک تا دست هایش را تمیزکند. ناگهان قورباغه ای را دید که داشت از این طرف حوض به طرف دیگر می‌پرید. او که تا به حال قورباغه ندیده بود، خیلی ترسید و شروع به گریه کردن کرد. امیر تا صدای ریحانه را شنید با سرعت خودش را به او رساند. ریحانه با ترس و با اشاره به قورباغه گفت: - او... اون. اون. امیر خندید و گفت: - ریحانه این فقط یک قورباغه است و با کسی کاری ندارد. تازه خودش بیشتر از تو ترسیده. نگاه کن ببین چقدر زیباست. ریحانه خندید و تازه داشت با دقت به قورباغه نگاه می‌کرد. بله! قورباغه زیبا بود. زینب زارع استریجی. کلاس دوم دبستان
نظری برای کتاب ثبت نشده است
نور ایران ای مظهر خورشید خراسان ای نور رخت بر سر ایران جانم به فدای هشتمین شاه تابیده به قلب وجانم آن ماه تو دلبر آسمانیانی نور دل و جان مردمانی روشنگر اختران زیبا من ملتمس دعایم آقا من را بطلب برای دیدار بسیار دلم گرفته بسیار خواهم که ضریح تو ببینم یک لحظه در حرم بشینم احساس کنم امام خوبم انداخته یک نظر به سویم وقتی بروم به شهر مهریز شادم که ز مهر او لبریز باشم پسری که خوب و پاک است چون گفتهٔ آن امام پاک است سید مهدی میرطبایی. کلاس دوم راهنمایی
مادربزرگ علی💝
من در گوشهٔ نگاهت، هواشناسی کردم با اینکه خود هواشناس نیستم اما هوای چشمان تو را خوب دارم می‌گفتم فردا! پس فردا یک ماه دگر چشمانت بارانیست و آفتابی کردن چشمان تو معمائیست رعنا کریم آبادی زاده. کلاس پنجم
:)
صدای زوزهٔ باد از بیرون اتاقم به گوش می‌رسید. شب سردی بود و انگار این شب پایانی نداشت. عصبی و کلافه بودم و خواب از چشمانم پریده بود. باخودم فکرمی‌کردم چطور ممکنه یک نفر این‌قدر خودخواه و مغرور باشه؟
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
راه مستقیم را انتخاب کرد
:)
- ببخشید فرصت نکردم مثل تو کاردستی خوشکل درست کنم. ما همیشه همدیگه رو دوست داریم مگه نه!
i_ihash
ای کاش ای کاش گوشی بود تا صدایم را زمزمه می‌کرد. ای کاش قلبی بود تا حسم را می‌شنید. ای کاش نگاهی بود تا غم را از نگاه من می‌چید. ای کاش ای کاش نبود، تا زندگی ساده و دلربا بود
Aysan
می‌خواهم شاد زندگی کنم
شهرزاد بانو😇
چون وقتی امتحانم رو خراب می‌کردم هم قیافم همین‌جوری می‌شد
:)
هر چیزی پایانی دارد. قصه‌ها، کتابها، حتی آدم‌ها.
یك رهگذر
محبت را پسندیدم به باران گفتمش یکدم که ای باران محبت را چه می‌نامی؟ چه پنداری؟ که او گوید: من و ابر و فلک، خورشید زمین و آسمان، دریا درختان و گل و صحرا سرود عشق ورزیدن، محبت، مهربانی را از روز ازل خوانیم بدون چشم داشت آسوده در دامان یکدیگر می‌مانیم منم باران که از چشمان سرشار از شوق ابر می‌بارم و دریا نیز از ژرفای دل می‌جوشد و مهرش نصیب ابرها می‌گردد و من باز می‌بارم و این چرخ فلک این‌گونه در تکرار تکرار است
Aysan

حجم

۳۴۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۳۴۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان