دانلود و خرید کتاب سبزپَری پرویز دوایی
تصویر جلد کتاب سبزپَری

کتاب سبزپَری

نویسنده:پرویز دوایی
امتیاز:
۳.۵از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سبزپَری

«سبزپَری» نام داستان‌گونه‌ای عاشقانه و شاعرانه از پرویز دوائی (-۱۳۱۴)، منتقد و نویسنده معاصر ایرانی ساکن پراگ است. او علاوه بر آثار ترجمه‌ای و تألیفی در زمینه سینما، مجموعه داستان‌ها و کتاب‌های دیگری هم در کارنامه دارد. از آن جمله: بازگشت یکه‌سوار، ایستگاه آبشار، باغ، بلوار دل شکسته و امشب در ستاره سینما. بریده کوتاهی از «سبزپَری» را می‌خوانید: صورتش شبیه به هیچ صورت دیگری که الان، اینجا دوروبرم را که نگاه می‌کنم نشسته‌اند نبود. صورت‌های حریصِ شادِ بی‌علاقه خسته گرم صحبت و خنده، گرم کارهای عادی. صورتش یک تشخصی داشت، مثل اینکه به صدای زنگ‌های دوری گوش بدهد. یک جوری جدا بود از زمان بلافصل، و لبخند آرام و آرامبخشی بود سایه‌اش در گوشه لب‌هایش، انگار که در کار یک شیدائی پنهانی باشد، اینطور که گاهی با بیقراری‌ای حرکت تندی به سرش می‌داد، جوری که زمانه برایش تنگ شده باشد. در قهوه‌خانه شلوغ صورت دوستش را از لای آدم‌ها و صورت‌ها و دودها دیدم و دلم ریخت. دلم پرید و رفت و نشست سر دیوار زمستان آن سال‌ها. دلم یاد روزهای زمستانی افتاد که او به اینجا می‌آمد و من به اینجا می‌آمدم و توی این تالار گرما بود و نور نارنجی رنگی بود و زندگی بیرون آدم را از یاد می‌برد و می‌آمدیم و می‌نشستیم و بهم سلام می‌کردیم. دیدنش مرا آرام می‌کرد و شاد می‌کرد و در هوای کوهستان رها می‌کرد و جوان می‌شدم و در راه‌های خرم می‌رفتم و می‌رفتم تا ته باغ هفت سالگی‌ام که پای ایوانش سه چرخه‌ام منتظرم ایستاده بود.
کاربر 102323
۱۳۹۶/۱۲/۰۶

جزء اولین رمانهایی بود که خوندم، فوق العاده بود

zh2411
۱۴۰۱/۰۵/۱۸

با اینکه کتاب رو خریدم و چند صفحه ای خوندم چیزی متوجه نشدم. پیشنهاد من اینه: اول قسمت اول کتاب رو بخونید اگه به نطرتون جذاب بود بخرید و ادامه داستان رو بخونید

کاربر 5423230
۱۴۰۳/۰۶/۲۰

.نوشته ای بی سروته وخسته کننده از همان اول داستان.نویسنده حالش خوب بوده که این داستان را نوشته؟شاید هم تب داشته.وحیده .امین

16071368
۱۴۰۱/۰۷/۲۷

از صفحه‌ی اولش دلم رو زد این قلم

حالا محو موهایش، محو این تموج نورهای تیره روشن بلوطی در جوانی تاب موهایش، محو این همه امکان گم‌شدن لابلای تاب گیسو هستم، محو این آشفتگی حساب شده موهایش که از میان آن مه بلند می‌شود. راضی‌ام. مگر من کی هستم؟
مهتاب
سمت راست نشست و این طبق افشان موها را گذاشت صاف در دید ما. اول کمی ملاحظه داشتم
کاربر ۲۹۶۱۶۰۲

حجم

۸۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

حجم

۸۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان