دانلود و خرید کتاب نوبت من یوهان کرویف ترجمه ماشااله صفری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب نوبت من

کتاب نوبت من

نویسنده:یوهان کرویف
انتشارات:نشر گلگشت
امتیاز:
۴.۵از ۲۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نوبت من

«نوبت من» زندگی‌نامه خودنوشت یوهان کرویف (۱۹۴۷-۲۰۱۶) فوتبالیست و مربی هلندی است که در دوران زندگی‌اش سه بار به عنوان بازیکن سال اروپا انتخاب شد و در حرفه مربی‌گری نیز توانست موفقیت‌های چشمگیری با دو تیم آژاکس آمستردام و مدتی بعد بارسلونا به دست آورد، و بعد از آن نیز به عنوان یک مشاور بانفوذ در هر دو باشگاه کار خود را ادامه داد. پسر او، جوردی نیز بازیکن فوتبالی حرفه‌ای است. در سال ۱۹۹۹، کرایف در رای‌گیری فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال، بعد از پله، به عنوان دومین بازیکن قرن انتخاب شد. او همچنین در رای‌گیری دیگری که نشریهٔ فرانس‌فوتبال انجام داد، به عنوان سومین بازیکن برتر تاریخ برگزیده شد.

بخشی از کتاب:

هر چه بیشتر در اسپانیا ماندم، سیاست در فوتبال را بیشتر درک کردم. اوایل، مانند دیگر بازیکنان مواظب زبانم نبودم. اینطور نیستم، یک آمستردامی هستم که همه چیز را همانطور که هست بیان می‌کند. رک گویی در دوران فرانکو چیز غیرمعمولی بود. آرمَند کاربِن، ملی گرای کاتالانی که در آن زمان عضو هیئت مدیره‌ی بارسلونا بود، فکر می‌کرد که رفتارم بسیار عالی است. آن روزها چیزی متوجه نمی‌شدم، اما بعدها فهمیدم که شخصیت من برای تشدید مبارزه کاتالونیا برای آزادی مقابل قدرت مادرید بود. به عنوان یک بازیکن بین‌المللی و مشهور، کاملا در امان بودم، که بدین معنی بود که دائما می‌توانستم به فرانکو طعنه بزنم.

farez
۱۳۹۷/۰۳/۲۸

جای هلند در جام جهانی خالیه...دیشب که کوتینیو برای برزیل گل زد شک کردم پوشیدن شماره 14 در تیم بارسلونا فقط برازنده ی کرایف بوده باشه...یوهان کرایف که بقول خودش سیگار هر آن چه که فوتبال بهش داده بود رو

- بیشتر
isaa6c
۱۳۹۷/۰۹/۰۸

تاثیر گذارترین شخص در دنیای فوتبال. پدر خوانده ی دنیای فوتبال. فوتبالیها این کتابو بخونن تا بفهمن کرویف چقدر از زمان خودش جلوتر بوده.

نیما زند
۱۳۹۹/۱۰/۰۲

واقعا کتابی فوق العاده است زندگی نامه یک اسطوره کرویف کبیر واقعا جاش توی این دنیا و فوتبال حال خالیه واقعا پیشنهاد می کنم هم فوتبال دوستان و هم غیره بخونن تا با افراد بزرگ و سختی های زندگیشان خبردار بشن

amir7u
۱۴۰۰/۱۲/۱۴

کتاب خوبیه زندگی جالب و خواندنی یوهان کرایوف ولی نکته عجیب اینه که ترجمه دارای غلط املایی های زیادی هست من کتاب زلاتان هم از همین مترجم ها خوندم که اون اصلا غلط املایی و مشکل تایپی نداشت و برعکس

- بیشتر
Reza_10_B
۱۴۰۱/۰۴/۲۶

موقعی که شروع کردم به خواندن کتاب صرفا برای اینکه میخواستم ببینم کرایوف در بارسا چیکار کرد شروع کردم اما بعد فهمیدم کرایوف برای یک زندگی جذابه و خب خیلی قشنگ گفت که آژاکس خانه من بود و بارسا عشق

- بیشتر
parmis mardani
۱۴۰۰/۱۰/۰۳

نسخه چاپی این کتاب رو خوندم و بهترین کتاب تاریخه ! فوق العادست روح بزرگ یوهان شاد ، بنظرم جز ۳ بازیکن برتر تاریخه تاثیر گذار

Sou_Ma
۱۴۰۲/۰۴/۱۶

ترجمه ضعیف و سرشار از غلط املایی. اما خودِ کتاب: فوق‌العاده؛ درجه یک؛ بی‌نظیر! مملو از حکمت و معرفت‌هایی که تاثیرگذارترین مرد تاریخ فوتبال درمورد بسیاری از موضوعات (نه فقط ورزش) در اختیارمون می‌ذاره. روحت شاد مرد بزرگ.

ahmadsharif
۱۴۰۱/۰۵/۲۱

عالی. پر از درس و نکات جالب.

Amir.h Sekandarpour
۱۴۰۲/۰۷/۲۱

نگاهی اجمالی که به دیگر یادداشت‌ها داشتم راجع به کریووف بود و همه ما متفق قولیم که بازیکنی بزرگ و مربی بزرگتری بود. راجع به کتاب باید بگم که ۳ فصل اولش به قدری برای من آزاردهنده بود که می‌خواستم بیخیال

- بیشتر
amir zare
۱۳۹۹/۰۳/۱۰

بنظرم اگه بیشتر در مورد نکات فنی فوتبال و تجربه ها و خاطرات مربیگری یا فوتبالی مینوشت جالب تر پر و کشش تر میشد.یه جاهاییش کسل کننده بود و تکرار صحبت های قبلی مخصوصا درباره درگیری با مدیران

به نظر من پول بسیار مهم است، اما همیشه باید بعد از فوتبال قرار بگیرد. اگر پول اولویت اول باشد، در مسیر اشتباهی قرار دارید. به بزرگترین تیم‌های تاریخ نگاه کنید: آژاکس، رئال‌مادرید، بارسلونا، بایرن‌مونیخ، آث‌میلان و منچستر یونایتد. تمام آن تیم‌ها هسته‌ای داشتند که از تیم جوانان‌شان شکل گرفته بود، بازیکنانی که دی‌ان‌ای باشگاه را در وجودشان داشت. برای همین نمی‌توانم درک کنم که چرا لیگ برتر انگلیس توجه چندانی به پرورش بازیکنان ندارد. آیا سطح بازی واقعا با صرف میلیون‌ها یورو پیشرفتی می‌کند؟ به هیچ وجه. مطمئن‌ام که روندی که در آژاکس ۱۹۶۵ شروع کردیم، امروز هم جواب می‌دهد. تمرینات خوب، رهبری قوی، در کنار ترکیبِ استعداد، تکنیک و نظم.
AMIR ZAND
«و سیگار تقریبا زندگی‌ام را از من گرفت».
ادریس
متاسفانه، بعد از رسیدن به نقطه اوج فقط یک مسیر وجود دارد و آن پایین است.
Morteza Hejazi
باید بتوانید در آینده به عقب نگاه کنید و بگویید: «من یک احمقِ واقعی بودم، ولی مسئول کاری که کردم هستم».
Morteza Hejazi
یکبار کسی از من پرسید که دوست دارم در ۱۰۰ سال آینده چطور به یاد آورده شوم. خوشبختانه لازم نیست نگران باشم، چون آن زمان دیگر زنده نیستم، اما اگر قرار باشد پاسخی دهم این است: به عنوان یک ورزشکارِ مسئول. اگر قرار است فقط به عنوان یک فوتبالیست قضاوت شوم پس باید از ۱۵ تا ۳۵ سالگی را در نظر گرفت و راستش را بخواهید به نظرم زمان خیلی محدودی است. استعداد فوتبالی من هدیه‌ای بود از طرف خدا. راستش را بخواهید برای بدست آوردنش کاری انجام ندادم. فقط باید فوتبال بازی می‌کردم، دقیقا همان کاری که می‌خواستم انجام دهم. وقتی بقیه مجبور بودند سر کار بروند، من سراغ زمین و توپ می‌رفتم. در حقیقت خیلی خوش شانس بودم. برای همین خودم، به مابقی کارهایی که در زندگی انجام داده‌ام ارزش بیشتری می‌گذارم.
amir zare
همیشه گفته‌ام فوتبال باید تهاجمی و زیبا بازی شود. باید یک نمایش باشد.
amir7u
چندان مذهبی نیستم، و شروع به فکر درباره زندگی و اتفاقات آن کردم. و خب، تا به حال کسی از مرگ بر نگشته است. اینجا بود که کمی روی پدر تمرکز کردم. از او خواستم تا هرزمانی که نزدیک‌ام است، در هر فرمی، ساعت‌ام را متوقف کند تا نشان دهد واقعا حرف‌هایم را می‌شنود. شاید اتفاقی باشد، اما صبح روز بعد ساعت‌ام ایستاده بود. پدرِ همسرم یک مغازه ساعت سازی داشت، همان روز آن را پیش ساعت سازش بردم، اما نتوانست هیچ ایرادی پیدا کند و خیلی زود ساعت دوباره به کار افتاد. صبح روز بعد هم همین اتفاق افتاد: ساعت‌ام دوباره ایستاد. دوباره به ساعت سازی رفتم و دوباره هیچ ایرادی پیدا نشد. همان شب به پدرم گفتم که قانع شده‌ام که او تمام حرف‌های من را می‌شنود و فردای آن شب ساعت کار می‌کرد و دیگر هرگز خراب نشد.
amir7u
هر چند در آخر، فقط خودِ انسان است که خودش را شکل می‌دهد.
amir7u
برای بدست آوردن آن نیاز به دیگران دارید، چرا که هرگز تنهایی به جایی نمی‌رسید.
amir7u
از آن لحظاتی است که حتی خودتان هم نمی‌دانید چرا این کار را کرده‌اید، فقط انجامش می‌دهید چون اولین راه‌حلی است که به ذهنتان رسیده است. باید به درون زمین می‌رفتم و این سریع‌ترین راه بود، شاید فقط از غریزه استفاده کردم.
amir zare
گاهی اوقات در پایان جامی بالای سر نمی‌برید، اما همه شما را به چشم یک برنده نگاه می‌کنند.
amir7u
زمانی که از نقطه اعتماد به نفس کاذب عبور کنید، دیگر راه برگشتی ندارید.
amir7u
همین‌جا بود که یاد گرفتم چطور یک تهدید را تبدیل به فرصت کنم. مثلا جدول کنار خیابان دقیقا یک مانع نیست، می‌توانید آنرا تبدیل به یک هم‌تیمی برای یک- دو کنید. پس با کمک جدول می‌توانستم روی تکنیک‌ام کار کنم.
amir7u
چندان مذهبی نیستم، و شروع به فکر درباره زندگی و اتفاقات آن کردم. و خب، تا به حال کسی از مرگ بر نگشته است. اینجا بود که کمی روی پدر تمرکز کردم. از او خواستم تا هرزمانی که نزدیک‌ام است، در هر فرمی، ساعت‌ام را متوقف کند تا نشان دهد واقعا حرف‌هایم را می‌شنود. شاید اتفاقی باشد، اما صبح روز بعد ساعت‌ام ایستاده بود. پدرِ همسرم یک مغازه ساعت سازی داشت، همان روز آن را پیش ساعت سازش بردم، اما نتوانست هیچ ایرادی پیدا کند و خیلی زود ساعت دوباره به کار افتاد. صبح روز بعد هم همین اتفاق افتاد: ساعت‌ام دوباره ایستاد. دوباره به ساعت سازی رفتم و دوباره هیچ ایرادی پیدا نشد. همان شب به پدرم گفتم که قانع شده‌ام که او تمام حرف‌های من را می‌شنود و فردای آن شب ساعت کار می‌کرد و دیگر هرگز خراب نشد. هنوز هم آن را در دست دارم.
ع...ادلــ
همه چیزِ بازی کردن حفظ و پیشرفت در ۵ عنصر اصلی فوتبال است: شوت، سرزدن، دریبل، پاس و کنترل توپ. پس ما همیشه با توپ کار می‌کردیم. و این روش تمرین همیشه به عنوان یک استاندارد برای من باقی ماند که باعث شد درک کنم که راحت ترین راه اغلب سخترین راه است. پس من بازی سر ضرب را بالاترین نوع تکنیک می‌دانم. اما برای زدنِ یک ضربه‌ی بدون نقص، باید صدها هزار بار در تمرینات انجامش دهید، و این کاری بود که ساعت‌ها انجام می‌دادیم.
ع...ادلــ
به عنوان یک بازیکن جوان اشتباه می‌کنید. اما این قسمتی از روندِ یادگیری است که در میان آن قرار دارید.
حسین میری
همیشه خوب است که کسی بالای سرتان باشد تا افسار را بکشد.
Morteza Hejazi
دلیل عشقِ‌ما به فوتبال و ستاره‌هایش به خاطر همه‌ی این نقص‌هایی است که می‌توان به آنها نسبت داد و ورای شخصیت یک ابر- قهرمان که می‌تواند میلیون‌ها نفر را تا سر حد مرگ خوشحال و یا ناراحت کند، او را به آدمی عادی مثل همه‌ی ما تبدیل می‌کنند. مثل یوهانی که در محله‌ی فقیر نشین در آمستردام زندگی کرد و از اولین قراردادش به خاطر این خوشحال شد که مادرش خانمِ نیل دیگر مجبور نبود لباس‌های کثیف بازیکنان را بشوید. مثل زلاتانی که گاهی دوچرخه می‌دزدید و برای فرار از دست پدر دائم‌الخمرش تنها جایی که می‌رفت زمین‌های فوتبال بود. مثل استیون جراردی که از خیابان‌های سوسیالسیت ساز و کارگری لیورپول به آنفیلد با شکوه راه پیدا کرد و بعد از همه‌ی افتخارات‌اش یک انسانِ معمولی ماند.
ilya
در آژاکس بیس‌بال بازی می‌کردند که در آن هم بسیار خوب بودم. به عنوان یک دریافت کننده، حتی تا پانزده سالگی عضو تیم ملی هلند هم بودم. بیس‌بال به من اجازه داد روی جزئیاتی تمرکز کنم که بعدها در فوتبال به کارم آمد. به عنوان یک دریافت کننده، شما پرتاب کننده‌ها را تعیین می‌کنید چرا که مانند شما دید کاملی به زمین بازی ندارند. یاد گرفتم که قبل از دریافت، باید بدانید توپ را به کجا پرتاب می‌کنید، که به این معنی است قبل از پرتاب توپ باید تسلط کامل به فضای اطراف و جاگیری دیگر بازیکنان داشته باشید. هیچ مربی فوتبالی به من نگفت که قبل از اینکه توپ را دریافت کنم، باید بدانم آن را به کجا پاس خواهم داد، اما بعدها زمانی که به صورت حرفه‌ای فوتبال بازی می‌کردم درس‌های بیس‌بال-تمرکز روی داشتن دیدی کامل نسبت به بازی- به سراغم آمد و تبدیل به قدرتم شد.
ع...ادلــ
فقط زمانی به گذشته نگاه می‌کنم که ببینم چه چیزهایی از اشتباهاتم یاد گرفته‌ام.
ع...ادلــ

حجم

۳٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۳٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان