دانلود و خرید کتاب صوتی نوبت من

در کتاب صوتی نوبت من، زندگی‌نامه یوهان کرویف، فوتبالیست برجسته و مربی هلندی را از زبان خودش می‌شنوید.

کرویف در دوران زندگی‌اش توانست سه بار بازیکن سال اروپا شود و در شغل مربی‌گری هم موفقیت‌های چشمگیری در دو تیم آژاکس آمستردام و بارسلونا بدست آورد. او پس از مربی‌گری‌هایش یک مشاور بانفوذ شد و در هر دو باشگاه کارش را ادامه داد. پسر کرویف، جوردی نیز یکی از بازیکنان حرفه‌ای فوتبال است. 

کرویف در سال ۱۹۹۹ در رای‌گیری فدراسون بین‌المللی فوتبال بعد از پله دومین بازیکن قرن شد و در رای‌گیری دیگری در نشریه فرانتس‌فوتبال سومین بازیکن برتر تاریخ شناخته شد.

شنیدن کتاب نوبت من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 اگر به تاریخ فوتبال و شناخت افراد مشهور در این ورزش علاقه دارید، کتاب نوبت من را با صدای دلنشین آرمان سلطان‌زاده بشنوید تا با سرگذشت یکی از بهترین‌های تاریخ فوتبال جهان آشنا شوید.

 بخشی از کتاب نوبت من

انتخاب میشل به عنوان جانشین فرانتیچک فادرونک۶۵ در تیم ملی هلند برای مرحله‌ی نهایی جام جهانی ۱۹۷۴ آلمان برایم بسیار مهم بود. شاید هم حیاتی. البته که فراموش نکرده بودم که چطور از آژاکس بیرون انداخته شدم. بارها با هم‌تیمی‌های سابق‌ام در تیم ملی ملاقات کردم که اوایل واقعا مشکل بود. مخصوصا که هنوز درباره‌ی من ناله می‌کردند. چرا همیشه دیرتر از آنها به اردوی تیم ملی اضافه می‌شوم؟ درک نمی‌کردند که سفر از اسپانیا آن روزها چقدر طول می‌کشد. تعداد پروازها بسیار کمتر از حالا بود.

برای مثال، یکبار در شمال اسپانیا بازی کردم، اول مجبور شدم با اتوبوس به بارسلونا برگردم و از آنجا به آمستردام پرواز کنم، و از آنجا پروازی به مکانی کوچک در بلوک‌شرق، جایی که در مقدماتی جام‌جهانی در آن بازی داشتیم. بسیار پیچیده بود: یکشنبه حرکت می‌کردم و سه‌شنبه برای بازی چهارشنبه شب به مقصد می‌رسیدم. بعد متوجه شدم تعدادی از بازیکنان از اینکه با تیم سفر نمی‌کنم ناراحت هستند. اما چطور می‌توانستم؟

فادرونک پشت من نبود، مثلِ قرص تلخی بود که باید آن را می‌بلعیدم. گاهی اوقات فکر می‌کنم ارزش مشکلات‌اش را داشت تا در مرحله نهایی جام‌جهانی برای کشورم بازی کنم، بازی نکردن برای تیم ملی گزینه غیرمعقولی بود، و زمانی که فدراسیون تصمیم گرفت میشل را مربی تیم ملی کند تصمیمی غیر ممکن. به محض ورودش، تمریناتی به مهاجمان داد که در طول تورنمنت به توتال فوتبال معروف شد. توتال فوتبال استعدادِ فردی در خدمت حرکتی تیمی است. کسی که شکایت می‌کند یا توجه ندارد سدی برای دیگران است، و به رئیسی مانند میشل نیاز دارید تا او را سر جایش بنشاند. نمی‌دانم چه کسی عبارتِ «توتال فوتبال» را ابداع کرد، اما تمام معنی آن را در بر دارد. توتال فوتبال، جدا از کیفیت بازیکنان، درباره‌ی فضا و جاگیری‌ها است. و این ریشه‌ی تمام تفکرات تاکتیکی است. زمانی که فضا و ترکیب تیم را درک کنید، همه چیز سرجای خودش قرار می‌گیرد. و البته که باید سازماندهی شده و منظم باشد. در این سیستم نمی‌توانید کسی را داشته باشید که برای خودش بازی کند. به این شکل کار نخواهد کرد. یک‌نفر بازیکن حریف را پرِس می‌کند، و تمام تیم باید هماهنگ باشند.

به عنوان مثال، برای پرس کردن یک مدافع راست پا، از سمت راست به او نزدیک می‌شدم و او را تحت فشار می‌گذاشتم تا با پای چپ‌اش که ضعیف‌تر است پاس دهد. درهمین حال یوهان نیسکنز از سمتِ چپ میانه‌ی میدان به او نزدیک می‌شد تا مدافع را مجبور کند سریعتر پاس دهد و این مشکل مدافع را دو برابر می‌کرد. برای این کار، نیسکنز باید از بازیکن‌اش جدا می‌شد. به معنی که بازیکن حریف‌اش آزاد می‌شد، اما او نمی‌توانست حریف نیسکنز شود چون، ویم سوربیر از دفاع جلو می‌آمد و جای نیسکنز را پر می‌کرد. سریع و تاثیرگذار، یک موقعیت ۳ در مقابل ۲ خلق می‌کردیم. پس داستان را کوتاه می‌کنم: من روی پای قویتر حریف فشار می‌آوردم، نیسکنز همین کار را روی پای ضعیف‌تر انجام می‌داد و سوربیر مطمئن بود که یارگیرِ نیسکنز مجبور است موقعیت خود را حفظ کند. تمام اینها در محیطی به شعاع ۵ تا ۱۰ متر اتفاق می‌افتاد.

درحقیقت، این همیشه اساس توتال فوتبال بوده است، همیشه بر پایه‌ی چیزهایی که می‌توانید ببینید بازی می‌کنید، نه چیزهایی که نمی‌توانید ببینید. به عبارت دیگر، باید همیشه دیدی کلی داشته باشید، نیاز دارید که همیشه توپ را ببینید.