کتاب روغن
معرفی کتاب روغن
«روغن» نمایشنامهای تکپردهای از یوجین اونیل با ترجمه ناهید قادری است.
یوجین اونیل نمایشنامهنویس آمریکایی در جولای ۱۸۸۸ در هتلی در نیویورک، چشم به جهان گشود.
اونیل یک سال به دانشکدۀ پرینستون رفت و بعد، آن را ترک کرد. او سالهای بسیاری را روی آب و بر عرشۀ کشتی گذراند که باعث عود کردن بیماری افسردگی او و همچنین روی آوردنش به الکل شد. علیرغم تمام این مشکلات، او به دریا علاقۀ بسیاری داشت.
آثار یوجین اونیل، که بیشترِ شخصیتهایش مردم محروم جامعه هستند و تم اصلیشان بیشتر تراژدیوار است، رئالیسمی مانند آنچه در نمایشنامههای آنتون چخوف، آگوست استریندبرگ و هنریک ایبسن هست را به تئاتر آمریکا معرفی کرد.
اونیل در سال ۱۹۲۰، پولیتزر نمایش و در سال ۱۹۳۶، نوبل ادبیات را برد. او در سال ۱۹۵۳ درگذشت.
ناخدا کینی در پی شکار نهنگ روزهای متمادی را در سرمای قطب گذرانده. اما همسرش که دیگر توان این انتظار ندارد از او درخواست برگشت میکند:
خانم کینی: من میخواستم با تو باشم، دیوید، نمیفهمی؟ نمیخواستم تکوتنها بنشینم در خانه و منتظر تو بمانم درست مثل این شش سالی که از ازدواجمان گذشته است … صبر کنم و منتظر بمانم و بترسم … بدون هیچ چیزی که ذهنم را مشغول کند … حتی دیگر نمیتوانم برگردم مدرسه و درس بدهم، چون زن دیو کینی هستم. قبلاً آرزوی سفر روی یک اقیانوس بزرگ و باشکوه و وسیع را داشتم. میخواستم در خطرش و در سختیاش همراه تو باشم. میخواستم آن قهرمانی که از تو در وطنمان ساختهاند را ببینم. و بهجای همۀ اینها ...(صدایش لرزان میشود) تنها چیزی که میبینم یخ است ... و سرما ... و خشونت!
بغضش میترکد.
کینی: به تو هشدار دادم که زندگی اینجا سخت خواهد بود، آنی. «شکار نهنگ، میهمانی چای زنانه نیست» و گفتم «بهتر است خانه بمانی چون در خانه تمام وسایل راحتی یک زن فراهم است.» (سرش را تکان میدهد) اما تو تصمیمت را گرفته بودی.
خانم کینی (خسته): آره، میدانم تقصیر تو نیست، دیوید. میدانی من حرفت را باور نکردم. فکر کنم رویای وایکینگهای داستانهای کهن را داشتم و فکر میکردم که تو یکی از آنها هستی.
حجم
۲۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۲۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
نظرات کاربران
خواندن این نمایش و در کل خوانش نمایشنامه های یوجین اونیل خواننده رابیشتر به خود صحنه ی زنده تئاتر نزدیک میکند تا خوانش کلمات و جملات.تقابل انسان با هستی.هر دو کمی نا متوازن هستند.از این عدم توازن تراژدی شکل میگیرد