
کتاب دختر و شبح
معرفی کتاب دختر و شبح
کتاب دختر و شبح نوشتهی هانا الکف و با ترجمهی عذرا گلفام، روایتی متفاوت از پیوند میان دختری تنها و موجودی جادویی است که در مرز میان واقعیت و خیال زندگی میکند. این اثر توسط نشر کتاب چار منتشر شده است و با نگاهی تازه به مفاهیم دوستی، هویت و شجاعت، داستانی پرکشش را در بستری آسیای جنوب شرقی روایت میکند. دختر و شبح با بهرهگیری از عناصر فولکلور و اسطورههای محلی، ماجرای ثریا، دختری متفاوت و منزوی را دنبال میکند که با شبحی به نام صورتی پیوندی ناگسستنی برقرار میکند. این کتاب با زبان روایی و شخصیتپردازی دقیق، دغدغههای کودکی، ترسها و امیدهای نوجوانی را به تصویر میکشد و در عین حال، به موضوعاتی چون طردشدگی، خانواده و قدرت انتخاب میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دختر و شبح
کتاب دختر و شبح اثر هانا الکف، داستانی است که در فضایی آمیخته با جادو و واقعیت، زندگی دختری به نام ثریا را روایت میکند. ثریا در روستایی کوچک و خانهای چوبی با مادرش زندگی میکند و از همان کودکی با احساس متفاوتبودن و تنهایی دستوپنجه نرم میکند. داستان با مرگ جادوگری آغاز میشود که شبحی به نام پلسیت را برای مراقبت از نسل خود به جا میگذارد. این شبح، پس از مرگ اربابش، به دنبال پیوند با وارث جدید، یعنی ثریا، میگردد و به تدریج رابطهای عمیق و پیچیده میان آن دو شکل میگیرد. ساختار کتاب بر پایهی روایت متناوب میان نگاه شبح و تجربههای ثریا بنا شده است. در این مسیر، خواننده با لایههای مختلف زندگی ثریا، از کودکی تا نوجوانی، آشنا میشود: تلاش برای یافتن جایگاه خود در میان همسالان، مواجهه با قلدری و طردشدگی، و جستوجوی هویت خانوادگی. حضور شبح در زندگی ثریا، هم نقش محافظ و هم آینهای برای ترسها و آرزوهای اوست. نویسنده با بهرهگیری از عناصر اسطورهای و فرهنگ محلی، فضایی خلق کرده است که در آن مرز میان خیر و شر، واقعیت و خیال، بهسادگی قابل تشخیص نیست. دختر و شبح با پرداختن به موضوعاتی چون دوستی، قدرت، آسیبپذیری و انتخاب، روایتی چندلایه و تأملبرانگیز ارائه میدهد.
خلاصه کتاب دختر و شبح
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان دختر و شبح با مرگ جادوگری آغاز میشود که شبحی به نام پلسیت را به جا میگذارد. این شبح، که سالها به دستور اربابش دست به شرارت میزد، حالا باید ارباب جدیدی پیدا کند؛ کسی که با او پیوند خونی داشته باشد. جستوجوی شبح به خانهی ثریا، دختری کوچک و پرجنبوجوش، میرسد. ثریا با مادرش در روستایی دورافتاده زندگی میکند و از همان کودکی با احساس متفاوتبودن و تنهایی روبهروست. شبح با نوشیدن چند قطره خون ثریا، به او پیوند میخورد و نام صورتی را از او میگیرد. رابطهی ثریا و صورتی، میان دوستی و وابستگی، محافظت و قدرت، در نوسان است. ثریا با وجود داشتن دوستی جادویی، همچنان با مشکلاتی چون قلدری در مدرسه، فقر، و نبود پدر دستوپنجه نرم میکند. صورتی، که همزمان هم محافظ و هم تهدیدی بالقوه است، گاهی برای دفاع از ثریا دست به کارهایی میزند که مرز میان خیر و شر را مبهم میکند. ثریا به تدریج درمییابد که باید میان استفاده از قدرت شبح برای انتقام یا انتخاب مسیر بخشش و پذیرش تفاوتها تصمیم بگیرد. در طول داستان، ثریا با چالشهای هویتی، روابط خانوادگی پیچیده و تلاش برای یافتن جایگاه خود در جهان روبهرو میشود. او یاد میگیرد که شجاعت فقط در مقابله با ترسها نیست، بلکه در پذیرش خود و دیگران نیز معنا پیدا میکند. داستان با رشد تدریجی ثریا و تغییر رابطهاش با صورتی، به مفاهیمی چون دوستی، مسئولیت و قدرت انتخاب میپردازد.
چرا باید کتاب دختر و شبح را بخوانیم؟
دختر و شبح با ترکیب عناصر جادویی و واقعیتهای ملموس زندگی، روایتی متفاوت از رشد، دوستی و هویت ارائه میدهد. این کتاب با شخصیتپردازی دقیق و فضاسازی منحصربهفرد، تجربهی نوجوانی و دغدغههای آن را بهگونهای روایت میکند که هم برای نوجوانان و هم برای بزرگسالان قابل لمس است. پرداختن به موضوعاتی چون قلدری، طردشدگی، خانوادهی تکوالد، و مرز میان خیر و شر، باعث شده است که داستان عمقی فراتر از یک روایت فانتزی ساده داشته باشد. خواندن این کتاب فرصتی است برای همذاتپنداری با شخصیتی که با وجود تفاوتها و مشکلات، به دنبال معنا و دوستی واقعی است. همچنین، آشنایی با فرهنگ و اسطورههای جنوب شرق آسیا، به جذابیت و تازگی داستان افزوده است. دختر و شبح نهتنها سرگرمکننده است، بلکه به سؤالات مهمی دربارهی هویت، قدرت و مسئولیت پاسخ میدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به نوجوانان و جوانانی که با احساس متفاوتبودن، تنهایی یا قلدری مواجهاند پیشنهاد میشود. همچنین، به علاقهمندان داستانهای فانتزی، روایتهای رشد شخصیت و کسانی که به فرهنگها و اسطورههای آسیایی علاقه دارند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب دختر و شبح
«شبح میدانست اربابش رو به مرگ است، ولی چندان ناراحت نبود. میدانست اینطور بیاحساسبودن خوب نیست. شاید فکر میکنید بعد از آنهمه سال باهمبودن، لااقل باید سرِ سوزنی بابت ازدستدادن اربابش دلش میتپید، اما به دو دلیل نمیتوانست برای او ناراحت باشد، اول اینکه شبح بود و دوم اینکه اربابش او را مجبور میکرد کاروبار دیگران را به هم بریزد تا پولوپلهای گیرش بیاید. پیرزن را تماشا میکرد که روی تخت باریکی دراز کشیده بود و زیر نور قرص کامل ماه، خاکستری و نحیف به نظر میرسید. نفسهایش کوتاه بود و خِسخِس میکرد. تماشای او در این حال که آهستهآهسته و لرزان به پایان عمرش نزدیک میشد، مانند تماشای انگوری بود که آهستهآهسته کشمش میشود: گذر زمان زندگی و قوایش را مکیده بود و چیزی جز پوستهای چروکیده از او باقی نمانده بود. جادوگر به شبح خیره شد و خسخسکنان گفت: «خب.» شبح گفت: «خب.» پیرزن گفت: «خب، برای بار آخر، هان؟» با سر به ماه شب چهارده آنسوی پنجره اشاره کرد. انگشتِ انگشترش را به شبح داد و چهره درهم کشید؛ کاری که قبلاً بارها و بارها کرده بود. شبح بهنشانهٔ موافقت سری تکان داد. گرچه در این موقعیت، مضحک به نظر میرسید، بالأخره به غذا نیاز داشت؛ فرقی نمیکرد اربابش رو به مرگ باشد یا نباشد. سرش را روی دست چروکیدهٔ او خم کرد. با دندان تیزش، پوست او را که در اثر پیری و استفادهٔ زیاد پینهبسته و زمخت شده بود، سوراخ کرد. خون پیرزن همیشه غلیظ و قوی و انباشته از جادوی او بود و اگر شبح حواسش را جمع نمیکرد و زیادی از آن میخورد، ازخودبیخود میشد. حالا خونش فقط طعم کهنهٔ پیری و مزهٔ ناخوشایند مرگی زودهنگام را میداد. شبح طعم تلخ پس از آن را تشخیص نداد. شاید طعم افسوس بود. بلعیدن افسوس از هر کاری سختتر است.»
حجم
۳۰۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۳۰۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه