
کتاب اگر می توانستی خورشید را ببینی
معرفی کتاب اگر می توانستی خورشید را ببینی
کتاب اگر می توانستی خورشید را ببینی (If you could see the sun) نوشته آن لیانگ، ترجمه الهام صیفی کار، ویراسته فریناز بیابانی و اثری از استرالیا است که در سال ۱۴۰۳ توسط انتشارات دانشآفرین منتشر شده است. این رمان با روایتی اولشخص و زبانی سرزنده، زندگی دختری به نام آلیس سون را در بستر جامعهای چندفرهنگی و رقابتی در پکن به تصویر میکشد. این رمان که برای نوجوانان نوشته شده، دغدغههای هویتی، فشارهای خانوادگی، رقابتهای تحصیلی و بحرانهای نوجوانی را در کنار چاشنی فانتزی و طنز ارائه داده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اگر می توانستی خورشید را ببینی اثر آن لیانگ
کتاب اگر میتوانستی خورشید را ببینی، رمانی معاصر از استرالیا و برای نوجوانان است که به قلم آن لیانگ نوشته شده است. داستان در پکن و در فضای مدرسهای شبانهروزی و بینالمللی میگذرد و از زاویهی دید آلیس سون روایت میشود؛ دختری که میان دو فرهنگ چین و آمریکا بزرگ شده و حالا با بحرانهای مالی خانواده، فشارهای تحصیلی و دغدغههای هویتی دستوپنجه نرم میکند. ساختار کتاب حاضر بر پایهی روایت روزمره و جزئینگرانه است و با طنز و نگاهی انتقادی، روابط خانوادگی، رقابتهای دانشآموزی و چالشهای نوجوانی را به تصویر میکشد. عنصر فانتزی با پدیدهی نامرئیشدن آلیس وارد داستان میشود و بهنوعی استعارهای از احساس دیدهنشدن و انزوا در دوران نوجوانی است. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، تعاملات اجتماعی و دغدغههای شخصیتها، تصویری ملموس و چندلایه از زیست نوجوانان در جامعهی مدرن چین ارائه داده است.
خلاصه داستان اگر می توانستی خورشید را ببینی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با دعوت آلیس سون به رستوران توسط والدینش آغاز میشود؛ جایی که معمولاً خبرهای مهم یا ناخوشایند در خانواده اعلام میشود. آلیس، دانشآموز ممتاز مدرسهای بینالمللی در پکن است که با بحران مالی خانوادهاش روبهرو میشود و احتمال دارد مجبور شود مدرسه را ترک کند. او درگیر رقابت با هنری لی، دانشآموزی محبوب و موفق است. این رقابت به بخشی از هویت و انگیزههایش تبدیل شده است. آلیس در میانهی این فشارها ناگهان متوجه میشود نامرئی شده؛ پدیدهای که ابتدا او را وحشتزده میکند، اما بهتدریج به بخشی از زندگی روزمرهاش بدل میشود. نامرئیشدن استعارهای از احساس دیدهنشدن و انزوای نوجوانی است و آلیس را وادار میکند تا با ترسها، ضعفها و روابطش با دیگران ازجمله خانواده، دوستان و رقیبش روبهرو شود. آلیس در مسیر کشف هویت و پذیرش خود با چالشهای تازهای روبهرو میشود.
چرا باید کتاب اگر می توانستی خورشید را ببینی را بخوانیم؟
این رمان با ترکیب فضای واقعگرایانهی زندگی نوجوانان در جامعهی مدرن چین با عنصر فانتزی، تجربهای دیگر از رمانهای ویژهی نوجوانان ارائه داده است. روایت اولشخص و زبان صمیمانه، خواننده را به دل دغدغهها و احساسات آلیس میبرد و امکان همذاتپنداری با او را فراهم میکند. پرداختن به موضوعاتی مانند فشارهای تحصیلی، بحران هویت، رقابت، روابط خانوادگی و احساس دیدهنشدن، این رمان را به انتخابی مناسب برای کسانی تبدیل کرده که بهدنبال داستانی چندلایه و پرجزئیات دربارهی نوجوانی و رشد فردی هستند. همچنین طنز و نگاه انتقادی نویسنده به ساختارهای اجتماعی و آموزشی، لایهی تازهای به روایت افزوده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب از استرالیا به نوجوانانی که با دغدغههای هویتی، فشارهای تحصیلی یا احساس انزوا روبهرو هستند، پیشنهاد میشود. همچنین این رمان برای علاقهمندان به داستانهایی با فضای مدرسه، رقابت و روابط خانوادگی و کسانی که به داستانهایی چندفرهنگی و معاصر علاقه دارند، مناسب است.
درباره آن لیانگ
آن لیانگ (Ann Liang) نویسندهای چینی - استرالیایی و از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز و USA Today بوده است که بیشتر بهخاطر رمانهایی که برای گروه سنی نوجوان نوشته، شناخته میشود. او که در ۸ مارس ۲۰۰۰ میلادی در پکن متولد شد، کودکی خود را میان چین و استرالیا سپری کرد؛ بهطوریکه از پنجسالگی به استرالیا رفت و دوباره در دهسالگی به پکن بازگشت و پس از تحصیل در چند مدرسهی بینالمللی، سرانجام در ۱۵سالگی به استرالیا بازگشت و از مدرسهی دختران کوروا فارغالتحصیل شد. علاقهی آن لیانگ به نویسندگی از کودکی شکل گرفت. اولین اثرش با عنوان «طرحی از کمال» در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. در دانشگاه ملبورن در رشتهی تاریخ و ارتباطات رسانهای تحصیل کرده و در ۱۱ اکتبر ۲۰۲۲ با رمان فانتزی «اگر میتوانستی خورشید را ببینی» وارد عرصهی نشر شد؛ کتابی که جوایزی همچون جایزهی کتاب نوجوانان Readings را کسب کرد و برای جایزهی Aurealis و Goodreads نیز نامزد شد. آثار بعدی او شامل «این بار واقعی است» (۲۰۲۳)، «امیدوارم این تو را پیدا نکند» (۲۰۲۴) که در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفت و رمان «ترانهای برای غرقکردن رودخانهها» (۲۰۲۴) هستند. آن لیانگ در آثار خود به موضوعاتی مانند خودبیانگری، تجربهی مهاجران آسیایی و چالشهای نوجوانان در محیطهای بینالمللی پرداخته و از تجربیات شخصی خود در مدارس مختلف پکن و زندگی در کشورهای مختلف الهام گرفته است. او همچنین موسیقی و سریالهای آسیایی را برای شکلدهی به لحن احساسی داستانهایش به کار گرفته و از نویسندگانی گوناگون الهام گرفته است.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
رمان «اگر میتوانستی خورشید را ببینی» به قلم آن لیانگ در سال ۲۰۲۲ جایزهی Goodreads Choice در بخش آثار فانتزی و علمی - تخیلی برای نوجوانان نامزد شد و برای دریافت جایزهی Aurealis برای بهترین رمان نوجوان نیز به مرحلهی نهایی راه یافت. آن لیانگ در سال ۲۰۲۳ میلادی موفق شد جایزهی Readings را برای بهترین کتاب نوجوان از آن خود کند. رمان «امیدوارم این تو را پیدا نکند» در سال ۲۰۲۴ به مرحلهی نهاییِ دریافت جایزهی Queensland Literary Awards در بخش کتاب نوجوان و کتاب «من جسیکا چن نیستم» در سال ۲۰۲۵ به مرحلهی نهایی دریافت جایزهی Goodreads Choice در بخش بهترین رمان برای نوجوانان رسید.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
این کتاب با عنوان اگر میشد من را ببینی با ترجمهی زهرا توفیقی توسط نشر مون و در سال ۱۴۰۲ روانهی بازار کتاب ایران شده است.
بخشی از کتاب اگر می توانستی خورشید را ببینی
«یک بار در اتاق پیتر را میکوبم و سعی میکنم تنفس نامنظمم را ثابت کنم.
آسانسور سوار شدن بسیار خطرناک بود ــ همیشه داخل آن کابینها دوربین امنیتی وجود دارد و غیرممکن بود که اگر شخص دیگری داخل آن بود، روشنشدن خودبهخودی دکمهای را توضیح داد ــ بنابراین به جای آن تمام راه را از پلهها بالا دویدم. تمام پشت پیراهن من از عرق خیس شده، اما درست نمیتوان گفت که آیا این عرق به دلیل فعالیت بدنی است یا نگرانیای که دارد در شکمم حفرهای ایجاد میکند.
بعد از مدتی که یک عمر به نظر میرسد، صدای کلیک قفل فلزی را میشنوم و در باز میشود.
جیک وین به نور راهرو خیره میشود، موهایش به هم ریخته است، یکی از آن روبدوشامبرهای سفید هتل را مانند شنل شخصیتهای شرور قصهها روی شانههای برهنهاش انداخته است. اتاق پشت سرش تاریک است، پردهها کشیدهاند. در کنار تخت خالی یک نفرهٔ کنار پنجره، میتوانم چهرهٔ غرق در خواب پیتر او را تشخیص بدهم.
جیک میغرد: «این دیگه چه کوفتیه؟» و مستقیم به جایی پشت من نگاه میکند. سرش را میخاراند. «کسی اونجاست؟»
قبل از بستن در دو ثانیهٔ کامل صبر میکند و من درست به موقع داخل میشوم. اما همانطور که کورکورانه وارد اتاق میشوم، روی چیزی سخت تلوتلو میخورم ــ پای جیک. بدن او منقبض میشود، نور ضعیف حمام، چین بین ابروهایش را نمایان میکند.
قلبم میایستد.»
حجم
۳۳۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۳۳۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه