
کتاب فصل خاکستر
معرفی کتاب فصل خاکستر
کتاب الکترونیکی فصل خاکستر با عنوان انگلیسی Season of ash نوشتهٔ «خورخه وُلپی» با ترجمهٔ «محمد جوادی» اثری است که نشر ثالث در سال ۱۴۰۳ آن را منتشر کرده است. این کتاب در قالب رمان، به وقایع تاریخی، اجتماعی و فردی میپردازد. روایت آن از فاجعهٔ چرنوبیل آغاز میشود و با ترسیم سرگذشت شخصیتهایی از ملیتها و نسلهای مختلف، به بررسی تأثیرات رویدادهای بزرگ بر زندگی انسانها میپردازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب فصل خاکستر اثر خورخه ولپی
کتاب «فصل خاکستر» رمانی است که در مرز میان تاریخ و ادبیات حرکت میکند و با ساختاری چندپاره و روایتی غیرخطی، سرگذشت شخصیتهایی از روسیه، آمریکا و اروپای شرقی را در بستر رویدادهای قرن بیستم و بیستویکم روایت میکند. «خورخه وُلپی»، نویسندهٔ مکزیکی، در این اثر با بهرهگیری از سبک پستمدرن و تلفیق عناصر مستند و داستانی، بهسراغ موضوعاتی چون فاجعهٔ چرنوبیل، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بحرانهای خانوادگی و هویت فردی رفته است.
رمان «فصل خاکستر» با مقدمهای دربارهٔ حادثهٔ چرنوبیل آغاز میشود و سپس در سه پرده، زندگی سه نفر را در نقاط مختلف جهان دنبال میکند. روایتها از زبانهای مختلف و با زاویهٔ دیدهای گوناگون بیان میشوند و هر بخشْ لایهای تازه به درک مخاطب از شخصیتها و جهان پیرامونشان اضافه میکند. خورخه وُلپی در این کتاب با استفاده از ساختاری اپیزودیک و اسناد، نامهها و خاطراتْ تصویری چندوجهی از انسان معاصر ارائه میدهد.
خلاصه داستان فصل خاکستر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان «فصل خاکستر» با بازسازی فاجعهٔ چرنوبیل آغاز میشود؛ روایتی پرجزئیات از لحظات انفجار، واکنشهای مهندسان، آتشنشانها و مقامات و پیامدهای فاجعه برای شهر پریپیات و ساکنانش. این مقدمه زمینهای برای ورود به زندگی شخصیتهای اصلی رمان فراهم میکند. در پردهٔ اول، سرگذشت ایرینا نیکولایونا گرانینا، زنی روس، روایت میشود که گذشتهای پررنج را پشت سر گذاشته و حالا با مرگ دخترش روبهروست. زندگی او با جنگ، بیماری و... درهمتنیده است. پردهٔ دوم به جنیفر، زنی آمریکایی، میپردازد که در نیویورک زندگی میکند و با مرگ خواهرش و مسئولیت نگهداری از فرزند او دستوپنجه نرم میکند. دغدغههای هویتی، رقابتهای خانوادگی و فشارهای اجتماعی در زندگی جنیفر برجسته است.
پردهٔ سومْ روایت مردی است که در آمریکا به جرم قتل همسرش، اِوا، محاکمه میشود و در دادگاه به گذشته، عشق و شکستهایش بازمیگردد. هر سه روایت، با محوریت زنان و تجربههای زیستهٔ آنها، به هم پیوند میخورند و تصویری از تأثیر رویدادهای تاریخی و علمی بر سرنوشت فردی و جمعی ارائه میدهند. کتاب با نگاهی انتقادی به علم، سیاست، خانواده و هویت، مرز میان قربانی و مقصر را مبهم میکند و خواننده را با پرسشهایی دربارهٔ مسئولیت، حقیقت و امکان رستگاری تنها میگذارد.
چرا باید کتاب فصل خاکستر را بخوانیم؟
رمان «فصل خاکستر» اثری است که با تلفیق تاریخ، علم و زندگی خصوصی شخصیتها، تصویری چندلایه و پیچیده از جهان معاصر ارائه میدهد. این کتاب با روایتهای موازی و ساختار اپیزودیک، تجربهٔ خواندن متفاوتی را رقم میزند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ تأثیر رویدادهای بزرگ بر زندگی فردی و جمعی وامیدارد. پرداختن به موضوعاتی چون فاجعهٔ چرنوبیل، فروپاشی نظامهای سیاسی، بحرانهای خانوادگی و هویتْ این رمان را به اثری متمایز در ادبیات معاصر تبدیل کرده است. همچنین نگاه انتقادی و چندصدابودن کتابْ امکان مواجهه با پرسشهای اخلاقی و فلسفی را برای خواننده فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، اجتماعی و پستمدرن مناسب است. کسانی که دغدغهٔ هویت، خانواده و تأثیر سیاست و علم بر زندگی انسانها را دارند، از خواندن رمان «فصل خاکستر» لذت خواهند برد. همچنین مخاطبانی که به آثار نویسندگانی چون کارلوس فوئنتس، ریچارد پاورز یا روبرتو بولانیو علاقه دارند، فضای این رمان را جذاب خواهند یافت.
درباره خورخه ولپی
«خورخه ولپی» (متولد ۱۰ ژوئیه ۱۹۶۸) رماننویس و مقالهنویس مکزیکی است که بیش از همه با رمان «در جستجوی کلینگزور» شناخته میشود. او در اصل حقوقدان بود، اما در دههٔ ۱۹۹۰ با انتشار نخستین آثارش و همچنین مشارکت در بیانیهٔ «مانیفست کرک» به همراه چند نویسندهٔ جوان دیگر، توجهها را به خود جلب کرد. این بیانیه اعتراضی به وضعیت ادبیات مکزیک و تلاشی برای معرفی جریانی تازه در ادبیات بود.
ولپی در مکزیکوسیتی به دنیا آمد. از کودکی به تاریخ و علوم علاقهمند بود. در ۱۳سالگی آرزو داشت تاریخدان شود و کتابی جامع دربارهٔ قرونوسطی بنویسد. علاقهاش به علوم نیز تا حد زیادی با تماشای مجموعهٔ تلویزیونی Cosmos شکل گرفت. هرچند بعدها مسیر زندگیاش را بهسمت ادبیات تغییر داد، این علایق همچنان در نوشتههایش حضوری پررنگ دارند.
او دورهٔ دبیرستان را در «مرکز دانشگاهی مکزیک» گذراند و سپس در دانشگاه ملی خودمختار مکزیک (UNAM) در رشتهٔ حقوق تحصیل کرد. پس از آن، کارشناسی ارشد خود را در رشتهٔ ادبیات مکزیک از همان دانشگاه گرفت.
در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ نزدیک به سه سال دستیار «دیگو والادس»، نخستین دادستان کل مکزیکوسیتی و بعدتر دادستان کل کشور، بود. او در این جایگاه درگیر مسائل سیاسی و قضایی پرآشوبی شد. در سال ۱۹۹۴ هنگام سفر به اوآخاکا شاهد ترور یکی از مقامات دولتی ایالتی بود؛ تجربهای که بعدها الهامبخش رمان La paz de los sepulcros شد.
او در سال ۱۹۹۶ برای ادامهٔ تحصیل به اسپانیا رفت و در دانشگاه سالامانکا دکترای خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات هیسپانیک گرفت. در همان زمان نگارش رمان En busca de Klingsor را آغاز کرد و برای تحقیقات خود زبان آلمانی آموخت.
او از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴ مدیر مرکز فرهنگی مکزیک در پاریس بود. در سال ۲۰۰۷ مدیر کانال ۲۲ شد و اصلاحات چشمگیری را در این شبکهٔ فرهنگی ایجاد کرد. از سال ۲۰۱۳ نیز بهعنوان مدیر جشنوارهٔ بینالمللی سروانتینو در گواناخواتو فعالیت داشت که بزرگترین جشنوارهٔ فرهنگی آمریکای لاتین است. همچنین از سال ۲۰۰۷ در دانشگاههای مختلفی به تدریس پرداخت.
رمانهای ولپی با جریانهای غالب ادبیات آمریکای لاتین ــ بهویژه رئالیسم جادویی ــ تفاوت چشمگیری دارند. آثار او بر پژوهشهای مرتبط با تاریخ، علم و مباحث دانشگاهی تمرکز دارند و لزوماً در بستر لاتینآمریکایی روایت نمیشوند. کتابهای او به چندین زبان ترجمه شدهاند و جوایزی همچون جایزهٔ کتابخانهٔ بِروه و جایزهٔ Debate-Casa de América را کسب کردهاند. همچنین او از بنیاد گوگنهایم بورسیه گرفته است.
ولپی نخستین بار پس از مطالعهٔ رمان «ترا نوسترا» اثر کارلوس فوئنتس تصمیم گرفت نویسنده شود. این اثر به او نشان داد که ادبیات میتواند تاریخ را بازآفرینی کند. بعدها فوئنتس نیز رمان En busca de Klingsor او را ستود و میانشان دوستی شکل گرفت. او نخستین آثار خود را در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ منتشر کرد؛ از جمله رمان «حتی در سکوتی تاریک» (۱۹۹۲). رمان En busca de Klingsor نیز موفقترین اثر اوست که به چندین زبان ترجمه شد و جوایزی چون جایزهٔ Biblioteca Breve (۱۹۹۹) در اسپانیا و جایزهٔ Deux Océans-Grinzane Cavour (۲۰۰۰) در فرانسه را به دست آورد.
آثار او بیشتر بر پژوهش علمی، تاریخی و روانشناختی بنا شدهاند. علاوهبر رمان، ولپی مقالات و نقدهای ادبی متعددی برای روزنامهها و مجلات معتبری مانند Reforma ،Letras Libres و El País نوشته است.
او جوایز متعددی از جمله جایزهٔ مقالهٔ Plural، جایزهٔ Mazatlán برای Con Mentiras و جایزهٔ بینالمللی خوسه دونوسو را برای مجموعهٔ آثارش دریافت کرده است. همچنین نشانهای افتخار فرهنگی از فرانسه (شوالیهٔ هنر و ادبیات) و اسپانیا (شوالیهٔ ایزابل کاتولیک) به او اعطا شده است.
او عموماً از راوی اولشخص بهره میگیرد و شخصیتها را همچون آزمایشهایی برای بررسی هویت، اراده و رفتار انسانها میپردازد. برای ولپی، رمان نوعی «جستوجو» است نه توضیح دانستهها. به گفتهٔ او «رمان ابزاری است برای کشف جهان».
«حتی در سکوتی تاریک» و «در جستوجوی کلینگزور» دیگر کتابهای ترجمهشده از او به فارسی هستند.
بخشی از کتاب فصل خاکستر
«زن چند قدم عقب میرود، نبضش تند میزند و شخصی پارچه را کنار میزند، مثل بقیهٔ وسایل سفید است. زیر نور هالوژن، رنگ پوست انسان مایل به سبز میشود، اما ایرینا نیکولایونا چشمهایش را باز نمیکند. نیازی ندارد. مادرها هرگز اشتباه نمیکنند.
اینها چشمهای او نیستند. دوست دارد بارهاوبارها این را فریاد بزند، چشمهای او نیستند، چشمهای او نیستند، آنها را وادار به سکوت و طلب بخشش از او میکند، با این باور که این نگاه سبز خیرهٔ متأثر نگاهی نیست که خیلی دوست داشت. اما کلمهها از لبهایش خارج نمیشوند. دما با سرعتی گیجکننده بالا میرود. کمی هوا لطفاً! بیرون، باران به پنجرههای محافظ میکوبد. پرستارها لیوانی آب به او میدهند، اما ایرینا اهانتآمیز آن را رد میکند. سرانجام روی صندلی پلاستیکی میافتد. ایرینا نیکولایونا، ما میدانیم که این برای شما چقدر دردناک است.»
حجم
۶۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۰۹ صفحه
حجم
۶۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۰۹ صفحه