
کتاب بغض کهنه برنو
معرفی کتاب بغض کهنه برنو
کتاب بغض کهنه برنو نوشتهٔ «زهرا علیدوستی» را نشر صاد منتشر کرده است. این رمان با نگاهی به زندگی عشایر بختیاری، روایتگر فرازونشیبهای کوچ، روابط خانوادگی، باورهای سنتی و چالشهای روزمرهٔ مردمان ایل است. داستان در بستری از طبیعت کوهستانی و فرهنگ بومی شکل میگیرد و شخصیتهای آن با دغدغههایی همچون عشق، رقابت، ترس و امید دستوپنجه نرم میکنند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بغض کهنه برنو اثر زهرا علیدوستی
کتاب «بغض کهنهٔ برنو» رمانی معاصر و ایرانی است که زندگی و مناسبات اجتماعی یک ایل بختیاری را در دورهای نامشخص اما نزدیک به تحولات معاصر ایران به تصویر کشیده است. «زهرا علیدوستی» با بهرهگیری از زبان و اصطلاحات محلی، فضای روستا و کوچ عشایری را بازآفرینی کرده و مخاطب را به دل کوهها، دشتها و سیاهچادرهای ایل میبرد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت خطی و فصلبندی است و هر فصل بخشی از زندگی شخصیتهای اصلی را دنبال میکند. در این رمان، علاوهبر روایت ماجراهای خانوادگی و عشقی، به مسائل اجتماعی، باورهای خرافی، رقابتهای درونخانوادگی و تأثیر تحولات سیاسی و اقتصادی بر زندگی عشایر پرداخته شده است. کتاب حاضر با توصیفهای دقیق از طبیعت و زندگی روزمره، تصویری ملموس از زیستبوم و فرهنگ بختیاری ارائه میدهد و درعینحال دغدغههای انسانی و جهانی شخصیتها را نیز برجسته میکند.
کتاب «بغض کهنهٔ برنو» به جایزهٔ ملی داستان حماسی با گویش بختیاری راه یافته است.
خلاصه داستان بغض کهنه برنو
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با صحنهای پرتنش آغاز میشود؛ «بهمن»، یکی از جوانان ایل، هنگام عبور از مسیر خطرناک کوهستان، با رمکردن اسبش مواجه میشود و تا مرز سقوط پیش میرود. این حادثه نهتنها اضطراب و نگرانی را در میان اعضای ایل برمیانگیزد، بلکه زمینهای برای نمایش روابط پیچیدهٔ میان شخصیتها فراهم میکند. بهمن و همسرش (گلبهار) در نخستین کوچ مشترکشان با چالشهای طبیعی و انسانی روبهرو میشوند؛ از ترسهای کهنه و باورهای خرافی گرفته تا رقابتهای خانوادگی و حسادتهایی که آرامش ایل را تهدید میکند. حضور «اسفندیار»، پسرعموی بهمن و اختلافات پنهان و آشکار میان آنها به تنشهای داستان دامن میزند. در کنار این کشمکشها، روایتهایی از عشق، وفاداری، حسادت و امید در دل طبیعت خشن و زیبای کوهستان شکل میگیرد. ایل در مسیر کوچ با خطرات طبیعی، حیوانات وحشی و حتی پدیدههای اسرارآمیز روبهرو میشود؛ ماجرای شبح و چشمهای عجیب در دل شب، مرگ سگهای ایل و ترس از بلایای ناشناخته، فضای داستان را پررمزوراز و تعلیقآمیز میکند. در پس این رخدادها دغدغههای معیشتی، فشارهای سیاسی و اجتماعی و تأثیر تحولات بیرونی بر زندگی ایل بازتاب یافته است. داستان با تمرکز بر روابط انسانی، پیوندهای عاطفی و کشمکشهای درونی شخصیتها، تصویری چندلایه از زندگی عشایری و چالشهای آن ارائه میدهد.
چرا باید کتاب بغض کهنه برنو را بخوانیم؟
این رمان با روایت زندگی عشایر بختیاری، فرصتی برای آشنایی با فرهنگ، باورها و زیستبوم مردمانی فراهم میکند. توصیف طبیعت، مناسبات خانوادگی و چالشهای کوچ، خواننده را به دل زندگی روزمرهٔ ایل میبرد؛ همچنین پرداختن به موضوعاتی چون رقابتهای خانوادگی، باورهای خرافی، عشق و امید در دل طبیعت باعث شده است که این کتاب جنبهٔ اجتماعی و جنبهٔ انسانی داشته باشد. برای کسانی که به داستانهایی با فضای بومی و شخصیتپردازی عمیق علاقه دارند، این اثر میتواند تجربهای تازه و تأملبرانگیز باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات بومی، داستانهای اجتماعی و روایتهایی با محوریت زندگی عشایری و روستایی مناسب است؛ همچنین کسانی که دغدغهٔ شناخت فرهنگها و مناسبات سنتی ایران را دارند یا بهدنبال داستانهایی با فضای طبیعی و روابط انسانی پیچیده هستند، از خواندن این اثر بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب بغض کهنه برنو
«آفتاب کمجانی پهن شده بود روی زمین و همه زورش را میزد تا من و مسیب را گرم کند. صورتش سیاهتر از همیشه شده بود. دستهایش میلرزید اما نه از سرما. چشم کورش توی آفتاب سفیدتر شده بود. نشسته بود روی سکوی سنگی. زل زده بود به آب رود و انگار با خودش حرف میزد.
انگار نه انگار که من نشسته بودم روبهرویش. شاید از خجالتش بود که این همه سال این حرفها را نگه داشته بود توی سینهاش و لب باز نکرده بود به خریدن آبروی پدرم. من و دا را دیده بود که یک عمر مثل مرغ سرکنده این طرف و آن طرف میدویم و شب و روزمان را دوختهایم به هم برای سیر کردن شکممان، دیده بود و شنیده بود از چپ و راست داریم طعنه میشنویم و حرف مردم را میگذاریم روی جگرمان، اما چیزی نگفته بود... لالمانی گرفته بود. حتی هیچوقت رو نکرده بود که با پدرم همخدمت بوده! یک عمر فریبمان داده بودند که مسیب را دو سال آزگار، تک و تنها بردهاند تهران و خدمتش را توی غربت گذرانده. همهاش باید زیر سر اسفندیار باشد. یک ساعتی میشد که حرف میزد تا به اینجا رسید:
- بعد از اینکه بهمن به استوار فخار شلیک کرد و اسفندیار هم به علیمردان، عملیاتمون لو رفت. علیمردان با چشمهای خودش دیده بید که اسفندیار از پشت پنجره، بهش تیر زده.»
حجم
۱۶۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۱۶۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه